آیا جنگ جهانی سوم در راه است؟

تبدیل شدن تروریسم بین الملل به یک قدرت تاثیرگذار جهانی باعث تقویت این دیدگاه در بین تحلیلگران شده که تروریسم می تواند به زودی آتش جنگ جهانی سوم را روشن کند.

کد خبر : 515135
خبرگزاری تسنیم: به نقل از پایگاه اینترنتی مرکز مطالعاتی السیاسة الدولیة ، تروریسم به عامل موثری در نظام جهانی و پیامدهای آن بعد از حوادث 11 ستامبر 2001 تبدیل شده است. این حملات توان بین المللی که در آن زمان در راس نظام بین الملل قرار داشت را به تزلزل واداشت. آمریکا اعلام کرد که سازمان تروریستی القاعده قلب این کشور را هدف قرار داده است. در همین راستا دولت دوم جرج بوش پسر جنگ بر ضد تروریسم را آغاز کرد.
با این وجود بیش از یک دهه پس از اعلام جنگ بر ضد تروریسم ، قدرت و توان تاثیرگذاری تروریسم افزایش پیدا کرده است. تروریسم در این مدت به یکی از تاثیرگذارترین عوامل در نظام جهانی تبدیل شده است. آمریکا در تابستان سال 2014 جنگ جدیدی را بر ضد یک سازمان تروریستی که قوی تر و خشن تر از القاعده است، یعنی داعش آغاز کرد. این موضوع اعلام تلویحی مبنی بر این نکته بود که تروریسم به قدرتی بزرگ در نظام جهانی تبدیل شده است که می طلبد برای تقابل با آن ائتلافی متشکل از دهها کشور تشکیل شود.
این نکته عجیب نیست که پیامدهای این تروریسم به عاملی برای جنجالی تبدیل شده که از آغاز سال 2015 رواج پیدا کرده و از احتمال بروز جنگ جهانی سوم خبر می دهد، آن هم در شرایطی که نظام بین المللی هیچ رویکرد و آرمان جدی ندارد و ناتونی خود را از تحقق هر کدام از اهداف خود به اثبات رسانده است. فرسودگی و پیری موسسه نظام بین المللی یعنی سازمان ملل نیز به حدی رسیده است که امیدی به عاقبت بخیری آن وجود ندارد.
هنگامی که اتحاد جماهیر شوری فروپاشی کرد، مشخص شد که دنیا تغییر کرده و این تغییر تنها شامل ساختار آن نمی شود که تا مدتی به صورت تک قطبی در آمد، بلکه آرمان های این ساختار نیز تغییر کرده است. این رویکرد به گونه ای بود که برخی از مردم که از رویکردهای گذشته به تنگ آمده بودند، بشارت سیاست های واقع گرایانه جدید را دادند که اجازه ایجاد دستور کاری متحد جهانی برای تلاش در جهت اجرای برنامه ای برای نجات زمین از خطرات فراگیر را می دهد.
البته مرحله سیاست گذاری ها و تعیین برنامه های موسوم به واقع گرایی از خالی بودن طرحی که هگل آن را روح جهان خوانده بود خبر داد، به گونه ای که به صورت تدریجی مهم ترین و روشن ترین عناصر و ارزش ها از جمله انسانیت را تخریب کرد و رویکردهای انسانی مرتبط با آن را نیز بعلاوه آزادی و احترام به اعتقادات دیگر و تنوع و اختلاف نظر و تسامح با دیگران را از بین برد.
سوال هایی در مورد جنگ جهانی سوم
گزارش هایی که رسانه های جمعی منتشر کرده و اسنادی که مراکز مطالعاتی ارائه می دادند و برخی از آن ها در محافل مطالعاتی بسیاری از کشورها بررسی شد، از وقوع احتمالی جنگ جهانی سوم خبر می دهد. از زمان حضور نظامی روسیه در سوریه میدان چالش های منطقه ای تا حد بی سابقه ای افزایش پیدا کرده است و به حد و اندازه دوره قبل از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 رسیده است.
به نظر می رسد نگرانی از بروز این جنگ احتمالی عاملی بود که آمریکا و روسیه به دنبال برقراری آتش بس در سوریه بر آمدند. آتش بسی که از نیمه شب 27 فوریه آغاز شد. این در حالی بود که این آتش بس در برنامه کاری دو کشور نبود و از دو هفته پیش آن ها به دنبال آغاز دور جدید مذاکرات در ژنو بودند.
شاید شکست این تلاش ها در رسیدن به تحقق آتش بس موثر بود، اما به نظر می رسد دو کشور یک قاعده مهم را نادیده گرفته اند و آن این که امکان اجرای مذاکرات جدی در سایه ادامه مبارزات سخت و موشک باران ویرانگر وجود ندارد. این موضوع نشان دهنده شکست تلاش ها برای آغاز روند مذاکرات بود، اما با این وجود تنها عامل برای توجه ناگهانی به آتش بس نبود.
وقتی که روسیه و آمریکا تلاش خود برای آغاز آتش بس را شروع کردند، حرف و حدیثها در مورد احتمال آغاز جنگ جهانی سوم افزایش پیدا کرد. این در حالی بود که آنکارا موشک باران مواضعی در داخل سوریه که تحت سلطه نیروهای کرد حمایت مردمی بود، را آغاز کرد، این نیروها از حمایت گسترده واشنگتن و مسکو برخوردار بودند.
اعلام آتس بس نیز نتوانست به حرف و حدیث ها در مورد بروز احتمالی جنگ جهانی سوم پایان دهد. شاید علت آن این بود که دامنه های جنگ مذکور منحصر به سوریه نمی شود، البته این منطقه بیش از جاهای دیگر این پتانسیل را دارد که به عنوان نقطه آغاز جنگ مطرح شود. پیچیدگی های موجود در مسیر جنگ در سوریه بعد از چهار سال از توسعه میدان درگیری ها در این کشور باعث شده رویکردهای مربوط به آتش بس نیز شکننده باشد.
شکنندگی آتش بس از آن رو است که این توافق وزنه عناصر اساسی برای بحران و جنگ ایران در نظر نگرفته و در نتیجه این روند در طول سال‌های گذشته استمرار داشته است، به همین علت است که تردیدها در مورد جنگ جهانی همچنان ادامه دارد.
این جنجال سیاسی در گذشته شامل اعلام آتش بس در سوریه و امکان مقایسه فضای کنونی منطقه با فضای رایج در اروپا در آستانه جنگ جهانی دوم می‌شد، با وجودی که در آن زمان سطح بحران از قدرت‌های اصلی اروپا دور بود، اما شبکه ائتلاف‌های موجود باعث شد آنها نیز وارد درگیری شده و جنگ وحشتناکی در دنیا رقم بخورد.
البته تردیدها در مورد بروز چنین جنگی، به‌ ویژه در مورد سناریوی احتمالی آغاز آن همچنان محل بحث است، برخی از کسانی که احتمال بروز جنگ جهانی سوم را بعید نمی‌دانند، معتقدند که این جنگ ممکن است از طریق یک درگیری هوایی ناخواسته اتفاق بیفتد، چرا که در آسمان سوریه تعداد زیادی از جنگنده‌های دولت‌های مختلف حضور دارند. این سناریو هنگامی تقویت شد که هواپیماهای جنگی ترکیه، در پایان نوامبر گذشته یک جنگنده روسی را ساقط کردند. این اتفاق باعث تنش زیادی در منطقه شد اما روسیه واکنش نظامی نسبت به این اقدام از خود نشان نداد، چرا که این واکنش می‌توانست دامنه‌های جنگ در منطقه را شعله‌ور کند.
برخی دیگر از کارشناسان معتقدند که احتمال این سناریو همچنان وجود دارد، به ‌ویژه اگر ترکیه بخواهد یک هواپیمای جنگی دیگر روسیه را نیز هدف قرار دهد، مسکو هیچ چاره‌ای جز واکنش نظامی نخواهد داشت، واکنشی که می‌تواند جنگ گسترده ای را آغاز کند.
همچنین این سؤال وجود دارد که شراره این جنگ محصور به سوریه خواهد بود یا اینکه در عراق نیز دنبال خواهد شد. عده‌ای که احتمال می‌دهند آغاز این جنگ از سوریه رقم بخورد، از ارتباط جنگ مذکور با درگیری بین روسیه و ترکیه صحبت می‌کنند.
جنگ جهانی سوم، کلاسیک یا چریکی؟
با وجود مشکل بودن بعید دانستن هر احتمالی در شرایط کنونی منطقه، به نظر می‌رسد احتمال چریکی بودن جنگ آینده،‌ قوی‌تر از کلاسیک بودن آن است. در حال حاضر جنگ چریکی در منطقه وجود داشته و در حال توسعه است و این پتانسیل را دارد که به رویکردی جهانی تبدیل شود، چرا که در طول 10 سال گذشته عوامل تغذیه آن متراکم شده‌اند.
اشغال عراق توسط آمریکا باعث شد نتایج مربوط به اشغالگری اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان احیا شده و شبه‌نظامیانی پدید آیند که تنها هدف آنها مقابله با اشغالگران نیست. بیشتر آن ها از این هدف به عنوان توجیه و دستاویزی برای رفتارهای خود استفاده می‌کنند.
به نظر می‌رسد احتمال بروز جنگ جهانی چریکی بیشتر از جنگ‌های سنتی و کلاسیک باشد، چرا که تروریسم در رویکردهای مختلف و متعدد خود افزایش پیدا کرده و از سوی دیگر کشورهای بزرگ جهان به صورت گزینشی با آن تعامل می‌کنند، یعنی از برخی از آنها بر ضد برخی دیگر استفاده می‌کنند.
رفتار گزینشی قدرت‌های بزرگ جهانی در تعامل با تروریسم ، به سکوت آنها در قبال برخی رویکردهای تروریستی منجر شده است. این اتفاق باعث تقویت خاستگاه‌های گروه های تروریستی شده است، این در حالی است که قدرت‌های بزرگ در ادامه تقابل با گروه تروریستی داعش بدون در نظر گرفتن ماهیت این مقابله یا پوشالی بودن آن و توزیع نقش ها در راستای این جنگ با هم وارد رقابت شدند، اما در عین حال نسبت به گروه‌های تروریستی مسلح دیگر که از رویکرد جنگ بر ضد داعش به عنوان بهانه‌ای برای ادامه فعالیت‌های تروریستی خود استفاده می‌کنند، چشم‌پوشی کردند.
اعتقاد به امکان ریشه‌کنی تروریسم از طریق ابزارهای نظامی و امنیتی باعث شده عوامل اساسی بسترساز برای تروریسم نادیده گرفته شود. استبداد یکی از بالاترین مراحل زمینه ساز برای تروریسم است که در قوانین بین‌المللی با نام تروریسم دولتی شناخته می‌شود. اما این نوع تروریسم هم اکنون مسکوت گذاشته شده است.
ارتباط مستحکم بین تروریسم و استبداد در بسیاری از کتاب‌های تحلیلی مشاهده می‌شود، شاید تازه‌ترین این مولفات را در کتاب ابراهیم الحیدری با عنوان " جامعه‌شناسی خشونت و تروریسم" مشاهده کرد که در سال 2015 منتشر شده است. استبداد شامل خشونت بر ضد جامعه یا برخی گروه‌های آن است.
در سوی دیگر باید این رویکرد را بپذیریم که اگر بمب و موشک برای از بین بردن تروریسم کافی بود، این مأموریت تا کنون انجام شده بود و داعش الان دیگر وجود خارجی نداشت.
از همین منظر است که می‌بینیم سیاست جداسازی بین تروریسم و عوامل بسترساز آن باعث توسعه سطح رویکردهای تروریستی و افزایش خطرات ناشی از آن شده و آن را به قدرتی جهانی تبدیل کرده است. این سیاست شاید بتواند گروه تروریستی داعش را تضعیف کند، اما محیط مناسبی را برای بروز گروه هایی خشن تر مهیا خواهد کرد، درست مانند شرایطی که باعث پدید آمدن داعش بعد از تضعیف القاعده شد.
از این منظر لازم است این موضوع را درک کنیم که از بین بردن داعش یا تضعیف آن بدون پدید آمدن گروه های خطرناک تر و خشن تر از آن می‌طلبد که تغییر سیاسی واقعی در رویکردها صورت پذیرد.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: