چپ‌های برزیل چطور خود را نابود کردند؟

روزی روزگاری حزب کارگران برزیل وعده تشکیل یک دولت پاکدست را مطرح کرد و حالا در مرکز بزرگترین رسوایی فساد در تاریخ این کشور قرار دارد.

کد خبر : 523509

دیپلماسی ایرانی: روزی روزگاری حزب کارگران برزیل وعده تشکیل یک دولت پاکدست را مطرح کرد و حالا در مرکز بزرگترین رسوایی فساد در تاریخ این کشور قرار دارد. پس از ماه ها آشوب و هرج و مرج در بالا ترین سطوح سیاسی برزیل، سرانجام سنای این کشور به اعلام جرم و برکناری دیلما روسف رای داد. این رای نه تنها به معنی پایان پرونده کاری رئیس جمهور برزیل، که پایانی بر حاکمیت ۱۳ ساله حزب کارگران به رهبری اوست. در گذشته ای نه چندان دور از نگاه بسیاری از برزیلی ها، چپ ها بهترین گزینه برای نجات کشور بودند و گرچه حزب کارگران در جهان به واسطه برنامه های بی پروایش (و البته موفق) در زمینه مبارزه با فقر شناخته شده بود، اما آنچه باعث اقبال عمومی برزیلی ها به این حزب شد وعده آنان برای تشکیل دولت پاک و منزه از هرگونه اختلاس بود. اما اکنون بزرگترین رسوایی فساد در تاریخ ملی این کشور نشان می دهد که دیلما روسف و حزب او تا چه اندازه در تخریب نهادهای دموکراتیک برزیل همکاری داشته اند. شرایطی که باعث شد تا نخستین رئیس جمهور زن برزیل که قرار بود در راس دولتی پاکدست قهرمان مبارزه با فساد باشد از کار خود برکنار شده و در انتظار رسیدگی به اتهامات باشد. با شروع به کار دولت روسف از سال ۲۰۱۱، برزیل با یک رسوایی فساد در سطوح عالی مواجه شده بود. در آن سال چندین سیاستمدار ارشد از دفتر روسف و حامیان او از جمله لولا داسیلوا به دلیل دست داشتن در ایجاد یک سیستم گسترده خرید و فروش قانونی رای به طور رسمی محاکمه شدند. روسف در طول ۱۲ ماه نخست ریاست جمهوری خود با مساله مبارزه با فساد قاطعانه برخورد کرده و شش تن از وزرای خود را به اتهام فساد برکنار کرد. با افشا شدن فساد لولا داسیلوا و چند تن از نزدیکان روسف در سال ۲۰۰۶، رسوایی که مربوط به به دوران ریاست جمهوری داسیلوا بود، شوک شدیدی به رای دهندگان برزیلی وارد شد، رای دهندگانی که به امید مبارزه با فساد به حزب کارگران رای داده بودند. لینکلن سکو، تاریخدان برزیلی، معتقد است که افشای این رسوایی بزرگ ترین بحران را برای حزب کارگران به وجود آورد، حزبی که توانسته بود به واسطه حمایت طبقه کارگر و محبوبیت شخصی داسیلوا به حیات خود ادامه دهد. بنابراین آغاز ریاست جمهوری روسف با تقدس زدایی از حزب او (کارگران) نزد افکار عمومی همراه شد. در سال ۲۰۱۳ چندتن از اعضای ارشد حزب کارگران و مقام های ارشد دولت لولا داسیلوا از جمله رئیس دفتر او به زندان محکوم شدند. هر چند روسف خود شخصا هیچ اتهامی فسادی نداشت اما لکه دار شدن اعتبار حزب کارگران، موقعیت او را نیز نزد افکار عمومی برزیل تحت تاثیر قرار داده بود. او به هر حال یکی از متحدان نزدیک و از جمله مدافع لولا داسیلوا بود. زمانی که روسف دور نخست ریاست جمهوری خود را به پایان رساند، رسوایی دیگری افشا شد، رسوایی که به مراتب بزرگتر و ویران کننده تر از رسوایی ۲۰۰۶ بود. در مرکز این رسوایی شرکت نفتی پتروبراس قرار داشت، شرکتی که روسف از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ رئیس هیات مدیره آن بود. شرکت پتروبراس پیش تر نقش کلیدی در خیزش اقتصاد برزیل داشت اما این شرکت و شرکت های ساختمانی سرمایه گذاری های خود را به شدت کاهش دادند. یک شرکت مشاوره مالی برزیلی تخمین زده که تاثیر این اقدام پتروبراس و شرکت های ساختمانی بر اقتصاد ملی برزیل چیزی حدود ۴۰ میلیارد دلار بوده است. برزیلی ها به شنیدن اخبار مربوط به فساد افراد و سیاستمداران عادت کرده بودند اما این بار شواهد از تلاش های غیرقانونی استادانه ای حکایت داشت که هدفش خدمت گرفتن قدرت اقتصادی برزیل در جهت منابع نخبگان و الیت سیاسی بود. کسانی که در افشای رسوایی پتروبراس دست داشتند، ادعا می کنند که این بزرگترین تحقیقات مبارزه با فساد در تاریخ برزیل است. محققان پلیس فدرال تخمین می زنند که ۱۲ میلیارد دلار به حساب سیاستمداران و احزاب سرازیر شده است. خوب چه بلایی بر سر وعده «اخلاق در سیاست» و «مبارزه با فساد» آمد؟ شاید بزرگترین مشکلی که باعث شد حزب کارگران برزیل نتواند به وعده خود عمل کند، پراکندگی نظام حزبی بود که باعث تشکیل ائتلاف پیچیده حاکم بر این کشور شد. این پراکندگی نظام حزبی و تشکیل ائتلافی چنین پیچیده باعث شد که رهبران ائتلاف انگیزه های قوی برای حمایت از متحدان خود (به هر قیمتی) داشته باشند. واقعیت است که دولت های روسف و داسیلوا اعتبار سیاسی خود را با درگیر کردن خود در فرایند تشکیل دولت ائتلافی (به هر قیمتی) تمام کردند. دادگاه عالی برزیل در سال ۲۰۱۲ نیز اعلام کرده بود که رسوایی مربوط به سال ۲۰۰۶ دولت لولا داسیلوا (ایجاد سیستم قانونی خرید و فروش رای) در واقع تلاشی از جانب حزب کارگران برای حفظ خود در قدرت بوده است. امروز، حامیان دولت روسف حق دارند که بگویند روسف یکی از معدود چهره ‎های سیاسی است که شخصا به سوءاستفاده از موقعیتش برای منافع شخصی متهم نشده است. (روسف به دلیل افزایش هزینه دولتی در مبارزات انتخاباتی بدون اجازه کنگره برکنار شد) اما از آنجایی که برخی از چهره های کلیدی اطراف روسف بازداشت شده یا مورد بازجویی قرار گرفته اند، شهرت او به عنوان یک قهرمان اخلاقی از هم پاشیده است. اما این فقط روسف و حزب کارگران نیست که در گرداب بحران اعتماد در برزیل گرفتار آمده اند، این بحران قطعا تمامی جناح ها را تحت تاثیر قرار می دهد. گفته شده، بسیاری از رهبران مخالف دولت در تظاهرات های خیابانی از سوی معترضان «هو» شده اند. ادواردو کان ها، کسی که در صدر کارزار استیضاح روسف قرار دارد اخیرا توسط دادگاه عالی تعلیق شده است. واقعیت این است که امروز احزاب و دیگر نهادهای سیاسی در برزیل با بزرگترین بحران خود از زمان سقوط رژیم نظامی در سال ۱۹۸۵ روبه رو هستند. هم اکنون امید بسیاری از مردم به نهادهای غیرسیاسی چون پلیس فدرال، قضات و دادستانی هاست که رسوایی پتروبراس را پیگیری می کنند. این که این نهاد ها چطور کار خود را انجام دهند و این که آیا قادر خواهند بود که تحقیقات را به سرانجام برسانند سرنوشت دموکراسی نیمه جان برزیل را مشخص خواهد کرد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: