«هندوی شیدا» ویرایشی نو از داستان عشق
این روزها بازار کتاب حضور جدیدترین اثر سعید تشکری را به خود میبیند. «هندوی شیدا» که بهتازگی وارد بازار نشر شده است بنمایهای حقیقی دارد. آن روزهایی که تشکری در بیمارستان بستری بود، با مردی آشنا میشود که پسرش خانه و کاشانهاش را آتش زده و پدر نیز در این آتش گرفتار آمده است.
سرویس فرهنگی فردا؛ مهدی بوشهریان : این روزها بازار کتاب حضور جدیدترین اثر سعید تشکری را به خود میبیند. «هندوی شیدا» که بهتازگی وارد بازار نشر شده است بنمایهای حقیقی دارد. آن روزهایی که تشکری در بیمارستان بستری بود، با مردی آشنا میشود که پسرش خانه و کاشانهاش را آتش زده و پدر نیز در این آتش گرفتار آمده است. آتشی که ریشه در عشقی زمینی دارد و تشکری آن را دستمایه رمان جدید خود میکند.
تشکری با نثر روان و ساده خود، در ادامه رمان بلند پیشین خود «مفتون و فیروزه» عشق را نقطه پرگار داستانش قرار میدهد و در کنار این عشق روایتهای خود را بر بستر منطق پیریزی میکند. بستری که اطاله کلام ندارد. زیادهگویی نمیکند. داستانسرایی بیهوده ندارد و مخاطب را نهتنها خسته نمیکند، بلکه تا پایان کتاب بهراحتی به دنبال خود میکشاند.
یکی از هنرهای تشکری در نگاشتن رمانهای اخیرش، فصلبندیهای کوتاه، کوبنده و پرکشش است. این نوع فصلبندی هنرمندانه که از ذهن درامنویسی تشکری نشات میگیرد، ناظر به فعالیت او در عرصهی هنرهای نمایشی و دراماتیک است. برای همین فصلبندیهای کوتاه همراه با مقدمه، جریان دراماتیک و مؤخره دارد و فصلی نیمهکاره و رها باقی نمیماند.
راوی داستان، تکتک افراد هستند. از ناصر که شخصیتی پویا در داستان دارد تا پروین که شخصیتی ایستا دارد. در «هندوی شیدا» برخلاف «مفتون و فیروزه» ما با شخصیتهای مختلفی سروکار نداریم. شخصیتهای اصلی داستان: ناصر، حاج ریحانی، طلعت، فرزام، پری و پروین هستند. از دیگر شخصیتها منهای بیتا که به اقتضای داستان در یک گفتوگوی تلفنی که همسرش با ناصر دارد، اطلاعات خاصی به دست نمیآید. خواهرهای ناصر غیر از فریبا هیچکدام اسمی ندارند. همسرانشان کلاً خاموش هستند و اثری جز یکی در فصل ابتدایی دیده نمیشود.
اصولاً تشکری در این رمان به دنبال شخصیتپردازی زیاد نبوده است. دنبال انتقال پیام و مفهومی ساده و گیرا، اما مغفول مانده است. در شخصیتپردازی، استفاده از حضور فرزام بهعنوان ضدقهرمان در مقابل ناصر و در فصلهای بعدتر مقابل پری و همچنین طلعت در مقابل حاج ریحانی و بعدتر پروین، همه برای انتقال مفهومی بوده است که تشکری در این رمان به دنبال آن بوده است. «عشق حقیقی».
تشکری خیلی ساده و گیرا عشق را مطرح میکند و برای طرح مفهوم عشق چند تیپ آدمهایی را میسازد که در جامعه بهراحتی دیده میشوند و برای ما غریبه نیستند. اگر از فرزام و پری بگذریم، ما با تاجری مؤمن و همسری مغرور، جوانی کافهدار با جوانیهای امروزی و خانوادهای ساده و عاشق که تمام زندگیشان وقف اباعبدالله است سروکار داریم.
شاید در شخصیتپردازی نقطهضعف این اثر بیتاست. ایکاش از بیتا بیشتر گفته میشد و خالق اثر به این سرعت از او نمیگذشت. چه اینکه در فصل تماس ناصر با بیتا، تنها یک پاراگراف از شوهر بیتا میشنویم و در فصل وصال در کافه فنجون تنها دو دیالوگ از بیتا که ارضاکننده عطش مخاطب نمیباشد.
اما اگر از این بخش بگذریم دیالوگها و گفتارهای شخصیتهای داستان، سنجیده و بهجاست. رودهدرازی نمیکنند و با کمترین کلمات بیشترین بار معنایی را انتقال میدهند.
فارغ از فن داستاننویسی اگر بخواهیم «هندوی شیدا» را بررسی کنیم، جابهجا امضاهای سعید تشکری را میبینیم. اینکه باز این داستان در جغرافیای خراسان دیده میشود. اینکه روشنفکران در این رمان نقد میشوند. اینکه عشق بنمایهی کار او شده است و اینکه باز حضرت علی بن موسی (ع) نقطه پرگار حرف اصلی داستان یعنی عشق آسمانی ست میشود. تشکری یک رمان دینی نوشته است، بدون شعار دادن و پرچم بالا گرفتن. رمانی که تفسیر آیه کَلاّ إِذا دُکَّتِ الأَرضُ دَکًّا دَکًّا است. از هر دست بدهی از همان دست خواهی گرفت. و ناصر از همان دست که به حاج ریحانی میدهد از فرزام میگیرد.
تشکری این بار بهغیراز مشهد از شاهرود برایمان میگوید. در مشهد ناصر برای پروین مکانها و خیابانها و تاریخچهشان را شرح میدهد و در شاهرود این پروین است که از شهر برای ناصر میگوید. این خصوصیت نویسنده است که در کتابهایش وفادار به جغرافیای زیستی خویش است و از محدودهاش پا فراتر نمیگذارد. از جایی حرف میزند که آن را میشناسد و واقف به احوال مردمان سرزمینش است.
در این رمان هم تشکری با طرح نامهایی چون: نیچه، رومن رولان، سلینجر، کوئیلیو، مارکز،دوراس و ..... نسبت بهنقد ایسم های غربی میپردازد. ایسم هایی که پوچ هستند و بهجا از آفتاب در حجاب و سقای آب و ادب نام میبرد. (ایکاش کشتی پهلوگرفته را هم نام میبرد).
در این داستان نقطه اصلی توکلها و توسلها حرم حضرت رضاست. با شرح نام مکانها و بابها و رواقها. نویسنده خواننده را با خود به حرم میبرد. همراه خود میکند و بیاغراق دلش را هوایی حرم میکند.
نقطه اتصال ما با این عشق ملکوتی در داستان عشق پروین و حاج ریحانی به دو معصوم است. اولی که خادمه اباعبدالله است و دومی که آستانبوس و وصی پدرش برای همجواری با حرم آقاست. شخصیتپردازی مفهومی این دو خیلی نفر خوب و صحیح و بهدرستی از آب درآمده است. همین شخصیتپردازی مفهومی صحیح این دو نفر است که مخاطب احساس زدگی و اغراق ندارد. پروین و حاج ریحانی را پس نمیزند و دلش را همراه این دو میکند.
تشکری ویرایشی نو از داستان عشق در جامعه امروز را ارائه میدهد. عشقی که در کوچهپسکوچههای شهر جاری ست و هیچگاه به دست فراموشی سپرده نخواهد شد.
قلمش مانا.