آمریکا در مناقشه قرهباغ چه نقشی دارد؟
دولت آمریکا در اوکراین بر مشروعیت تصمیم خورشچف به منظور جدا کردن کریمه از روسیه پافشاری کرد و به عنوان هدیهای به اوکراین از آن حمایت کرد حال آنکه در ناگورنو-قرهباغ آمریکاییها میراث استالین و لنین را مقبول دانستند که به دنبال کنترل کردن جمعیت ارمنی از طریق حفظ آنها تحت حاکمیت آذریها بودند.
کد خبر :
507070
خبرگزاری فارس: جان کری وزیر امور خارچه آمریکا پنجشنبه گذشته در واشنگتن با الهام علیاف رییس جمهوری آذربایجان دیداری داشت که طی آن خواستار «حلوفصل نهایی» مناقشه ناگورنو-قرهباغ شد که دههها بین آذربایجان و جمهوری ارمنستان ادامه داشت. روز جمعه در حالی که رییس جمهوری آذربایجان سوار بر هواپیما در حال بازگشت به باکو بود، نیروهای آذری دست به تهاجمی نظامی در جمهوری ناگورنو-قرهباغ زدند که در بین نخستین تلفات این اقدام نظامی یک پسر 12 ساله ارمنی دیده می شد.
طبیعتا آذریها مدعی شدند که آنها ابتدا از سوی ارمنستان هدف قرار گرفتند. خطوط جبهه در این مناقشه طولانی از زمان پایان یافتن جنگی که بین دو کشور پس از فروپاشی شوروی درگرفت نسبتا باثبات بوده است که این درگیری به استقلال اسمی منطقه ناگورنو-قرهباغ منجر شد.
مردم ناگورنو-قرهباغ به عنوان مالکین این منطقه دستاوردی در از سرگیری درگیریها بین دو کشور آذربایجان و ارمنستان به دست نمی آوردند و درگیری های تازه را که کمی پس از اظهار نظر کری صورت گرفت را نمی توان اتفاقی دانست. چرا؟ به این دلیل که ناگورنو-قرهباغ به رغم آنکه آمریکا از پذیرش این امر امتناع کرده است، به عنوان یک حکومت مستقل شناخته می شود و از سال 1994 از این استقلال برخوردار بوده است هنگامی که آخرین نیروهای آذری از این منطقه خارج شدند. اینکه وزیر امور خارجه آمریکا در این مقطع زمانی اظهار نظری جنجالی می کند بشدت شکبرانگیز است و این سوال مطرح می شود که آیا کری به آذریها چراغ سبز حمله به قرهباغ را داده است؟
جان کری در دیدار با علیاف گفت: « ما از جمهوری آذربایجان بخاطر مشارکت در عملیات صلح بانی و تلاش هایش در افغانستان قدردانی می کنیم. بدیهی است که جمهوری آذربایجان هم اکنون در منطقه ای پیچیده قرار دارد. رییس جمهور علی اف، در خصوص چگونگی پاسخگویی به برخی از این نیازها ، بویژه در رهبری طرح «دهلیز جنوبی گاز» بسیار جدی و فکور بوده است. این طرح، گامی بسیار مهم در جهت تامین منافع درازمدت اروپا و تنوع بخشیدن به منابع تامین انرژی آن است. »
وزیر خارجه آمریکا افزود : « ما آشکارا منافع مشترکی در مبارزه با تروریسم داریم. ما خواستار حل نهایی مناقشه قره باغ و انجام مذاکرات برای حل این مناقشه هستیم.»
باید تاکید کرد که آمریکا به طور مستمر از آذربایجان حمایت کرده صرفنظر از آنکه چه حزبی کاخ سفید را در کنترل خود داشته است چرا که واشنگتن دو دلیل مهم برای این حمایت خود دارد: یکی ژئوپولیتیک و دیگری پول.
عامل ژئوپولیتیک به سیاست آمریکا برای ایجاد حلقهای دور روسیه مرتبط است. از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی واشنگتن به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود به اعماق حوزه نفوذ شوروی از طریق حمایت از رهبران نزدیک به خود بود که بر جمهوریهای کمونیستی پیشین حکومت می کردند که این امر دلیل دوم را که واشنگتن برای حمایت از جمهوریهایی چون جمهوری آذربایجان تلاش می کرده، توجیهپذیر می سازد و آن ثروتی است که در این منطقه نهفته است. جمهوری های آسیای مرکزی و حوزه قفقاز نظیر آذربایجان، قزاقستان و غیره منبع غنی از نفت و گاز خزر را در اختیار خود دارند که منابع عظیم آن کشف شده است. مسئله اصلی چگونگی انتقال انرژی به بازارهای اروپایی و آمریکایی بدون وابستگی به خطوط روسی است. راه حل این امر خط لوله باکو، تفلیس جیهان بود. حیدر علیاف پدر الهام رییس جمهوری کنونی آذربایجان در سال 1994 در سخنرانی خود در انستیتو «هاریمن» نیویورک قرارداد ساخت این خط لوله را «قرارداد قرن نامید». دولت وی در آن مقطع توافقی را با کنسرسیومی از شرکتهای فعال در حوزه نفت و گاز و بانکهای سرمایهگذار امضا کرده بود که به شرکتهای بزرگ نفتی جهان نظیر آموکو، پنزاویل، بریتیش
پترولیوم، یونوکال، مکدرموت، استاتاویل، لوکاویل و شرکتهای دولتی نفتی ترکیه و عربستان حقوق انحصاری را در قبال ذخایر نفت و گاز جمهوری آذربایجان می داد. چند سال بعد، حیدر علیاف، در دیداری با «ال گور» معاون رییس جمهوری آمریکا ریاست جلسهای را بر عهده داشتند که طی آن امضای قراردادی با شوران، اکسان موبیل و شرکت نفت آذربایجان(سوکار) اعلام شد.
دولت کلینتون در قبال این پروژه اشتیاق بسیاری را نشان داد: در تابستان سال 1998 بیل کلینتون دفتر مشاور ویژه رییس جمهوری و وزیر امور خارجه در امور دیپلماسی انرژی دریای خزر را ایجاد کرد؛ عنوانی برای آنچه که مرکانتلیستیترین پروژه دولت آمریکا از زمان بانک صادرات-واردات تلقی می شد. «ریچارد مورنینگاستار» فعالیتش را به عنوان یک وکیل شرکتی آغاز کرد و به ریاست و مدیریت عاملی شرکت « Costar» تولید کننده محصولات پلاستیکی و دیگر محصولات جانبی مبتنی بر نفت ارتقا یافت. کلینتون وی را به عنوان رییس شرکت خصوصی سرمایهگذاری ماورای بحار-دیگر شرکت کاپیتالیستی- منصوب کرد و وی آنچنان ترقی کرد که به سمت معاون وزیر امور خارجه در امور کمک به جمهوریهای جدید مستقل اتحاد جماهیر شوروی پیشین و سفیر آمریکا در اتحادیه اروپا ارتقا یافت. سابقه وی به عنوان یک سرمایهدار و فردی باتجربه و جهاندیده وی را برای فعالیت در حوزه نفت و گاز دریای خزر بسیار مناسب می کرد که طی آن میلیونها دلار به شرکتهای «بیگ اویل» و پیمانکارهای مختلف برای تامین منابع مورد نیاز ساخت خط لوله باکو-تفلیس-جیهان سرازیر شد. مورنینگاستار در سال 2012 از سوی باراک اوباما به
عنوان سفیر آمریکا در آذربایجان منصوب شد که در سال 2015 برای عهدهدار شدن سمتی در شرکت مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه پیشین آمریکا در دوره بیل کلینتون از این سمت کنارهگیری کرد.
دوران فعالیت مورنینگاستار بیانگر منافع شرکتی و سیاسی است که دولتهای منطقه را هدف قرار داده بود و سرنوشت ملتهای منطقه اوراسیا را در امتداد پروژه موسوم به «جاده ابریشم بزرگ» در منطقه قفقاز جنوبی را که منبع غنی از ثروتهای خدادادی و دسترسی به آن یعنی کنترل منطقه تحت الشعاع قرار می داد. این منطقه امروز صحنه مناقشات قومی و مذهبی ناشی از نوذ قدرتهای بیگانه و فرصتطلب است که تهدیدی برای صلح و سعادت مردم این منطقه به ویژه تمایلات ملی مردم ناگورنو-قرهباغ است.
مسیر اصلی و البته ارزانترین مسیر برای خط لوله باکو-تفلیس-جیهان از ارمنستان عبور می کرد اما این امر از سوی علیاف وتو شد و از این رو طولانیترین و گرانترین مسیر ترسیم شد: علیاف از این امر خرسند بود که با این اتفاق ارمنستان «منزوی» خواهد شد با این حال این خط لوله چندمایلی از ناگورنو-قرهباغ فاصله دارد و می توان دید که آغاز دوباره خشونتها ممکن است عملیات ساخت خط لوله و البته سرمایهگذاری هنگفت آمریکا را به خطر اندازد.
تصور این امر دشوار نیست که شروع درگیریها باعث به خطر افتادن منافع شرکتهایی می شود که برای خارج کردن ثروتهای منطقه از یک دیگر پیشی می گیرند.
واشنگتن طی سالهای گذشته همواره در قبال موضوع ناگورنو-قرهباغ از جمهوری آذربایجان حمایت کرده و این موضع آمریکا امروز نیز ادامه یافته است به گونهای که وزارت امور خارجه آمریکا از نیروهای ارمنی خواستار عقبنشینی از ناگورنو-قرهباغ و اعزام «صلحبانان» تحت حمایت غرب به منظور حصول اطمینان از این امر شده که ارمنیهای این جمهوری با پافشاری بر حق تعیین سرنوشت خود از کنترل خارج نشوند. همهپرسی که در سال 1991 برگزار شد که طی آن مردم محلی به جدایی از آذربایجان رای دادند، به طور غیرمنطقی از سوی مقامات آمریکایی نادیده گرفته شده است همانگونکه که همهپرسی در کریمه که طی آن مردم به طور گستردهای به جدایی از اوکراین رای دادند نیز از سوی آمریکا و متحدانش «نامشروع» تلقی شد.
در واقع، تطابق کریمه با ناگورنو-قرهباغ کاملا امکانپذیر است. به مانند اوکراین که نیکیتا خورشچف رهبر شوروی در سال 1954 کریمه را به عنوان پاداشی به اوکراین واگذار کرد در قفقاز نیز ژوزف استالین پیش از رسیدن به قدرت مطلق، ناگورنو-قرهباغ را با تایید لنین به آذربایجان واگذار کرد. هنگامی که بلشویکها در آسیای مرکزی به پیش می رفتند، ارمنستان و آذربایجان را تحت سلطه خود گرفتند، کمونیستها اینگونه تصمیم گرفتند که بهتر است باعث خشم رژیم کمال آتاتورک در ترکیه نشوند به جای آنکه به مردم ناگورنو-قرهباغ حق ایجاد جمهوری خودمختار خود را بدهند. سیاست تفرقه بنداز و حکومت کن استالینی، نواحی ارمنی نشین را چندتکه کرد تا طی آن نارضایتیهای ملی ضد شوروی محو شود.
دولت آمریکا در اوکراین بر مشروعیت تصمیم خورشچف به منظور جدا کردن کریمه از روسیه پافشاری کرد و به عنوان هدیهای به اوکراین از آن حمایت کرد حال آنکه در ناگورنو-قرهباغ آمریکاییها میراث استالین و لنین را مقبول دانستند که به دنبال کنترل کردن جمعیت ارمنی از طریق حفظ آنها تحت حاکمیت آذریها بودند.
به مانند لنین و بولشویکها، بخشی از دلیل واشنگتن برای اتخاذ چنین موضعی این امر بود که باعث خشم ترکیه نشود که به طور جدیای از متحدان آذری خود حمایت میکند. مناقشه کنونی در قرهباغ را می توان بعد دیگری از مناقشه بروز کرده میان ترکیه و روسیه دانست که در سوریه آغاز شده و در حال حاضر به ناگورنو-قرهباغ امتداد یافته است(ارمنستان از متحدان روسیه محسوب می شود). ترکیهای های بشدت ملیگرا که ایدئولوژی "پانترکیسم" آنها، ترکیه را به عنوان یک ابرقدرت در حال ظهور پیشبینی می کند، در حال گسترده ساختن نفوذ خود در تمامی جهات در آسیای مرکزی هستند.
اینکه که جان کری در دیدار با الهام علیاف در قبال مشارکت در بحران قرهباغ چه گفته، روشن نیست اما به یقین می توان گفت که مداخله واشنگتن در مناقشه کنونی تنها به فاجعهای دیگر منجر خواهد شد.