میخواهیم شمارگان کتاب را میلیونی کنیم
مسابقه کتاب و زندگی یکی از طرحهای ملی کتابخوانی است که برگزار میشود. این طرح در سال جاری چهارمین دوره خود را تجربه میکند. این روزها کتاب دور اول این طرح به شمارگان نیممیلیونی رسیده و دور چهارم آن نیز با محوریت کتاب «رویای نیمهشب» آغاز شده است. به همین بهانه به گفتوگو با دبیر جوان این طرح ملی نشستیم. آقای احمد ذوعلم در سه دوره گذشته این طرح ملی، همواره به عنوان یکی از اعضای دبیرخانه با این طرح ارتباط مستقیم داشته و در این دوره نیز به عنوان دبیر آن مشغول به فعالیت است.
روزنامه صبح نو: مسابقه کتاب و زندگی یکی از طرحهای ملی کتابخوانی است که برگزار میشود. این طرح در سال جاری چهارمین دوره خود را تجربه میکند. این روزها کتاب دور اول این طرح به شمارگان نیممیلیونی رسیده و دور چهارم آن نیز با محوریت کتاب «رویای نیمهشب» آغاز شده است. به همین بهانه به گفتوگو با دبیر جوان این طرح ملی نشستیم. آقای احمد ذوعلم در سه دوره گذشته این طرح ملی، همواره به عنوان یکی از اعضای دبیرخانه با این طرح ارتباط مستقیم داشته و در این دوره نیز به عنوان دبیر آن مشغول به فعالیت است. کتاب و زندگی چه هدفی را دنبال میکند؟ کتاب و زندگی با چند هدف طراحی شد. در واقع یک هدف مرکزی داشت و چند هدف جنبی. تعریف این بود، کاری کنیم که یک کتاب برای اثرگذاری فرهنگی برای مخاطب هدفمان که زناناند، خوانده شود. در پاسخ به این سؤال که از چه ابزارهایی برای این کار استفاده کنیم، با مشورت و رایزنی به این نتیجه رسیدیم که مسابقهای طراحی کنیم، اما مسابقهای که با مسابقات کتابخوانی فعلی متفاوت باشد. نخست، کتاب را از بازار کتاب بخرند، دوم با خواندن کتاب در مسابقه شرکت کنند و حضور در مسابقه به صرف خرید کتاب نباشد. تعدادی هم اهداف جانبی در نظر گرفتیم که البته آنها هم اهداف مهمی بودند. از جمله اینکه نشان بدهیم میشود یک کتاب را با تبلیغ درست به تیراژ بالایی رساند. یعنی بدون تخفیفهای ویژه و خریدهای ارگانی و سازمانی، کاری کنیم که مردم نسبت به یک کتاب اقبال داشته باشند. هدف دیگر این بود که با تولید انبوه کتاب، قیمت آن را پایین بیاوریم. برای مثال توانستیم قیمت کتاب «من زندهام» را از 17هزار تومان به هشت هزار و پانصد تومان برسانیم. یا همین کتاب «رویای نیمهشب» از 12هزار و پانصد تومان به هشت هزار و پانصد تومان رسید. ما به دنبال این هستیم که تقریباً هر سه ماه، یک کتاب را اضافه کنیم اما با توجه به تمدیدها و سایر مسائل به نظر میرسد در سال بیشتر از سه کتاب را نمیشود وارد این برنامه کرد. در واقع در تیراژهای بالا بسیاری از هزینهها سرشکن میشود. حتی ناشر و مؤلف هم درصد سودشان را کمتر میکنند اما در مجموع سودشان با افزایش شمارگان جبران میشود. یکی دیگر از اهداف ما، تقویت کتابفروشیها بود. در آییننامهها، مسابقه به گونهای طراحی شد که افراد حتماً کتاب را از کتابفروشیها بخرند که اقتصاد نشر هم تقویت بشود. اشاره کردید که مخاطب این طرح، خانمها هستند. چرا این گروه را انتخاب کردید؟ مخاطب این برنامه، خانمها هستند، به صورت عام ولی در هر دوره از مسابقه برخی از گروههای خانم یا برخی گروههای سنی بیشتر اقبال نشان میدهند. البته تجربه سه کتاب قبلی یعنی «دختر شینا»، «خانواده» و «من زندهام» نشان داد کسانی که برای خواندن کتاب مراجعه میکنند، خیلی به لحاظ فکری و سطح زندگی متفاوتاند. خود من در تجربه های میدانیام کسانی را دیده ام که تصورش را هم نمیکردم سراغ چنین کتابهایی بیایند. اما اینکه چرا خانمها را انتخاب کردیم، به تاثیرگذاری بیشتر فرهنگی آنان برمیگردد. یعنی اگر مادر خانواده یا دختر خانواده کتاب بخوانند، تأثیر فرهنگی بیشتری دارد. نکته مهم دیگر درباره خانمها این است که خانمها عمدتاً فراغت بیشتری برای کتاب خواندن دارند. ضمن اینکه برای جذب خانمها نیاز به تبلیغات پیچیده نیست و با ایجاد اطمینان نسبت به جذاب و مفید بودن کتاب، آنان سراغ کتاب میآیند. چه کتابهایی را برای این طرح انتخاب میکنید؟ تاکید ما بر این است که اولاً کتاب واقعاً کتاب باشد و ثانیاً در بازار موجود باشد. نمیخواستیم کتابسازی یا جزوه منتشر کنیم. ایدههای تبلیغاتی درباره کتابهای این طرح را چطور طراحی میکنید؟ درباره تبلیغات حتی در کالاهای تجاری این قاعده وجود دارد که اگر شعار و فضایی که انتخاب میکنید، بالاتر از آن چیزی باشد که واقعاً هست، این موجب پس زدن مخاطب و تبدیل به ضدتبلیغ میشود. نباید در تبلیغات ادعای بیاساس بکنیم. ما هم تلاش کردیم این نکته را رعایت کنیم و این باعث شده که مخاطب ما بعد از خواندن کتاب، خودش دست به تبلیغ کتاب بزند و مثلاً در صفحه اینستاگرامش آن را توصیه میکند. ایده ساخت تیزر سینمایی هم از اینجا آمد که تصمیم گرفتیم کمی از طعم کتاب را به مخاطب بچشانیم. مثل سایر کالاهای تجاری که نمونه اولیه برای جذب مخاطب داده میشود، برای کتاب هم همین کار را کردیم. با خیلی از دوستان صحبت کردیم و در نهایت به آقای مفیدیکیا رسیدیم و ایشان هم طرحی آورد و بالاخره اثر نهایی ساخته شد. پیش از مدل «کتاب و زندگی» مدلهای دیگری هم برای تبلیغ کتاب بود. مثل همتی که آقای حبیب احمدزاده برای ترویج کتاب «دا» کرد یا طرح «روشنا» که نشر معارف اجرا کرد. مزیت کتاب و زندگی به این مدلها در چیست؟ در تبلیغات تجاری، کیفیت کالا و مخاطب را در نظر میگیرند و بعد بر اساس آن شرایط توزیع، تبلیغ میکنند. ما هم سعی کردهایم کار را همهجانبه ببینیم. یعنی شرایط خبری، تیزرها، جوایز و ... در ادامه هم ببینیم و کار کنیم که اصطلاحاً موج خبری میرا نشود. مثلاً ما در دوره جدید، اهدای جوایز را هفتهای کردیم و همین مبلغ ناچیز احساس خوبی را ایجاد میکند. از سوی دیگر سعی کردیم کتابفروشیها را تجهیز کنیم، حتی فارغ از اینکه کتابفروشی جبهه فرهنگی انقلاب هستند یا نیستند، کتاب در اختیارشان قرار گرفت. در واقع ما برخلاف برخی دیگر که به اشتباه فکر میکنند با آوردن یک چهره سینمایی میتوانند اثری را پرفروش کنند، کار را چندبعدی میبینیم. اگر غیر از این باشد هم هنرمند ضایع میشود و هم کتاب و هم اینکه ترویجی صورت نگرفته است. چه اتفاقاتی برای کتابهای انتخابشده این طرح افتاده است؟ از کتابها «من زندهام» 220 هزار نسخه، «خانواده» پنجهزار نسخه و «دختر شینا» 150هزار نسخه در طرح به فروش رفت؛ اما اتفاق مهمتر این بود که همه این کتابها در کانال فروش قرار گرفتند و بعد از مسابقه هم به فروش خود ادامه دادند. در واقع این کتابها همچنان پرفروشاند. کاهش قیمت بر اثر افزایش فروش هم اتفاق مفیدی است. ما فکر میکنیم تعدد عنوان یکی از مشکلات نشر است و بهتر است تعداد عناوین کاهش پیدا کنند و کیفیت و شمارگان افزایش یابد.