انقلاب لاهوریها برای استقبال از آیتالله خامنه ای/ قانونی که در پاکستان با فتوای ارتداد سلمان رشدی تصویب شد/ رایزنهای فرهنگی رئیس شدهاند و انقلابی نیستند
دلیل اینکه اکثر مردم پاکستان اعم از شیعه و سنی طرفدار انقلاب ایران بودند، این بود که آن را یک انقلاب اسلامی میدانستند که منحصر در تشیع نیست. به همین خاطر آل سعود برای اینکه جلوی نفوذ انقلاب اسلامی در جهان اسلام را بگیرد آن را یک انقلاب صرفا «شیعی» و نه «اسلامی» معرفی میکرد.
کد خبر :
510981
سرویس بین الملل فردا: بازتابهای جهانی انقلاب اسلامی، حوزهای است که علیرغم جذابیت و اهمیت فوق العاده، کمتر بدان پرداخته شده است. آنچه تاکنون در این باره سخن رفته نیز بیشتر بیان کلیات بوده است. به همین دلیل سراغ یکی از انقلابیون پاکستان به نام سید نعیم الدین نقوی رفتیم تا خاطرات ایشان از تاثیرات انقلاب اسلامی در کشور پاکستان را مرور کنیم:
من نعیم الدین نقوی هستم از شهر لاهور پاکستان. پنج فوق لیسانس دارم و الان دانشجوی دکتری دانشگاه تهران در رشته علوم قرآنی هستم. از سال 1996 میلادی نیز از حوزه علمیه فارغ التحصیل شدم.
در ایام انقلاب ایران 12 ساله بودم. خانواده من خانوادهای روحانی و انقلابی بود. برادر بزرگم به نام ثاقب نقوی در ایام انقلاب رییس سازمان دانشجویان امامیه پاکستان بود. مولانا صفدرحسین نجفی نیز سرپرست سازمان بودند. ایشان با انقلابیون ایران از جمله آیت الله خامنهای از قبل انقلاب در ارتباط بودند. مولانا صفدرحسین قبل از اینکه امام به پاریس بروند، ایشان را به پاکستان دعوت کرده بودند. قبل از پیروزی انقلاب ما و دانشجویان ایرانی در حمایت از امام خمینی و انقلاب در لاهور راهپیمایی برگزار کردیم. ما در این راهپیمایی کفن پوش شرکت کرده بودیم.
دانش آموزان را طبق تفکرات انقلاب تربیت میکردیم
در پاکستان در سن 15 سالگی دیپلم میگیریم. فعالیت انقلابی ما بعد از دیپلم بیشتر شد. ما در سازمان دانشجویان امامیه 35 مدرسه را تحت پوشش قرار دادیم و آنها را با افکار انقلابی تربیت میکردیم.
در پاکستان غیر از شیعه و سنی، غیر مسلمانانی مثل سیک و هندو و مسیحی و یهودی نیز داریم. اکثریت اهل سنت پاکستان پیرو مکتب بریلویه هستند. بریلویها خیلی به محبت اهل بیت(ع) معتقدند و این محبت را در رفتار خود نشان میدهند. نسبت به شیعیان نیز تعصب ندارند.
آلسعود انقلاب ایران را «شیعی» معرفی میکرد
دلیل اینکه اکثر مردم پاکستان اعم از شیعه و سنی طرفدار انقلاب ایران بودند، این بود که آن را یک انقلاب اسلامی میدانستند که منحصر در تشیع نیست. به همین خاطر آلسعود برای اینکه جلوی نفوذ انقلاب اسلامی در جهان اسلام را بگیرد آن را یک انقلاب صرفا «شیعی» و نه «اسلامی» معرفی میکرد. با این حال بعد از انقلاب فکر تقریبی در پاکستان بیشتر از فکر تکفیری حاکم بوده است.
اهل سنت طرفدار انقلاب بودند و چندین سفرنامه درباره انقلاب ایران نوشتهاند. مثلا آقای مناظرحسین گیلانی که از جماعت اسلامی است یک کتابی دارد به نام سفرنامه انقلاب. آقای ارشاد حسین حقانی نیز یک سفرنامه دارد. سفرنامه های دیگری نیز نوشته شده است. بعد از انقلاب هرکس از پاکستان به ایران میآمد منقلب میشد. جو اسلامی و قرآنی ایران به جوانان انقلابی انگیزه میداد.
تئاترهایی با مضامین انقلابی اجرا میکردیم
هم شیعیان و هم اهل سنت فعالیتهای خودجوش برای تبلیغ و ترویج انقلاب داشتند. ما در پاکستان فیلم های مرتبط با انقلاب مثل فیلم راهپیماییها یا فیلم ورود امام به ایران را در روستاها و یا در دبیرستانها و دانشگاهها پخش میکردیم. جنگ هم که شروع شد فیلمهای جنگ و مظلومیت مردم ایران را پخش میکردیم. پخش این فیلمها برای مردم خیلی جذاب بود، مخصوصا در روستاها که سینما نبود.
تئاترهایی هم طراحی و اجرا میکردیم. محتوای این تئاترها مسائل مربوط به انقلاب بود. مثلا عدهای داشتند نماز میخواندند بعد ارتش شاه میآمد و گلوله بارانشان میکرد. یا فساد سیاسی و مالی کارگزاران رژیم شاه نمایش داده میشد. من خودم هم کارگردانی میکردم و هم بازی میکردم.
همچنین همایشهایی درباره انقلاب و افکار امام خمینی(ره) برگزار میکردیم و در آنها از سخنرانان اهل سنت هم استفاده میکردیم. پیام امام یک پیام فطری بود. لذا افراد از هر مذهبی که بودند پیام ایشان را میپذیرفتند. اینکه امام میگفت طبق آیه قرآن کفار نباید بر مسلمین تسلط داشته باشند، خیلی مورد استقبال اهل سنت قرار میگرفت و باعث میشد که آنها نسبت به تسلط آمریکا بر دولت پاکستان اعتراض کنند.
نمایشگاه عکس نیز با موضوع انقلاب اسلامی ایران در دانشگاه برگزار میکردیم.
جماعت اسلامی سنّی با ما همکاری میکرد
مولانا ابوالاعلی مودودی موسس جماعت اسلامی که از علمای بزرگ اهل سنت بود، امام و انقلاب را قبول داشت. ایشان نامهای هم به امام نوشتند. لذا جماعت اسلامی با ما در فعالیت های انقلابی همکاری میکردند.
اکثریت مردم پاکستان میگفتند که ما هم یک خمینی میخواهیم، چون امام خمینی بعد از انقلاب ژنرالهای فاسد را محاکمه کرد، پاکستانیها هم میگفتند باید یک خمینی باشد که ژنرالهایی که فساد اخلاقی، مالی و سیاسی دارند را اعدام کند. در کوچه و بازار این حرف بسیار گفته میشد.
ما اخبار ایران را از طریق رادیو زاهدان و رادیو بی بی سی پیگیری میکردیم. اخبار جنگ ایران و عراق را به طور کلی دنبال میکردیم. دولت پاکستان هم در فروش سلاح به ایران در بازار سیاه کمک میکرده است.
تسخیر سفارت آمریکا را معجزه میدانستیم
در پاکستان در فکر و خیال افراد گذر نمیکرد که کسی بتواند سفارت آمریکا را تسخیر و کارکنان سفارت را گروگان بگیرد. دو سال قبل یک کارمند آمریکایی در شهر لاهور دو جوان را کشت. پلیس او را دستگیر کرد. آنچنان فشار سیاسی روی حکومت پاکستان آمد که مجبور شد آن فرد را آزاد کند. چندین هزار نفر از مردم در اعتراض به آزادی این فرد تظاهرات کردند اما دولت اعتنایی به خواست آنها نکرد. همین الان کارمندان سفارت و کنسولگریهای آمریکا در پاکستان برخلاف قوانین کشور کار میکنند ولی کسی جرات ندارد با آنها برخورد کند. بنابراین از نظر مردم پاکستان، تسخیر سفارت آمریکا توسط جوانان ایرانی
یک معجزه بود. آنها از این اتفاق خیلی انگیزه گرفتند. آنها دیدند که شعارهای انقلاب مبنی بر ضدیت با آمریکا فقط ادعا نیست، بلکه به آن عمل هم میشود. لذا تسخیر سفارت آمریکا دلیلی بود بر حقانیت انقلاب اسلامی.
به «بکشید ما را زنده تر میشویم» باور داشتیم
بعد از ترور یاران انقلاب مثل شهید مطهری و شهید بهشتی و شهید رجایی تظاهراتی علیه آمریکا برگزار کردیم. چون به فکر انقلاب و امام اعتقاد داشتیم، معتقد بودیم که این اتفاقات در مسیر انقلاب طبیعی است. اینکه امام میگفت که ما را بکشید ما زنده تر میشویم را باور داشتیم. بعد از شهادت شهید مطهری کتابهای ایشان بیشتر مورد اقبال مردم قرار گرفت. از نظر مردم پاکستان اینکه اکثر افراد اصلی انقلاب کشته شدند ولی فکر انقلاب زنده مانده بود، یک معجزه بود.
اولین راهپیمایی روز قدس در پاکستان با سرکوب پلیس مواجه شد. پلیس با باتوم مردم را کتک می زد. یک رفیق روحانی ایرانی داشتیم که صف پلیس ها را شکست و جلو رفت. مردم وقتی دیدند که این مهمانی ایرانی اینطور با شجاعت رفت در دل ماموران پلیس، انرژی گرفتند و برگشتند و راهپیمایی را ادامه دادند. بعد از آن هم هرسال راهپیمایی روز قدس باشکوه برگزار میشد.
آیهای که مردم بعد از رحلت امام میخواندند
یک بار یکی از روزنامههای پاکستان شعر و کاریکاتوری علیه امام خمینی منتشر کرده بود. در آن کاریکاتور به امام توهین شده بود. بچههای سازمان دانشجویان امامیه به محل روزنامه رفتند و اعتراض کردند و حتی کار به زد و خورد با کارکنان روزنامه هم کشید. بعد از آن دیگر کسی جرات نکرد به امام خمینی توهین کند.
کوثر نیازی از شاعران سنی معروف پاکستان است که بعد از رحلت حضرت امام خمینی «ره» این شعر را سرود:
حال ما در هجر رهبر کمتر از یعقوب نیست
او پسر گم کرده بود و ما پدر گم کردهایم
مردم بعد از رحلت امام خیلی غمگین شده بودند. در شهر لاهور یک راهپیمایی بزرگ برگزار شد. در چهلم حضرت امام نیز در شهر لاورپندی اجتماعی بزرگ برگزار شده بود. در شهر پیشاور نیز مراسم سالگرد شهید عارف الحسینی و اربعین امام خمینی متشکل از شیعه و سنی تشکیل شد. رادیو و تلویزیون نیز برنامه های خاصی را پخش کرد. خود اهل سنت هم چند کنفرانس برگزار کردند.
مردم بعد از رحلت امام این آیه را می خواندند: « مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» خداوند در این آیه می فرماید ما هیچ آیه ای را منسوخ نمیکنیم مگر آنکه بهتر از آن یا همانند آن را میآوریم. مردم میگفتند آیت الله خامنهای که به جای امام خمینی آمده چیزی کمتر از امام ندارند.
تدبیر دولت پاکستان برای استقبال کم از آیت الله خامنهای جواب نداد!
روزی که آیت الله خامنهای به پاکستان آمدند من در لاهور بودم. وقتی قرار بود ایشان به لاهور بیاید مردم از شهرهای مختلف برای استقبال آمده بودند. صدها اتوبوس آمده بود. رییس جمهور پاکستان یعنی ضیاالحق روز استقبال ایشان را یک روز عقب انداخت. چون روز قبلش استقبال مردم در اسلام آباد را دیده بود و نمی خواست دوباره چنین استقبال باشکوهی انجام شود. میخواست با این کار مردمی که برای استقبال به لاهور آمده بودند را به شهرهای خود بازگرداند. چون روز تعطیل رسمی نبود و مردم کار داشتند و همچنین اتوبوسهایی که اجاره کرده بودند هزینه زیادی داشت.
هزاران نفر از مردم در فرودگاه لاهور منتظر ورود آیت الله خامنهای بودند. بعد از اینکه مدام اعلام میکردند پرواز تاخیر دارد، گفتند که ایشان امروز نمیآیند و فردا میآیند. آنجا دکتر محمدعلی نقوی و ثاقب نقوی سخنرانی کردند و گفتند امروز مردم شهر لاهور مثل مردم شهر مدینه هستند که از پیامبر خدا «ص» استقبال کردند. ایشان گفت هرکس هرچقدر میتواند از کسانی که از شهرهای دیگر آمدند میزبانی کند تا فردا مراسم استقبال باشکوه انجام شود. مردمی که اهل خیر بودند و ثروتمند بودند هریک چند اتوبوس را به عهده گرفتند و به خانه های خود بردند و از آنها پذیرایی کردند. هزینه این
میزبانی خیلی زیاد بود. چندصد نفر هریک سه وعده غذا می خواستند و علاوه بر آن کرایه اتوبوسها نیز بود. ولی مردم ماندند و توطئه ضیاالحق را خنثی کردند. تمام آن شب در میان مردمی که به لاهور آمده بودند به صحبت درباره انقلاب ایران گذشت. صبح زود از خواب بیدار شدیم و خداراشکر استقبال خوبی از آیت الله خامنهای انجام شد. در میان استقبال کنندگان از اهل سنت از جمله اعضای جماعت اسلامی حضور داشتند. بعضی از شخصیت های سنّی نیز با ایشان ملاقات خصوصی داشتند.
با فتوای امام شیعه و سنی یکدل شدند
با فتوای ارتداد سلمان رشدی توسط امام خمینی تظاهرات گستردهای در اسلام آباد انجام شد. در این تظاهرات دونفر کشته شدند. این تظاهرات علیه سلمان رشدی بود ولی رنگ و بوی ضدآمریکایی داشت و به همین خاطر مورد سرکوب شدید قرار گرفت. خصوصا اهل سنت به شدت تحت تاثیر این فتوای امام قرار گرفتند. این فتوا در نزدیک کردن قلوب اهل سنت به امام خمینی «ره» خیلی موثر بود. با این فتوا سنّی و شیعه یک دل و یک زبان شدند. در نهایت فشارهای مردمی باعث شد که حکومت پاکستان مجبور شود قانونی را تصویب کند به نام «توهین رسالت». در این قانون هرکس به پیامبر «ص» توهین کند به اعدام محکوم خواهد شد. چند
نفر نیز طبق این قانون اعدام شدند.
چند سال قبل هم که رهبر انقلاب فتوای حرمت توهین به مقدسات اهل سنت را صادر کردند، موج جدیدی از اقبال اهل سنت به انقلاب اسلامی آغاز شد. این فتوا مانند فتوای ارتداد سلمان رشدی فضای تقریبی خوبی بین شیعه و سنی در پاکستان به وجود آورد.
اهل سنت خیلی به شهید عارف الحسینی علاقه داشتند
شهید عارف الحسینی که مبلّغ انقلاب اسلامی در پاکستان بود، توسط دولت پاکستان حصر خانگی شده بودند و حق بیرون رفتن از خانه را نداشت. ایشان با این حال برای سربازانی که مراقب خانه او بودند غذا می برد و با آنها مهربانی میکرد. ایشان همچنین در مساجد و مراسم اهل سنت شرکت میکرد و ما هم همراه ایشان بودیم. اهل سنت هم خیلی به ایشان علاقه داشتند. چون ایشان مسائل اختلافی را مطرح نمیکردند و بر مشترکات تاکید میکردند.
همانطور که در ایران تا اسم امام خمینی میآید مردم صلوات میفرستند، در پاکستان هم برای شهید عارف الحسینی صلوات میفرستادند و زنده باد میگفتند. اما ایشان در تریبون علنی اعلام کرد که برای من صلوات نفرستید و فقط باید برای امام خمینی صلوات بفرستید.
کارمندان ایرانی دیگر انقلابی نیستند
غالب رسانه های پاکستان نه از انقلاب طرفداری میکردند نه مخالفت. البته در ایام سالگرد پیروزی انقلاب رایزنیهای فرهنگی یکی دو صفحه از این روزنامه ها را به قیمت گزافی می خریدند و مطالبی پیرامون انقلاب اسلامی در آن منتشر میکردند.
رایزنیهای فرهنگی و خانههای فرهنگ ایران فعالیتهای تبلیغی داشتند. فیلمهایی که در روستاها و مدارس پخش میکردیم را از آن ها میگرفتیم. عکسهای نمایشگاه عکسهایی را هم که برگزار میکردیم، آنها به ما میدادند. مجله ای منتشر میکردند به نام «وحدت اسلامی» که در تیراژ بسیار منتشر میشد و بسیار موثر هم بود. مجلهای دیگر بود به نام «توحید» که در بین اساتید دانشگاهها نفوذ داشت.
بعد از انقلاب زبان فارسی رواج پیدا کرد. مردم علاقه به یادگیری فارسی پیدا کرده بودند و به خانههای فرهنگ برای یادگیری زبان فارسی میرفتند. در آنجا ضمن یادگیری زبان با افکار انقلاب اسلامی هم آشنا میشدند.
در ابتدای انقلاب کارمندان خانههای فرهنگ خیلی انقلابی بودند و صبح تا شب کار میکردند. مدام در میان مردم بودند. اما متاسفانه بعد از چند سال آن فعالیتهای خوب ادامه پیدا نکرد. مثلا در زمان آقای هاشمی و آقای خاتمی کارمندان رایزنی فرهنگی دیگر شبیه روسا رفتار میکردند. وقت محدودی میگذاشتند. نه تنها خودشان میان مردم نمیآمدند که حتی مردم را هم به حضور نمیپذیرفتند! برای دیدن رایزن باید چندین مرحله را میگذراندید! اداری شده بودند و از رویکردهای مردمی دور شده بودند.
خانه های فرهنگ جمهوری اسلامی دیگر انقلابی نیستند
در ابتدای انقلاب اگر یک فرد انقلابی در پاکستان به رحمت خدا میرفت یا به زندان میافتاد، مورد دلجویی کارمندان ایرانی قرار میگرفت، اما بعدا آن روحیهها از بین رفت. ابتدای انقلاب شئون انقلابی و اسلامی رعایت میشد ولی بعدیها رعایت نمیکردند. مثلا یکی از این مسئولین ایرانی در پاکستان با یکی از بازیگران سینما ارتباط برقرار کرده بود. در پاکستان ارتباط داشتن با بازیگرها خیلی زشت محسوب میشود. یا مثلا با خانوادههای خود به مراکز فساد میروند. یا بعضی دیگر به مسائل تجاری و اقتصادی و جیب خودشان میپرداختند. دیگر ساده زیست نیستند و تجمل گرا شده اند. قبلا در
برنامه هایی که ایران برگزار می کرد توده های مردم شرکت می کردند، اما الان برنامه ها مختص سیاستمداران و دولتمردان است!
این رفتارها باعث می شد که مردم نسبت به این افراد ذهنیت منفی پیدا کنند. مردم با دیدن این رفتارها نسبت به جمهوری اسلامی بدبین می شدند. حتی بعضی از مسئولین رایزنی ها و خانه های فرهنگ رسما ضدانقلاب هستند! هرچند که هنوز هم شخصیتهای سالم و انقلابی ایرانی در پاکستان حضور دارند. تفاوت میان کسانی که به رهبری و انقلاب نزدیک هستند و آنهایی که دنبال منافع خود هستند کاملا مشخص است.