کشوری که برنده دخالتهای آمریکا در خاورمیانه شد
اقتصاد مقاومتی بر آن است که کشور را از نوسانات اقتصاد جهانی مصون نگاه دارد. به نظر میرسد که این رویکرد توانسته نتایج مثبتی را نیز به بار بیاورد.
دیپلماسی ایرانی: در میان دوگانه خصم انگاری ایران و تلاش برای توقف افزایش قدرت آن در منطقه و پذیرش ایران به عنوان بازیگری مهم در معادلات منطقه ای، به نظر می رسد که دولت اوباما جانب دیدگاه دوم را می گیرد. سخنان اوباما در پایان دومین نشست آمریکا و سران شورای همکاری خلیج فارس نیز حاکی از همین واقعیت بود. امروزه خیزش ایران و افزایش قدرت آن واقعیتی غیرقابل انکار است؛ ایران تنها کشور منطقه است که وارد عرصه تکنولوژی فضایی شده است. در زمینه تجهیزات سخت افزار نظامی به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست یافته و در سطح یک قدرت سایبری ظاهر شده است. ایران توانسته با حضور نیروهای خود در منطقه خلیج فارس و شام کم و بیش آمریکا را به چالش بکشد و سیاست خارحی مستقلی از خود نشان بدهد. افزون بر این مولفه های سنتی قدرت مانند موقعیت استراتژیک آن و برخورداری از منابع نفت و گاز نیز به کمک ایران آمده اند. فرصت ایران در خاورمیانه نقطه اوج خیزش ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای، امضای توافق هسته ای موسوم به برجام میان این کشور و شش قدرت بزرگ جهانی بود. به لحاظ سیاسی، این توافق اعطای مشروعیت به کشوری بود که پیش تر آن را «محور شرات» یا «دولت شرور» خوانده بودند. به لحاظ اقتصادی، منجر به لغو عمده تحریم های بین المللی علیه ایران و پذیرش آن به عنوان بازیگری استراتژیک در جنگ با داعش شد. با این حال موقعیت ایران تنها مدیون توافق هسته ای نیست. تحولات دو سه دهه اخیر در منطقه به گونه ای بوده که بیشترین منافع را عاید ایران کرده است. سقوط اتحاد جماهیر شوروری در ۱۹۹۱ و حذف دو دشمن مهم ایران به دست آمریکا، یعنی طالبان در افغانستان و صدام در عراق از مهم ترین تحولاتی بود که اوضاع را به نفع ایران چرخاند. تجزیه اتحاد جماهیر شوروری سابق و به وجود آمدن دولت های مستقل، باعث شد منطقه ای حائل میان روسیه و ایران به وجود آید و این مساله با توجه به تاریخ طولانی دست اندازی های شوروی به سرزمین ایران بسیار حائز اهمیت است. ایران در واقع برنده اصلی دخالت های نظامی آمریکا در خاورمانه و بسترساز گسترش نفوذ ایران در منطقه شد. بهار عربی و خیزش داعش نیز به عنوان کاتالیزور گسترش منطقه نفوذ ایران عمل کرد. ایران و به طور ویژه سپاه قدس حضور خود را در سوریه و عراق تحت لوای تامین امنیت خویش توجیه کرد. شعار آن ها این بود: «اگر با داعش در دمشق نجنگیم، باید در خیابان های تهران به مبارزه با آن ها بر آییم.» سخنانی نظیر حفظ بشار اسد در راس قدرت به عنوان خط قرمز جمهوری اسلامی بار ها از سوی مقامات ایران مطرح شد. همزمان با این تحولات کاهش عمومی توان جهان عرب فرصت ها را برای ایران بیشت رکرد. استراتژی های ایران برای تقویت قدرت و نفوذ خود در منطقه افزایش قدرت ایران توام با تحولات استراتژیک ویژه ای بوده است. استراتژی جمهوری اسلامی از صدور انقلاب به ایجاد پیوندهای سیاسی مستحکم با دولت های شیعی منطقه متحول شده است. برخلاف استراتژی ایدئولوژیک صدور انقلاب که منجر به حمایت قدرت های بزرگ از عراق در جنگ بین این کشور با ایران شد، استراتژی فعلی جمهوری اسلامی غیرایدئولوژیک است. استراتژی فعلی شامل تلاش برای تقویت قدرت شیعیان در منطقه و توسعه اقتصادی بر پایه خودکفایی- آنچه در ایران اقتصاد مقاومتی خوانده می شود- است. هر دو مولفه این استراتژی جدید می تواند نقش ایران در منطقه را به شکل قابل توجهی فربه کند. به لحاظ تاریخی شکاف همیشگی سنی و شیعه و عرب و عجم، مانع از نفوذ ایران در جهان عرب می شد. اما حمله آمریکا به عراق و روی کار آمدن دولت شیعی در این کشور معادلات را بر هم زد و شیعیان اهل منطقه را تشویق کرد تا با تعمیق پیوندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مابین خود به سرکوب نیروهای القاعده پرداخته و با سلطه اهل تسنن در عراق مخالفت کنند. حضور جدی و گسترده ایران در سوریه برای حمایت از بشار اسد نیز ایران را به این باور رسانده که رهبر احیای تشیع از بیروت تا تهران است. بنابراین ایران توانسته بر اختلافات داخلی میان فرق اهل تشیع فائق آید و یک بلوک متحد از شیعیان مقابل بلوک سنیان در منطقه خاورمیانه ایجاد کند. مفهوم اقتصاد مقاومتی نیز برآمده از تلاش های ایران برای خنثی کردن اثرات تحریم های اروپا و آمریکا علیه این کشور است. تحریم ها به کلی رابطه ایران را با اقتصاد جهانی قطع کرده بود. اقتصاد مقاومتی بر آن است که با ایجاد توانمندی های داخلی برای ارتقاء اقتصاد دانش بنیان، تقویت رقابت پذیری صنعتی و تکنولوژیکی، مبارزه با تورم و بیکاری و کاهش وابستگی به صادرات نفت و گاز کشور را از نوسانات اقتصاد جهانی مصون نگاه دارد. به نظر می رسد که این رویکرد توانسته نتایج مثبتی را نیز به بار بیاورد. سه چالش با وجود موفقیت این استراتژی، ایران با سه چالش عمده برای رسیدن به جایگاه بر تر در منطقه مواجه است. تا همین اواخر، مهم ترین چالش پیش روی ایران مخالفت یکپارچه غرب با این کشور به سرکردگی آمریکا و اعمال تحریم های همه جانبه علیه آن بود. برجام تا حدودی توانسته این چالش را حل کند، اگرچه هنوز تنش های زیادی میان واشنگتن و تهران وجود دارد. دومین چالش به همسایگان ایران در منطقه و بویژه عربستان سعودی مربوط است. ماهیت دشمنی عربستان با ایران بیش از آنکه ایدئولوژیک باشد، ماهیتی ژئوپلتیکی دارد. احتمال پایان یافتن چالش های به وجود آمده در سطح منطقه به رهبری عربستان در آینده نزدیک بعید است و بستگی به تصمیم ایران برای مذاکره و همکاری با آن ها دارد. اتخاذ رویکردی مشابه رویکرد چین- خیزش صلح آمیز- می تواند در این زمینه کارساز باشد. سومین چالش از درون ایران بر می خیزد و ناشی از شکاف های سطوح قدرت سیاسی در این کشور است. سه گروه محافظه کاران، اصلاح طلبان و عمل گرایان در ایران دیدگاه های متفاوتی نسبت به موضوعات ملی از جمله رابطه با غرب، استراتژی توسعه، موضوعات استراتژیک منطقه ای و سایر مسائل دارند. این تفاوت ها تا آنجاست که رئیس جمهور ایران از لزوم برجام ۲ و ایجاد وفاق در داخل سخن به میان آورده است. عدم حل اختلافات درونی می تواند چالشی جدی برای صعود ایران به جایگاه بر تر در منطقه باشد.