اقتصاد مقاومتی و حرفهای بیعمل
در ضرورت سیاست و برنامه کلان هیچ تردیدی نیست، اما به نظر میرسد هنوز نقطه تعادل خود را نیافتهایم. به احتمال زیاد در برابر عملگرایی افراطی سالهایی که آن هم یک ضرورت زمانی و مکانی بوده، گرفتار سندگرایی افراطی، آن هم از نوع فرمالیستی آن و بیتوجهی به عمل شدهایم.
روزنامه صبح نو؛ دکتر عماد افروغ : در ضرورت سیاست و برنامه کلان هیچ تردیدی نیست، اما به نظر میرسد هنوز نقطه تعادل خود را نیافتهایم. به احتمال زیاد در برابر عملگرایی افراطی سالهایی که آن هم یک ضرورت زمانی و مکانی بوده، گرفتار سندگرایی افراطی، آن هم از نوع فرمالیستی آن و بیتوجهی به عمل شدهایم. به نظر میرسد توجه به سند و منشور به افراط کشیده شده است و ما را از اقدام عملی بازداشته، بهگونهای که امروزه حرف، ولو حرف خوب برای عدهای دارای کارکرد شده است. عدهای عادت کردهاند که فقط حرف بزنند و بابت این حرف زدن امتیازاتی دریافت کنند. برخلاف سالهای اول انقلاب که بیشتر عمل مورد توجه بود و کمتر به تدوین و تنظیم برنامه پرداخته میشد امروزه به نقطه مقابل آن دوران رسیدهایم؛ اینکه فقط سیاستگذاری کنیم، برنامه بنویسیم و منشور منتشر کنیم، حرف بزنیم و از وجه عملی آنها غافل شویم. البته این غفلت از عمل که به فقدان یک فلسفه و نظریه روشن درباره عمل برمیگردد و بر آن تأکید ویژه دارم، خود دو جنبه دارد، یکی اینکه در سرشت و جوهره نظریهپردازیها، سیاستگذاریها و برنامهریزیهایمان اساساً جایی برای عمل و خاستگاه، ویژگیها و ملزومات آن لحاظ نمیشود، دیگر آنکه وقتی برنامهای تدوین میشود به عمل و اقدامات عملی آن بیتوجهی صورت میگیرد. شاید علت اینکه به عمل توجه نمیشود این باشد که در خمیرمایه برنامهها وجه عملی لحاظ نشده است و این یک بحث بسیار ظریفی است، یعنی برنامهای که انتزاعی نوشته شود توقعی برای اجرایی شدن آن نباید داشت. برنامهای که در نگارشش به زیست جهان، نیازهای واقعی، توانمندیهای بالقوه و بالفعل مردم و مشارکتهای مردمی توجه نمیشود مسلم است که به بار نخواهد نشست یا ابتر و ناکام خواهد ماند. کشور ما در این زمینه مشکل مضاعفی دارد چرا که در برنامهها به زیست جهان و جایگاه و وجه عملی حیات انسانی بیتوجهیم و حتی با فرض اینکه در این برنامهها نیز به این موارد توجه شده -که نشده است- هیچ اقدام عملی برای تحقق این برنامهها لحاظ نمیشود و این یک مشکل نظری و عملی است. یعنی هم در تدوین برنامهها به عمل توجه نمیشود که مشکل نظری آن را رقم میزند و هم بعد از تدوین یک برنامه آرمانی، به دلالتها و اقدامات عملی کمتوجهی صورت میگیرد که مشکل عملی آن را آشکار میسازد. به عبارت دیگر ما با مشکل رابطه نظر و عمل در عمل مواجهیم. این مشکل به ساختار علمی و نظری در کشور از یک سو و بیتوجهی به ساز و کار اجرایی و عملیاتی از سوی دیگر برمیگردد. به هر حال به دلیل فراگیر شدن تظاهر، نفاق و مصلحتاندیشیهای کاذب، سالهاست که برخی در این مملکت عادت کردهاند که فقط حرف بزنند و حرف برایشان کارکرد مثبت، منزلت، قدرت و ثروت داشته باشد. به عبارت دیگر، معیار عملی برای ارزیابی مسوولان جای خود را به حرف داده است. باید ریشه این واقعیت و این روش ناموجه را سوزاند. بیتوجهی به عمل آنقدر جدی شده است که مقام معظم رهبری نیز با کنار گذاشتن مصالح معمول مدام بر آن تأکید ویژه دارند. به هر حال ضروری است که در وهله نخست با موضوع عمل به صورت تئوریک برخورد شود. موضوع اقدام و عمل بسیار ریشهای است و سوگمندانه، سالها از کشور رخت بربسته است. عدهای در این سالها بدون آنکه پشتوانه نظری و عملی ارزشهای انقلاب اسلامی از جمله اصل ولایت فقیه را به مثابه اصل رهاییبخش تحکیمکنند، فقط به نام این ارزشها و این اصل، منافع خود را پیش بردند و هر نقد سازنده و بجایی را با انگ ضدیت با ارزشها و ولایت فقیه مخدوش کردند و تصویری اسارتبخش از این اصل مترقی به دست دادند. به نام طرفداری و تبعیت از ولایت فقیه و پشت سنگر ولایت فقیه، منافعشان را پیش بردند و تأمین کردند، هم بهره شخصی و گروهی بردند، هم بستر را برای مانور گفتمانها و سیاستهای بیگانه فراهم کردند و آنگونه که باید و شاید با واکنش مورد انتظار نیروهای انقلابی و شناختهشده نیز روبهرو نشدند. با حرف صرف که نمیتوان از این ارزشها حفاظت کرد. اگر فقط حرف باشد نتیجه عکس میدهد، از قضا سرکنگبین صفرا میافزاید.