شوک تلویزیونی به سینمای مرده/ «هفت» جدید و بی‌هراسی از حمله روشنفکرها

هفت افخمی تشخص ویژه ای دارد چرا که از نقد سینمای روشنفکری و مدیریت سینمایی هراسی ندارد و این خصیصه ای است که دوره های قبلی این برنامه از آن بی بهره بودند.

کد خبر : 519278

سرویس فرهنگی فردا؛ جواد محرمی: برنامه سینمایی هفت از زمان برگزاری جشنواره فیلم فجر در بهمن ماه که به شکل زنده پخش می شود تا حدودی توانسته به یک سروشکل منطقی دست یابد و بیننده های حرفه ای سینما را با خود همراه کند. پیش از آن، تا چند ماه برنامه هفت به طور ضبط شده به روی آنتن می رفت و چنگی به دل نمی زد و همین مسئله باعث انتقادهایی شده بود. برخی می گفتند افخمی توان و جرات ارائه زنده برنامه را ندارد و برخی معتقد بودند مدیران این اجازه را به او نمی دهند.

آغاز ضبطی و ادامه زنده

ضبطی بودن هفت افخمی در ماه های آغازین تا حد زیادی اعتبار برنامه او را با خدشه مواجه کرد. به ویژه این مسئله در جریان منازعه لفظی او با همایون اسعدیان بیشتر خود را نشان داد، آنجایی که برنامه هفت صحبت های رئیس کانون کارگردان ها را تقطیع شده پخش کرد و منجر به اعتراض این سینماگر شد.

علاوه بر جسارت در پخش زنده، افخمی نیک دریافته بود، جای خالی مسعود فراستی چقدر در برنامه هفت احساس می شود. کاراکتر منحصر به فرد فراستی با همه اشکالاتی که می توان بر او وارد دانست خود وزنه غیر قابل چشم پوشی محسوب می شود. منتقد صریح اللهجه ای که با کمتر فیلمسازی رودربایستی دارد و بی رحمانه نقد می کند فی نفسه برای بیننده ای که از کاراکتر محافظه کار و رسمی کارشناسان تلوزیون خسته شده جذابیت دارد.

بی تعارف و صریح

خود افخمی هم در برنامه هفت با کسی شوخی ندارد، بازی دادن فیلمسازی چون رسول صدرعاملی که او نیز شخصیت رک و راحتی دارد و در سینما از مقبولیت نسبی برخوردار است وزن برنامه هفت را بالا برده است.

افخمی برخلاف گبرلو و حتی جیرانی، در کنترل شیفتگی خود نسبت به فیلم یا فیلمسازی خاص، موفق عمل می کند و کمتر کلماتش را خرج تعریف و تمجیدهای اغراق گونه از این و آن می کند. این همان چیزی است که پاشنه آشیل گبرلو محسوب می شد. بانوی نجیب سینمای ایران عبارتی بود که گبرلو در برنامه هفت با احترام کامل آنرا تقدیم رخشان بنی اعتمادی کرد که خودش اعتراف کرده بود قصه ها را به انگیزه انتقام از دولت سابق ساخته است! احتمالا خود بنی اعتماد هم می دانست که حداقل آخرین اثرش را نجیبانه نساخته است و اهدای لقب بانوی نجیب به او درحالیکه فیلم قصه ها انتقادات زیادی را متوجه خود کرده بود از سوی گبرلو نمادی از بی سلیقگی و البته محافظه کاری محسوب می شد.

برتری دیگر برنامه هفت، لحن بی تعارف و غیر رسمی آن است. میهمانان برنامه می دانند که قرار نیست در برنامه هفت متکلم وحده باشند. گبرلو تقریبا با همه رودربایستی داشت و از اینکه کسی را دلخور نکند خیلی پرهیز می کرد اما افخمی این اشتباه را مرتکب نمی شود و هزینه آن را هم نقدا می پردازد. توقیف کارت های عوامل این برنامه توسط میرکریمی در جشنواره بین الملل فجر و عدم اجازه حضور برنامه در محل برگزاری جشنواره از نمونه های متاخر این هزینه هاست.

تفاوت دیدگاه افخمی با دیگران درباره فیلم ها هم کمتر سبب می شود نگاه او بر نظر فراستی غلبه داده شود. افخمی از فیلم ابد و یک روز خوشش آمده درحالیکه فراستی آنرا بدترین فیلم جشنواره می داند. البته بی دفاع ماندن بادیگارد به عنوان یکی از بهترین فیلم های سینمای ایران در مقابل رفتار غیرمنصفانه هیات داوران جشنواره فیلم فجر را باید یکی از قابل نقدترین رخدادهای هفت افخمی به شمار آورد.

بی هراس از نقد روشنفکری

هفت افخمی تشخص ویژه ای دارد و آن اینکه از نقد سینمای روشنفکری هراسی ندارد و این خصیصه ای است که گبرلو از آن برخوردار نبود. گبرلو یا اعتقادی به نقد سینمای شبهه روشنفکری نداشت یا بضاعت خود را در حدی نمی دید که بخواهد مروجان این سینما را به نقد بکشد.

مواضع هفت افخمی سبب شد در ابتدا برخی از سینماگران بگویند که اصلا مخاطب این برنامه نیستند. حتی حمله هایی هم از سوی جریان شبه روشنفکری به این برنامه شد و عده ای تلاش کردند بازیگران، کارگردان ها و دیگر صاحبان آثار را از حضور در این برنامه برحذر بدارند و منصرف کنند تا نوعی بایکوت غیر رسمی را برای این برنامه رقم بزنند. علاوه بر آن در رسانه های خود تلاش بسیاری برای یافتن و انعکاس گاف و اشتباه های سهوی صرف کردند تا برنامه را بی اعتبار کنند. اما روند رو به رشد و تداوم تاثیر گذاری برنامه هفت موجب شد همان ها گاه و بیگاه درباره هفت سخن بگویند، بنویسند و به آن واکنش نشان دهند.

نقد ایوبی و سیاست های فرانسوی

سیاستهای سازمان سینمایی نقطه کانونی انتقادهای هفت را به خود اختصاص داده است و این می تواند یک رویکرد مثبت تلقی شود چرا که حجت الله ایوبی مانند مدیریت سینمایی در دهه شصت اعتقاد عجیبی به سینمای اروپا و به خصوص فرانسه دارد و همین نکته به خودی خود می تواند بزرگترین انحراف سینمای ایران محسوب شود.

فرانسه نماد سینمای شبهه روشنفکری است و از این منظر الگو گیری از این سینما خطرناک است که ذات پدیده سینما یعنی عامه پسند بودن را فهم نکرده است و این خیلی برای یک کشور انقلابی خبر بدی می تواند باشد.

هفت افخمی از ابتدا بر نقد رویکرد رایج سینمایی دولت اصرار کرد و سیاست خود را علنی هم اعلام کرد و این نکته مثبتی تلقی می شود که افخمی از همان ابتدا صراحتا بر این نکته انگشت گذاشت که بی رحمانه سینمای شبهه روشنفکری را نقد خواهد کرد.

حجت الله ایوبی بارها از سوی افخمی به برنامه هفت دعوت شد اما او همواره این دعوت را منوط به زنده بودن پخش برنامه می کرد و بالاخره در جریان برگزاری جشنواره فیلم فجر و در حالیکه در واقع خودش میزبان افخمی تلقی می شد در استودیوی برنامه هفت حاضر شد.

شوک تلویزیونی به سینمای مرده

در قسمت نخست برنامه هفت افخمی از نجات سینمای ایران سخن گفته بود. سینمایی که به زعم افخمی مرده است. اینکه هفت در این تقریبا هشت ماه چقدر توانسته مرده سینمای ایران را زنده کند نیاز به تامل و تعمق بیشتری دارد. اما اینکه بلاخره کسی پیدا شد که به این مرده شوکی بدهد یا تلقینی برایش بخواند را باید به نام هفت افخمی ثبت کرد. حالا با وجود برنامه هفت هم سینمای ایران همچنان راه خود را می رود. با اینحال بودن هفت افخمی خیلی بهتر از هفت های قبلی و قطعا بهتر است از نبودنش.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: