ماجرای يك قاتل استثنايي
یک وکیل دادگستری که به قتل پسرداییاش متهم است، در جریان تحقیقات جزییات این جنایت را شرح داد.
کد خبر :
528160
روزنامه شهروند: براي آشنا شدن با جامعه و مسائل آن دو راه عمده وجود دارد؛ راه اول نگاه كمّي و آماري است كه از طریق مطالعه دهها و صدها پديده به دست ميآید و نتايج آن را بهعنوان مشتي نمونه خروار ارايه ميكنند. راه ديگر نيز مطالعه يك يا چند نمونه خاص است ولي اين نمونهها بايد چنان انتخاب شوند كه بتوان از نتايج آن برای فهم بهتر جامعه کمک گرفت. بيان و تعمیم چنين نتایجی به جامعه از مطالعه و مشاهده نمونههاي منفرد سخت است ولي برخي رويدادها هستند كه توجه ما را به عمق مسائل جامعه جلب ميكند. اجازه دهيد يكي از اين رویدادهای عجيبوغريب را با يكديگر مرور كنيم؛ خلاصه خبر آن به اين شرح است: «یک وکیل دادگستری که به قتل پسرداییاش متهم است، در جریان تحقیقات جزییات این جنایت را شرح داد. مرد وکیل پس از بازداشت و بازجویی درنهایت گفت: چند روزی بود که متوجه تماسهای تلفنی مشکوک فرد ناشناسی با خواهر مطلقهام شده بودم. هنوز به این موضوع شک داشتم تا اینکه در یک مراسم عروسی متوجه شدم خواهرم با پسر داييام در ارتباط است. روز حادثه پسر داييام که در کار معاملات املاک است، با من تماس گرفت تا مرا برای خرید خانه به نیاوران ببرد؛ با
یکدیگر به نیاوران رفتیم و پس از دیدن خانه به سمت خانه پدری او حرکت کردیم. من شب قبل از حادثه با برادرم تماس گرفته بودم كه ماشینش را به من بدهد تا بتوانم به بهشهر بروم و پدرم را چند روزی به تهران بیاورم. بعد از اینکه مقتول فهمید میخواهم به بهشهر بروم، او نیز بدون اطلاعدادن به پدر و مادرش خودروي پژو ٢٠٦ خود را مقابل خانهشان پارک کرد و با من آمد. در میان راه شروع به نصيحت مقتول کردم و به بهانه اینکه آبوهوایی عوض کنیم، او را به باغ عمویم در شهرستان نکا بردم. وقتی وارد باغ شدیم، مستقیم موضوع ارتباط او با خواهرم را فاش کردم که بهروز عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد. نمیدانستم چه کار میکنم، به همین دلیل با وسیله کشاورزی که در باغ بود، چند ضربه به پسرداییام زدم که او جانش را از دست داد. بعد از قتل، جسد او را در قسمت شمالی باغ دفن کردم و برای آوردن پدرم به بهشهر رفتم. با اعترافات متهم، کارآگاهان پلیس آگاهی به باغ عموی قاتل رفتند و توانستند جسد پسر ٢٣ساله را کشف کنند. همچنین با احضار خواهر قاتل، او هرگونه ارتباط با پسردایی خود (مقتول) را تکذیب کرد.» هميشه تصوري كه از وكيل داريم، فردي بسيار متشخص و مبادي آداب
و دقيق است. شخصي كه نهتنها مردم را به رفتار قانوني دعوت ميكند كه خودش نيز براساس قانون رفتار ميكند. با اين مقدمه بهتر ميتوانيم برخي موارد تعجبآور از اين خبر را ابراز كنيم. ١- نهتنها يك وكيل، هر فرد عادي هم ميداند كه خواهر مطلقه هيچ منع قانوني و شرعي براي آشنايي با ديگران ندارد و اصولا كسي نميتواند مانع او از انجام يك عمل شرعي و قانوني شود؛ چه رسد به اينكه وي وكيل و برادر او باشد و فرد مورد اتهام نيز يكي از اقوامشان باشد. این نگاه سلطهجویانه و قیممآبانه در این سطح از افراد جامعه نشانه خوبی نیست. ٢- هر كس ميداند برحسب ظن و گمان نميتوان درباره ديگران قضاوت و داوري كرد و وكلا بيش از هر كس ديگري بايد به اين گزاره متعهد و ملتزم باشند. جالب اينكه خواهر نامبرده اصل وجود چنين ارتباطي را تكذيب كرده، هرچند اگر هم وجود ميداشت، منعي قانوني و شرعي نداشت و اگر هم در موردي چنين باشد، وظيفهاي بر دوش برادرش مترتب نيست. ٣- وكيل همراه با مقتول براي خريد خانهاي به نياوران رفتهاند كه نشان از جايگاه اقتصادي بالاي آنان دارد. به باغی هم در شمال دسترسی داشتهاند و همه اينها نشان ميدهد كه از طبقات پايين و حاشيهاي
نبودهاند؛ در حالي كه به نظر ميرسد اين نوع احساسات و رفتارها با شأن اجتماعي قاتل سازگاري نداشته باشد. ٤- استفاده از شيوه خشن و احتمالا استفاده از وسايلي مثل چاقو و داس و كلنگ و اینجور چيزها تناسبي با اين افراد و پايگاههاي اجتماعي آنان ندارد و جالبتر اینکه بهعنوان وکیل متوجه نیست که عاملان بیشتر این نوع از قتلها شناسایی و دستگیر میشوند. سوال این است که او چگونه بدون توجه به این تجربیات جنایی و حقوقی که باید با آنها آشنا باشد، اقدام به این قتل کرده است؟ بنابراين اگرچه سخت است كه اين رفتار را حتي به بخشي از جامعه تعميم دهيم، ولي واقعيت اين است كه اين مورد نميتواند فقط بهعنوان يك نمونه خاص و استثنايي ديده شود. اين رويداد بازتابي است از وضعيت فرهنگي و رفتاري كه حتي ممكن است در طبقات فرهنگي و اقتصادي بالاي جامعه نيز نفوذ كرده باشد. وقتي كه افرادي با اين حد از سطح اجتماعي و فرهنگي و نیز شغلی مرتكب چنين قتل نابخردانهاي ميشوند، از افراد عادي يا حاشيهاي جامعه چه انتظاري وجود دارد؟ اينها زنگهاي خطري است كه بايد به آن حساس باشيم.