تنور دلت گرم، حاجي!
قحطي نان را خوب به ياد دارد و طعم گرسنگي و بيناني را در بچگي چشيده است. حاجي، خوب ميداند گاهي يكتكه نان خشك در سفره، چقدر ارزش دارد و معتقد است، نان بركت خدا و ارزش آن بالاست.
کد خبر :
509448
همشهری محله: قحطي نان را خوب به ياد دارد و طعم گرسنگي و بيناني را در بچگي چشيده است. حاجي، خوب ميداند گاهي يكتكه نان خشك در سفره، چقدر ارزش دارد و معتقد است، نان بركت خدا و ارزش آن بالاست. از اينرو بيش از ۵۰ سال است كه صبح، قبل از مردم محل بيدار ميشود و به محل كارش ميرود تا نان داغ دست همسايهها بدهد، اما آنچه اين نخستين نانوا محله گلشن را از بقيه همكارانش متمايز كرده نه تنها كيفت نان بلكه جملهاي است كه هر روز به مشتريهايش ميگويد: «مديون من است كسي كه در اين محله بچهاش با شكمگرسنه بخوابد.» حاج «آيتالله گنجي» نانواي خير محله گلشن سالهاست به
بسياري از نيازمندان واقعي محل نان رايگان ميدهد. قحطي نان و نانوايي در راسته خيابان وفادار شمالي و در بين مغازههاي مكانيكي و صافكاري و فني تكوتوك مغازهاي پيدا ميشود كه وسايل مورد نياز روزمره اهالي را تأمين كند. نانوايي وفادار، يكي از اين مغازههاست كه با دستگاههاي مكانيزهاش از تميزي برق ميزند. حاجي از سال ۱۳۴۳ زماني كه تنها ۸ سال داشته به تهران آمده و در نانوايي مشغول به كارشده است و سالها در محلههاي نيروی هوايي، زندان قصر و نظامآباد نانوايي داشته و از سال ۱۳۵۷ در خيابان وفادار شرقي نرسيده به ميدان اللهاكبر، نانوايي ايجاد كرده است.
اوايل نانوايي او، نان بربري بوده و بعدها تبديل به نانوايي لواش شده است. حاجي گنجي اصالتاً زنجاني است و ميگويد: «۹۰درصد همولايتيهاي ما نانوا هستند. من قحطي نان را هم شنيده و هم به چشم خودم ديدهام. يادم ميآيد بچه بودم و يك روز صندوقچه خانه را زير رو كردم تا بالاخره بهاندازه يككفدست نان خشك پيدا كردم و خوردم و كمي سير شدم. نان گندم نبود و ما با شير و دوشاب و ماست شكممان را سير ميكرديم و پيدا كردن يكلقمهنان كار خيلي سختي بود. ما از بچگي قدر نان را ميدانستيم و حتي وقتي نان خالي ميخورديم، خدا را شكر ميكرديم. از ۸ سالگي به تهران آمدم و در
نانوايي كار كردم. اوستا به ما ميگفت: هرچه ميخواهيد نان بخوريد اما من نميتوانستم نان بردارم.» ژتون نان كميته امداد حاجي پاي تنور و با بوي نان بزرگ ميشود و ازدواج كرده و هيچوقت شكمهاي گرسنه از يادش نرفته است. او ميگويد: «اوايل در تهران بودم و همسرم در شهرستان ساكن بود. يكبار خانمم پيام داد كه آرد نداريم. گفتم: چطوري؟ من تازگي برايت يك كيسه آرد آورده بودم. گفت به همسايهها قرض دادم. من هم يك ماشين آرد از تهران بردم و گفتم هركسي آرد ندارد، ميتواند ببرد. از اول توكلم به خدا بود. خدا به من يك دل بزرگ داده كه باوجود تنگناهاي زندگي، از كمك به ديگران
نميترسم.» حاجيآقا گنجي از سالهاي اول انقلاب ميگويد: «آن موقع ما تنها نانوايي اين اطراف بوديم و از طرف كميته امداد امام(ره) آمدند و با ما براي تأمين نان تعدادي از نيازمندان زير پوشش كميته امداد قرارداد بستند. اوايل مُهر ميزديم و بعدها تبديل به ژتون شد و هر خانواده ۵ـ ۶ نفره، روزي ۱۰ عدد نان سهميه داشت. ما ميرفتيم وضعيت اقتصادي خانواده را بررسي ميكرديم و اين خانواده را نانش را برعهده ميگرفتيم. ۷ـ ۸ سال با كميته امداد همكاري ميكرديم و بعدها قطع شد.»
سفرهاي بينان مباد! باوجود رونق تقريبي اين روزهاي محلهها، هنوز هم در برخي از محلهها افرادي زندگي ميكنند كه به نان شبشان محتاج هستند. حاجي با مهرباني خاصي ميگويد: «بعضيها را از قديم ميشناسيم و ميدانيم اينها، دستشان تنگ است. روزانه بيش از ۲۰ خانوار هستند كه ميآيند و نان رايگان ميبرند اما محتاج واقعي و كسي كه ميخواهد از آدم تلكه كند، با هم فرق دارند. حتي كسي كه ميآيد در اين مغازه و ما شناخت نداريم و دست دراز ميكند به او ميگويم: اگر نان ميخواهي ببر اما پول نميدهيم. نيازمند از تن صدايش معلوم است. مدتي قبل يكي از همسايهها كه شوهرش
لحافدوز است و ۵ـ ۶ بچه قد و نيمقد دارد به من گفت: حاجي من را حلال كن من نياز داشتم و گاهي نان اضافه ميبردم، گفتم شما حلال كنيد كه من از نداري شما خبر نداشتم. حديث داريم كه مسلمان نيست كسي كه شب بخوابد و همسايهاش سر گرسنه به بالين بگذارد.» حاجي با تكرار جمله معروفش: «مديون من است كسي كه بچهاش با شكمگرسنه بخوابد.» نان پربركت هرچند در اين محله مردم در طبقه مالي نسبتاً پايين قرار دارند، اما الحمدالله كساني هستند كه قبلاً از نانوايي حاجي نان رايگان ميبردند و حالا بچههايشان بزرگ شدهاند دستشان به دهانشان ميرسد. حاجي از مسيري كه در زندگي پيموده
راضي است و ميگويد: «پول نانوايي بركت دارد، هميشه در جيب آدم پول است. كم است اما هميشه هست. از بركت نان حلال ۲ بار مكه و كربلا رفتهام. همه ۱۶ عضو خانوادهام را نوشتم كه به مكه ببرم. بار اول كه به زيارت خدا رفتم گفتم: خدايا شكرت! در خواب هم نميديدم كه يك كارگر ساده نانوايي به زيارتخانه تو بيايد.» حاجي توصيه خوبي هم به مردم ميكند: «كساني كه شبهاي جمعه يا ماه رمضان به نانواييها پول ميدهند كه فلان مقدار نان صلواتي به مردم بدهند سعي كنيد اين نانها را به عامه مردم ندهيد چون عامه مردم كه نيازمند نيستند اغلب نانواييها كساني را ميشناسند كه به نان شب
محتاجند بگوييد اين نانها را به نيازمندان بدهند.» ما نتيجه نان حلاليم حاجي از سال ۸۸ كمي دچار كسالت شده و نانوايي را به پسرها واگذار كرده اما به آنها هم سپرده است: «هرفردي آمد و پول نداشت، شما نان بدهيد من حساب ميكنم.» اين روزها «علي» و «حسن»، پسران حاجي نانوايي را به همان سبك و سياق پدر ميگردانند. علي آقا ميگويد: «ما از ۷ـ ۸ سالگي كنار دست پدر بوديم و پدر به ما توصيه ميكردكاري كنيد كه مردم سر سفرههايشان شما را دعا كنند. ما ۶ خواهر و برادر هستيم به شكرخدا تا اين زمان هنوز به مشكلي برنخورديم و سعي كرديم اصالت خانوادگيمان را حفظ كنيم.» حسنآقا
هم حرفهاي برادر را اينطور تكميل ميكند: «در خانه پدر به روي نيازمندان باز است و هرچقدر توان مالياش اجازه بدهد كمك ميكند. در خانه ما هنوز هم همه در يك ساختمان زندگي ميكنيم. هرسال شب ۲۱ رمضان به حدود۵۰۰ نفر از اهالي افطاري ميدهيم. پدر قبل از اينكه بيمار شود، سالي 2 گوسفند قرباني ميكرد و گوشتش را به مستحقان ميداد. ما هم سعي ميكنيم راه و منش پدر را نسل به نسل ادامه دهيم.»
خيرات نان در منطقه ما هنوز افرادي هستند كه بدهي نان دارند و روي ديوار این نانواييها پارچه نوشته «نان نسيه تقاضا نكنيد!»، ديده ميشود. از اينرو همشهري محله قصد دارد باني پرداخت بدهي نان اهالي شود كه در نانواييها حساب دفتري دارند. اگر تمايل به كمك در اين بخش حتي در حد هزار تومان داريد، ميتوانيد با ما از طريق شماره ۷۷۱۳۳۸۱۹تماس بگيريد.