چرا امام علی(ع) را حیدر کرار مینامند؟
«حیدر کرار» یکی از القاب حضرت امیرالمؤمنین، علی(ع) است که پیامبر اکرم(ص) در جنگ خیبر ایشان را بدین نام خواند.
کد خبر :
512894
اسلام کوئست: در برخی روایات یکی از نامهای امام علی(ع) «حیدر» معرفی شده است. یکی از آن روایات، روایتی است که داستان جنگ خیبر را نقل میکند. بر اساس این روایت امام علی(ع) هنگام مواجهه با مرحب (پهلوان یهودیان خیبر) خود را به نام «حیدر» معرفی میکند.[1] البته ذکر چنین لقبی برای حضرتشان اختصاص به این مورد ندارد؛ در موارد دیگری نیز تصریح به این نام شده است.[2] به نظر میرسد «حیدر» یکی از نامهای تقریباً مشهور امام علی است. شاهد این مدعا این است که بسیاری از فرهنگ نویسان زبان عربی نیز تصریح میکنند که «حیدر» یا «حیدره» یکی از نامهای امام علی(ع) است.[3] معنای حیدر در زبان عربی حیدر به معنای «شیر»(نماد شجاعت و شکست ناپذیری) است. البته با این توضیح که از ویژگیهای زبان عربی آن است که برای یک چیز به لحاظ ویژگیهای مختلف نامهای متعدد قرار میدهد. در مورد علت نامگذاری شیر به حیدر دو نظریه مطرح کردهاند؛ یک اینکه شیر را به جهت داشتن مقام فرمانروایی و سلطنت «حیدر» میگویند. دلیل دیگر نامیدن شیر به حیدر؛ این است دارای گردنی کلفت و دست (ساعد و بازوی) قوی است. به همین جهت به جوانی که دارای بدنی پر و محکم و قدرتی سترک
باشد جوان حادر میگویند.[4] البته بعضی نیز در مورد معنای حیدر میگویند حیدر به معنای دور اندیش و کسی است که در ظرافتها و نکتههای دقیق امور و کارها اندیشه میکند.[5] صفت کرار «کرار» به معنای کسی است که در هنگام جنگ، پی در پی و بسیار حمله کند.[6] این وصف و لقب یکی از القابی است که پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) داده است. خلاصه داستان به این صورت است که پیامبر اکرم(ص) پس از اینکه چند فرمانده برای گشایش قلعه خیبر تعیین نمودند و همه آنها بدون اینکه موفقیتی به دست آورند عقب نشینی کردند، فرمودند: «فردا مردى همانند خودم را به سوی ایشان [یهود خیبر] مىفرستم که هم او؛ خدا و رسولش را دوست مىدارد، و هم خدا و رسولش او را دوست مىدارند. او حملهکنندهاى بىگریز (کرار غیر فرار) است، و باز نگردد تا آنکه خدا فتح و پیروزى را به وى ارزانى دارد». پیامبر اسلام پیش از اعزام، نوید فتح و پیروزى داد، پس یاران آنحضرت در پى این کلام [براى آنکه انتخاب شوند] گردن کشیدند، و چون فردا شد، رسول خدا(ص) على را فراخوانده و به سوی یهودیان خیبر فرستاد، پس على(ع) را بدین فضیلت برگزید و او را «حیدر کرّار» «حمله کنندهاى بىگریز»
نامید.[7] پی نوشت ها: [1]. خلاصه جریان اینگونه است: مرحب یهودى، مردى شجاع و بلند قد بود و هیچ کسى نمىتوانست در برابر او ایستادگى کند. دایهاى داشت که کتابهاى گذشتگان را بر او مىخواند و مىگفت: هر کس مقابل تو قرار گرفت با او جنگ کن مگر کسى که اسمش حیدر است. اگر در مقابل او مقاومت کنى، به هلاکت مىرسى. در جنگ خیبر، وقتى که مردم از مقابله با دشمن عاجز شدند، به پیامبر(ص) شکایت بردند و از حضرتش تقاضا کردند تا على(ع) را به مصاف دشمن بفرستد. چشم على درد مىکرد. پیامبر اکرم در چشم ایشان از آب دهان مبارکش انداخت، خوب شد. سپس فرمود: «یا على! شرّ مرحب را از ما دفع کن». وقتى که على(ع) به طرف او رفت، مرحب نیز با سرعت به طرف آنحضرت آمد و هیچ اعتنایى نکرد و گفت: «من کسى هستم که مادرم مرا مرحب نامیده است». على نیز فرمود: «و من کسى هستم که مادرم مرا حیدر نامیده است». وقتى که مرحب، این سخن را شنید به خاطر آورد آنچه را که از دایهاش شنیده بود؛ لذا فرار کرد. (دایهاش گفته بود: با کسى که اسمش حیدر است جنگ نکن و الا کشته خواهى شد). ابلیس به صورت انسانى جلو او را گرفت و گفت: کجا فرار مىکنى؟ گفت: به من گفته شده که
از حیدر بترسم. ابلیس گفت: حیدر که تنها این شخص نیست و حیدر نام در دنیا زیاد است، بر گرد شاید او را بکشى و اگر او را بکشى سرور قومت مىشوى و من نیز پشتیبان تو هستم. مرحب برگشت و در اندک زمانى، على(ع) او را کشت. ر. ک: مفید، محمد بن محمد، الإرشاد للمفید، ترجمه، ساعدى خراسانى، محمد باقر، ص 113، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1380ش. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، محرمى، غلام حسن، جلوههاى اعجاز معصومین علیهم السلام (ترجمه الخرائج و الجرائج)، ص 176، قم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1378ش. .[2] ر. ک: ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص 170، قم، رضى، چاپ دوم، 1363ش. [3]. «الحَیْدَرَةُ: من أَسْمَاءِ الأسَدِ، و به سُمِّیَ عَلیُّ بنُ أبی طالبٍ- رضی اللَّه عنه- حَیْدَرَةَ». صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 3، ص 36، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق. ابن منظور نیز در لسان العرب تصریح میکند یکی از نامهای امام علی(ع) حیدر بوده است. ابن منظور، لسان العرب، ج ۳، ص ۲۶۱، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق. [4]. الحَادُورُ، و الحَیْدَرُ، و الحَیْدَرَةُ: الأَسَدُ. و من مجازِهِ: رماهُ
اللّهُ بِالْحَیْدَرَةِ، أی بالهَلَکَةِ و بالدّاهیةِ الشّدیدةِ، کأنّها [الأسد فی شدّتها] الحَیْدَرَةُ: الأَسد؛ قال: و السَّنْدَرَةُ مکیال کبیر؛ و قال ابن الأَعرابی: الحَیْدَرَة فی الأُسْدِ مثل المَلِکِ فی الناس؛ قال أَبو العباس: یعنی لغلظ عنقه و قوّة ساعدیه؛ و منه غلام حادر إِذا کان ممتلئ البدن شدید البطش؛ قال و الیاء و الهاء زائدتان. ر. ک: لسان العرب، ماده «حدر». [5]. قَالَ جَابِرٌ الْجُعْفِیُ الْحَیْدَرُ هُوَ الْحَازِمُ النَّظَّارُ فِی دَقَائِقِ الْأَشْیَاءِ. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهرآشوب)، ج 3، ص 110، قم، علامه، چاپ: اول، 1379ق. [6]. سیاح، احمد، فرهنگ جامع، ماده «کرر». [7]. ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول، ترجمه، جعفرى، بهراد، ص 341، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1381ش.