بلندترین صدا در عربستان از توئیتر به گوش میرسد/ اعتراض آنلاین «مجتهد» در جامعهای خاموش
«مجتهد»، توئیترنویس مشهوری است که با افشاگری درباره خاندان سعودی تاکنون بیش از یک و نیم میلیون دنبالکننده در توییتر و بسیاری از رسانههای جهان را با خود همراه کرده است. او که بنا بر قرائن مشهود، عضو خاندان سلطنتی یا دستکم ارتباط بسیار نزدیکی با شاهزادگان سعودی دارد، برای همه ناشناس باقی مانده است.
«مجتهد»، توئیترنویس مشهوری است که با افشاگری درباره خاندان سعودی تاکنون بیش از یک و نیم میلیون دنبالکننده در توییتر و بسیاری از رسانههای جهان را با خود همراه کرده است. او که بنا بر قرائن مشهود، عضو خاندان سلطنتی یا دستکم ارتباط بسیار نزدیکی با شاهزادگان سعودی دارد، برای همه ناشناس باقی مانده است. اگرچه درباره هویت واقعی او گمانهزنیهای فراوانی انجام شده که مهمترین آنها، مدعی است «مجتهد» همان «سعد الفقیه» مخالف خاندان سعودی، ساکن لندن و رییس «جنبش اسلامی فتح» است اما هیچیک از این گمانهزنیها تاکنون به اثبات نرسیده و در حد حدس و گمان باقی ماندهاند. آنچه موضوع بحث ما در این نوشته است، گفتمانشناسی «مجتهد» و تبیین استراتژیهای او در حمله به خاندان سعودی است. نخستین نکتهای که باید به آن اشاره کرد، تهاجمی بودن سخنان «مجتهد» است. او در توییتهای خود، انتقاداتی را متوجه رأس هرم قدرت در عربستان کرده و به طور معمول، پادشاه، ولیعهد و جانشین ولیعهد به طور متناوب، هدف سخنان اویند. انتقادات وی به کلانساختارهای قدرت در خاندان سعودی در جامعه بسته و تکصدای عربستان به نوعی بلندترین صدای اعتراضی است که در سالهای اخیر از داخل مجموعه خاندان سعودی شنیده شده و در معرض دسترس مخاطبان عام در شبکه اجتماعی توییتر قرار گرفته است. مهمترین محورهایی که «مجتهد» در توییتهای خود در یک سال اخیر به آنها پرداخته به این موارد اختصاص داشتهاند؛ اختلافات داخلی در بدنه خاندان آلسعود، بیکفایتی ولیعهد، نقشههای جانشین ولیعهد برای کنار زدن محمد بن نایف از قدرت، مخالفت با عملیات عربستان در یمن موسوم به «عاصفهالحزم»، وجود فساد اقتصادی در خاندان پادشاهی و ارائه شواهدی مبنی بر نبود امنیت اجتماعی در عربستان و پوشالی بودن تبلیغات در این باره. اما سؤال اینجاست که گفتمان ناظر بر این محورها که درونمایه اصلی انتقادات «مجتهد» به شمار میرود از چه ویژگیهایی برخوردار است؟ اهمیت شناخت ویژگیهای گفتمان غالب بر سخنان مجتهد در این است که بنا بر نظر تحلیلگران گفتمان، زبانی که به کار برده میشود در درجه نخست «بیانگر دیدگاهی خاص نسبت به واقعیت» است، دوم آنکه «بهکارگیری زبان فقط بازتاب فرایند و سازمان اجتماعی نیست، بلکه بخشی از فرایند اجتماعی است». بر همین اساس، کلیدواژههای سخنان او را میتوان بخشی از ساخت زبانیِ طبقه معترض و منتقدی دانست که اکنون به صورت خاموش در عربستان وجود دارد و تریبونی برای بیان نظرات خویش در اختیارش نیست. «مجتهد» در نوشتههای خویش به شکل معناداری از «صراحت»، «فعالسازی نقش»، «وارونگی»، «هویت درهمی»و «نقشدهی» استفاده میکند. دو تکنیک نخست، از منظر تحلیل گفتمان به تأکید بر نقش عاملان موجود در سخن و معرفی آنها به عنوان نیروی اثرگذار در کنش سیاسی و اجتماعی اختصاص دارند. بقیه استراتژیها به دنبال ارائه بازنمایی خاصی از عوامل موجود در کلاماند تا آنها را به عنوان مؤلفههایی با کارکرد دوگانه و متناقض که معمولاً نقشی غیر از آنچه مقتضای شأن و توانایی خود به عهده دارند، معرفی کنند. به عبارت دیگر مجتهد با استفاده از این تکنیکها به دنبال تأکید بر این موضوع است که اولاً انتقاد و اعتراض به افرادی که در سطح کلان عهدهدار مسائل کشورند و نزد بسیاری از مکاتب اهل سنت، مخالفت با آنان شرعاً جایز نیست، در شرایط کنونی امکانپذیر است.فایده دوم این است که طبقات اجتماعی متوسط و فرودست عربستان که در اثر فشار ناشی از تبلیغات هدفمند و اختناق سیاسی شدید آلسعود، سران حاکم را در هالهای از تقدس و وطنپرستی تصور میکردند اکنون با چالش بزرگی درباره پیشانگاشتهای ذهنی خود روبهرویند. از نظر انسجامی، مهمترین تکنیک مجتهد، استفاده از«تقابل» است. این تقابل هم در سطح واژگانی بین شخصیتها و صفاتی که برای آنها به کار میبرد وجود دارد و هم در سطح فراواژگانی، به تقابلهای واقعی بین رویکرد واقعی و ادعاهای شخصیتهای سیاسی مد نظر او اشاره دارد اما عالیترین نوع تقابل مد نظر مجتهد، آگاهیبخشی به مخاطبان به منظور ایجاد ساختی اجتماعی است که با مبانی نظری و عملکرد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی آلسعود در «تقابل» و «تضاد» باشد. این نظام فکری گرچه برای ایجاد و رشد کافی به عنوان یک ساخت اجتماعی منتقد و تأثیرگذار نیاز به متفکران و صاحبنظرانی بسیار فراتر از جایگاه مجتهد دارد تا بتواند ایدئولوژیهای سیاسی متناسب و راهبردهای آن را تنظیم و تبیین کند، اما گفتمان مجتهد در فضای کنونی عربستان را میتوان نشانه مهمی از وجود تفکری معترضانه و انتقادی دانست که بیش از این، سکوت در برابر سیاستهای اشتباه خاندان حاکم و نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه عربستان را برنمیتابد.