کمک به مسلمانانی که ترور را نفی میکنند
برنارد هنری لوی، فیلسوف فرانسوی مینویسد: مدارا با افراط گرایی خشونتطلب بازتولید و گسترش آن را سبب میشود. نتیجهای که نصیب جامعه فرانسه شده است قرار گرفتن در نوعی وضعیت اضطرار غیراعلام شده بود که با بروز حملات تروریستی به وضعیت اضطرار علنی تبدیل شد.
کد خبر :
511554
دیپلماسی ایرانی: امانوئل والس، نخست وزیر فرانسه، به درستی گفته بود که هیچ عذر و بهانه ای برای افراط گرایی قابل قبول نیست. وی همچنین در سخنان خود در چهارم آوریل نسبت به خطر پیروزی ایدئولوژی سلفی گری و افراط گرایی هشدار داد. این ایدئولوژی اروپا و به طور ویژه فرانسه را زمینه تبلیغ خود می داند.
دولت های قبلی فرانسه طی سه دهه اخیر از مسئولیت رسیدگی به این موضوع شانه خالی کرده اند. اگرچه انفعال در کوتاه مدت می تواند صلح اجتماعی را تامین کند، اما در نهایت منجر به ریشه دواندن ارزش های سلفی گری در بخش هایی از فرانسه شده است. در همین راستا، دولت های مختلف حاضر نبودند بنیادگرایی اسلامی را شناسایی کنند که بیش از ربع قرن است که مورد انتقاد جدی است.
این سهل انگاری دولت ها با کوته نظری شایع در میان افراط گرایان طیف سیاسی همراه بود. نمونه هایی از آن در سخنان ماری لوپن و سناتور بنباسا به خوبی مشاهده می شود.
مشکلی که وجود دارد این است که صدای افراط گرایان همواره بلندتر از صدای نیروهای متعادل است. افراط گرایان سلفی نیز خیل عظیم مسلمانان متعادل را که قصد دارند بر پایه احترام به قانون و دیگران، عقاید خود را داشته باشند، به حاشیه رانده اند.
یکی دیگر از مشکلات عقب نشینی بزدلانه رهبران مقابل متعصبینی است که منتقدان خود را مورد هجمه قرار می دهند. نکته مهم این است که نباید قربانی را در جایگاه متهم نشاند.
در هر حادثه ای، مدارا با افراط گرایی خشونت طلب بازتولید و گسترش آن را سبب می شود.
نتیجه ای که نصیب جامعه فرانسه شده است قرار گرفتن در نوعی وضعیت اضطرار غیراعلام شده بود که متاسفانه با بروز حملات تروریستی به وضعیت اضطرار علنی تبدیل شد.
مقابله با این وضعیت اضطرار مستلزم عملکردی خلاف آن چیزی است که تا به حال شاهد آن بودیم. باید همان وقت و انرژی که هم اکنون برای رسواسازی فساد مالی رهبران جهان گذاشته شده، برای آشکارسازی و رسوایی شبکه های ترور گذاشته شود. تا چه زمانی باید صبر کرد تا همانند اسناد پاناما برای سلفی گری رو شود؟ چه چیزی مانع از آن شده است که رسانه های بزرگ از سایه تاریکی بیرون آمده و به افشای شرکت های برون مرزی جعلی سلفیون و جرائم آنها بپردازند؟
افزون بر رسواسازی جرائم افراط گرایان تروریست، باید به کمک مسلمانانی شتافت که ترور و نفرت را نفی می کنند و خواهان قرائتی از اسلام هستند که به حقوق بشر احترام می گذارد. آیا این همان کاری نیست که ما در گذشته نه چندان دور نسبت به مردمی انجام دادیم که در شوروی زندگی می کردند و در عین حال با حکومت بلشوئیکی مخالف بودند؟ آیا بی اعتنایی به کسانی که مدعی بودند مخالفان در مقابل اکثریت حامی کمونیسم ناچیز هستند، درست نبود؟
مخالفان نژادپرستی، امپریالیسم و قائلان به دموکراسی باید در جنگ اسلام متعادل و صلح جو و اسلام سلفی، جانب اولی را بگیرند. ماهیت این جنگ، ایدئولوژیک، تئولوژیک و سیاسی است و در میان همه فرهنگ ها و در وسعتی جهانی در جریان است. بارقه های این جنگ در هر کجا که تمدن وجود دارد، از کردستان و مراکش گرفته تا بوسنی و بنگلادش دیده می شود. در این جنگ اروپا و فرانسه نیز درگیرند و حتی این جنگ از اولویت هایی است که باید بدان بپردازند و نمی توانند خود را از آن کنار بکشند.