یک بام و چند هوای پلیس در مقابل سفارتخانهها! / منطق برخورد با سوگواران «ستایش» چه بود؟+ تصاویر
نیروی انتظامی طی سال های اخیر در مورد تجمع افراد در مقابل سفارت خانه ها رویه واحدی اتخاذ نکرده است. آنچه نیروهای پلیس ایران در مقابل سفارت خانه های انگلیس، فرانسه، عربستان و حالا افغانستان از خود بروز داده اند، از نظاره گر بودن صرف تا خشن ترین برخوردها متغیر است. این مسئله نوعی سردرگمی را تداعی می کند که بیش از هرچیز به ضرر آبروی حاکمیت تمام می شود.
سرویس اجتماعی فردا : نیروی انتظامی طی سال های اخیر در مورد تجمع افراد در مقابل سفارت خانه ها رویه واحدی اتخاذ نکرده است. آنچه نیروهای پلیس ایران در مقابل سفارت خانه های انگلیس، فرانسه، عربستان و حالا سفارت افغانستان در تهران از خود بروز داده اند، از نظاره گر بودن صرف تا خشن ترین برخوردها متغیر است. این مسئله نوعی سردرگمی را تداعی می کند که بیش از هرچیز به ضرر حاکمیت تمام می شود.
پلیس، بر خلاف مسیر همدردی
در حالی که طی روزهای اخیر فضای عمومی رسانه ای و فرهیختگان جامعه ایران در حال همدردی با مهاجرین افغانستانی به خاطر حادثه دلخراش قتل ستایش قریشی هستند، مسئولین محلی و امام جمعه ورامین علاوه بر حضور در مراسم ترحیم با خانواده قربانی همدردی کرده اند و قوه قضائیه از پیگیری ویژه و خارج از نوبت این پرونده در دادسرای ورامین به خاطر جریحه دار شدن احساسات عمومی و ارسال آن به دادگاه کیفری یک استان تهران خبرداده است، پلیس تهران در حرکتی کاملا خلاف این مسیر، با کسانی که برای روشن کردن شمع به یاد این کودک شش ساله قربانی تجاوز و قتل در مقابل سفارت افغانستان به آنجا آمده بودند، با قوه قهریه برخورد کرده است.
در مقابل سفارت خانه ها
به راستی چه عاملی موجب می شود نیروی انتظامی در مقابل اقدام خلافی و پرهزینه ای چون حمله به سفارت عربستان در تهران (دی ماه 94) تنها نظاره گر باشد و چند ساعت بعد از حادثه تازه اقدام به بازداشت کسانی که هنوز در صحنه حضور داشتند ، بکند؟ اتفاقی که مشابه آن در زمستان 90 در مورد تسخیر سفارت انگلیس در تهران نیز رخ داده بود و هر دو منجر به هزینه های دیپلماتیک برای کشور شدند، اما برابر یک اعلام همدردی چنین واکنشی از خود نشان بدهد؟ جالب اینجاست که همین پلیس چند ماه پیش حتی امنیت اقدام مشابه در مقابل یک سفارت خانه اروپایی را تامین هم کرده بود.
سفارت فرانسه استثنا بود؟
در هفته آخر آبان ماه 94 بعد از حملات تروریستی پاریس که منجر به لغو سفر حسن روحانی به فرانسه هم شد عده ای از شهروندان تهرانی با قراردادن دسته های گل، روشن کردن شمع و نصب پلاکارد و نوشته هایی که اعلام همدردی با ساکنان پاریس را در خود داشت مقابل سفارت فرانسه تجمع کردند. هرچند این اقدام با این انتقاد مواجه شد که چرا چنین کاری برای سفارت خانه های لبنان و پاکستان و دیگر کشورهایی که انفجارهای مشابه در آنها موجب مرگ مردم شده است صورت نمی گیرد، اما در هرحال انسانی بودن این اقدام، و ارزش همدردی با مردم مصیبت زده حتی اگر 4 هزار کلیومتر دورتر باشند از سوی هیچ کس انکار نشد. نیروی انتظامی هم در این ماجرا حضور داشت، نظاره گر بود و اتفاقی هم نیفتاد.
درگیری در خیابان پاکستان
اما نیروی انتظامی روز گذشته با مردمی که قصد داشتند برای روشن کردن شمع و اعلام همدردی با انسانهای داغدار قتل دلخراش دختربچه شش ساله در ورامین به فرعی پاکستان در خیابان شهید بهشتی بروند، برخوردی تند را انجام داد که نه تنها غیر منتظره بود که جای سوال های بسیاری را در این خصوص باقی گذاشت. چه آنکه گفته می شود وقتی افراد متفرق شده به ضرب و زور پلیس، روشن کردن شمع را به یک بوستان عمومی در همان نزدیکی انتقال دادند، باز با آنها برخورد شده است.
چطور پلیس با یک اقدام مشابه انسانی که در مقابل سفارت خانه دو کشور در تهران برگزار می شود دو برخورد متفاوت و متضاد را صورت می دهد؟ آیا شهروندانی که برای فرانسوی ها شمع روشن می کنند با انسانهای داغدار قتل دلخراش دختربچه افغان که همین جا در مرکز کشور رخ داده و موجب ناراحتی بسیاری از مهاجرین افغان و مردم ایران شده است متفاوتند؟
اصل 27 قانون اساسی و سختگیری ها در اجرا
ممکن است در اینجا بحث قانونی بودن تجمع و کسب مجوز مطرح شود. پاسخ آن در اصل 27 قانون اساسی صراحتا آمده که: « تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.»
در حالی که قانون چنین حقی را برای مردم قائل است، اما در عمل به خاطر سخت گیری های موجود مسیر تعریف شده برای صدور مجوز، کمتر کسی به خود زحمت رفتن به سوی وزارت کشور را می دهد چرا که پاسخ «نه» را برای خود از پیش متصور است. متاسفانه پایتخت کشور ما از جایی مثل هاید پارک لندن هم بی بهره است که مکان تعریف شده ای برای هر نوع تجمع است.
البته پیش از همه اینها این سوال مطرح است که اصلا می توان به حرکت همزمان چند نفر در روشن کردن شمع و قرار دادن دسته گل در نقطه ای مثل سفارت را «تجمع»، «اجتماع» یا «راهپیمایی» نامید؟ و اینکه مگر اقدام مشابه صورت گرفته مقابل سفارت فرانسه مجوز داشت؟
نقش اجتماعی پلیس
پلیس و معاونت اجتماعی ناجا طی سالهای اخیر در بحران های اجتماعی و رویدادهای مشابه توانسته با تدابیر ارزشمند خود به کنترل فضای عمومی کمک کند و در کنار رسانه ها رخدادهای خوبی را رقم بزند. مسئولین نیروی انتظامی مطئنا از این مسئله آگاه هستند که تشریک مساعی در مورد حادثه ای قتل ستایش و بازگذاشتن راه های تعریف شده برای سوگواری، می تواند به آرام شدن فضای جامعه و کاهش کنش های احتمالی پس از آن منجر شود.
سردارها، سرهنگ ها و مشاورین آنها به خوبی می دانند برای قلب دغدار و احساس جریحه دار شده هیچ چیز بدتر از برخورد خشن نیست و از اهمیت افکار عمومی به خوبی آگاهند. صحبتهای سنجیده رئیس پلیس شرق تهران در مورد جزئیات قتل ستایش و اینکه « این دختربچه را همچون فرزند خودمان میدانیم» نشانگر همین مسئله است. اما چرا مسئولین پلیس با عزاداران کسی که او را همچون فرزند خود می دانند چنین برخوردی می کنند؟
مشکل اصلی کجاست؟
چه اتفاقی رخ می دهد که با چنین برخوردی، خود به افزایش تنش ها دامن می زند و بهانه به دست کسانی می دهد که همیشه به دنبال فرصت برای اخلاف افکنی و پاشیدن بذر نفرت بین مسلمانان هستند. چرا پلیس در مقابل کسانی سفارت آتش می زنند تنها نظاره گر است و با آنهایی که با شمع به سفارتی دیگر می روند زننده و توهین آمیز برخورد می کند؟ آیا دلیل آن را باید در شورای تامین استان و استانداری تهران یافت؟ یا اینکه بالاتر از آن در وزارت کشور و مشکلات قانونی جستجو کرد؟ آیا ضعف در فرماندهی میدان و عدم کنترل مامورین پلیس است؟
کاش مسئولین پاسخگوی پلیس در این خصوص نیز توضیحات روشنی ارائه دهند. اما دلیل هزینه تراشی ها هرچه باشد تداوم آن به ضرر حاکمیت و اعتبار نیروی انتظامی در افکار عمومی داخل و خارج خواهد بود.