ذکری که آیت‌الله بهجت به نصرالله توصیه کرد / آیت‌الله بهجت گفتند: ان‌شااله فرج نزدیک است / احیای قلب‌ها بزرگترین کرامت ایشان بود

تمام مسئولان حزب الله از جوانان و بزرگان از محضر او بهره می بردند. هنگامی که ما به دیدار او می رفتیم و به لبنان باز می‌گشتیم تجریه معنوی خود را بازگو می کردیم. برادران ایرانی نیز که از دیدار ایشان سخن می گفتند ما به سخنان آنان اعتماد می کردیم و گوش می کردیم. پس از رحلت امام خمینی نیز ما نسبت به رفتن به قم و دیدار با آیت الله بهجت بسیار حریص بودیم.

کد خبر : 506224
سرویس بین‌الملل فردا؛ خبرگزاری فارس نوشت: آیت‌الله سید حسن نصرالله در گفت‌و‌گو با شبکه «اصیل» در مورد چگونگی آشنایی با آیت‌الله بهجت (ره) و شخصیت و ویژگی این عالم و عارف بزرگ، به ایراد نظرات خود پرداخت.
او در جواب سؤالی در مورد چگونگی دیدار اول گفت: در سفر اول با برادران ایرانی دیدار کردیم و برای پیگیری مسائل منطقه و لبنان و مسائل مقاومت و با مسئولان حزب‌الله بودیم . در سفر اول خواستیم به قم برویم. در آن سفر اطلاعات ما در مورد قم اندک بود و شنیده بودیم که هنگامی که به قم رفتید با آیت الله بهجت حتما دیدار کنید. در آن مجموعه مسئولان حزب‌الله، سید موسوی نیز همراه ما بود و من در سنین جوانی بودم.
در آن دیدار با هیبت آیت الله بهجت اشنا شدم و اغلب جلسه، وی ساکت بود و ما نیز نمی توانستیم به وی نگاه کنیم.
در ان دیدار شهید عباس خواستار برخی نصایح شد و آیت الله بهجت نیز گفت که به نماز و صلوات و استغفار بسیار پایبند باشید
این دیدار و شناخت اول بود. در دیدارهای بعدی‌مان از ایران ملتزم بودیم که به دیدار آیت الله بهجت نیز برویم.
دبیرکل حزب‌الله لبنان به نکته دیگری نیز اشاره کردند و گفتند: ایشان روزی برای بنده پیغام فرستادند و گفتند از این پس روزی دو بار صبح و عصر هر بار سه بار ذکر «"اللهم اجعلنی فی درعک الحصینة التی تجعل فیها من تشاء» را بگویم. ابتدا تصور کردم که این را به دلیل خطر ترور و مشکل امنیتی فرموده اند اما چند ماه بعد جنگ آغاز شد و اسراییل هرنقطه ای را که فکر میکرد من در آن هستم، بشدت بمباران کرد. آنگاه فهمیدم علت توصیه این ذکر چه بود
چه جاذبیتی در آیت الله بهجت بود و چه کنز علمی در وی وجود داشت؟
نکات بسیاری در عرفان و سیر و سلوک و مسیر معنوی در وی بود. تمام چیزهایی که غالب لبنانی ها دنبال آن هستند.ارتباط کمی بین علمای لبنانی و ایرانی بود و عمدتا توجهی به این مساله نیز نمی شد.
در آن دوران ما نسبت به شخصیت اما خمینی (ره) علاقه قلبی ویژه ای داشتیم و ما رابطه بین امام با مردم و بالعکس را در چهره امام می‌دیدم. ما از دور با امام خمینی آشنا و شیفته او شدیم.
شخصیت آیت الله بهجت را چگونه توصیف می کنید و چه تاثیری در زندگی شما داشت؟
ما کتاب می خواندیم، اما اینکه در محضر شخصی بنشینی که نماد انسان کامل بود و مراحل عرفان را سیر کرده بود و کسی که تمام کلماتی که از وی می شنیدیم اثرات عجیبی داشت و ما می‌توانستیم از او استفاده کنیم و در شرایط سخت از قدرت کلمات او استفاده کنیم. مسأله دیگری بود
یقین، رجوع به خداوند و توسل با عبارات دلنشین برای ما بسیار تأثیرگذار بود.
تأثیرات آیت‌الله بهجت در مقاومت و حزب‌الله چگونه بود؟
تمام مسئولان حزب الله از جوانان و بزرگان از محضر او بهره می بردند. هنگامی که ما به دیدار او می رفتیم و به لبنان باز می‌گشتیم تجریه معنوی خود را بازگو می کردیم.
برادران ایرانی نیز که از دیدار ایشان سخن می گفتند ما به سخنان آنان اعتماد می کردیم و گوش می کردیم. پس از رحلت امام خمینی نیز ما نسبت به رفتن به قم و دیدار با آیت الله بهجت بسیار حریص بودیم.
چه نصایحی در دیدار با آیت‌الله بهجت گفته می‌شد؟
در دیدارهایی که من بعنوان مسئول حضور داشتم، گزارش اندکی از اوضاع لبنان می دادم و ایشان به خوبی گوش می کردند و توصیه های لازم را می فرمودند و از یقین و توکل به خداوند بسیار سخن می گفتند.
در بقیه دیدارها عمدتا در مورد مسائل شخصی چون دوری از گناه، درس خواندن، تدریس، کتاب خواندن و ... سخن گفته می شد.
در ادامه به لطف اینترنت، ما توانستیم درس‌های خارج ایشان را نیز دنبال کنیم.
پس از شهادت پسرتان هادی، آیت‌الله بهجت پیام تسلیت فرستاد، مضمون این پیام چه بود؟
مضمون پیام دقیقا یادم نیست. اما پس از آن در سفر به قم از وی به خاطر این پیام تشکر کردم.
هنگامی که خبر وفات آیت‌الله بهجت (ره) را شنیدید چه احساسی به شما دست داد؟
همگی بسیار متأثر شدم. از این لحاظ که وی را یک منبع همیشگی برای پاکی روح و فکر می‌دانستیم. او در سطح روحی و معنوی یک سند زنده بود. ما معتقد بودیم که او نمونه کامل یک عارف است که تواسنته مسیر عرفان و شناخت را بپیماید.
آیا کرامتی از کرامات آیت الله بهجت را مشاهده کردید؟
من دو قصه را یادم است: قصه اول که به نسبت من بسیار مهم بود. پس از وفات امام خمینی، در آن زمان در تشکیلات حزب‌الله منصبی به نام دبیرکلی حزب الله وجود نداشت، دبیرکلی حزب‌الله پس از آن به وجود آمد، دبیرکلی عنوان رهبر نیست اما صلاحیت‌های بالایی دارد.
در آن زمان من در سن پایینی بودیم. اما در جلسه‌ای بزرگان به این نتیجه رسیدند که من این مسئولیت (دبیرکلی) را بر عهده بگیریم. این مسأله را با من در میان گذاشتند اما من نپذیرفتم و گفتم که من نمی‌توانم این مسئولیت را بپذیرم نه از لحاظ کفایت و نه اخلاقی و نه ... حائز این مسئولیت نیستم. آن‌ها به من گفتند که باشد تو فقط مسئولیت را بر عهده بگیر ما کمکت می‌کنیم. من گفتم محال است که بر عهده بگیرم. پس از مجادلات زیاد گفتم که بنابراین استخاره می گیریم و استخاره بین من و شما تصمیم می‌گیرد. گفتند باشد. آن‌ها رفتند قرآن آوردند و در ادامه هیچ کس حاضر نشد در مورد چنین مساله مهمی استخاره بگیرد. در انتها مبنا بر این شد که از آیت‌الله بهجت طلب استخاره کنیم. یکی از برادران مامور شد که به دیدار ایت‌الله بهجت (ره) برود و خواستار استخاره شود. او اصلا نمی‌دانست برای چه و به چه منظوری خواستار استخاره هستیم، به او فقط گفته بودیم که پیش آیت‌الله بهجت برو و از ایشان طلب استخاره کن. هنگامی که آیت‌الله بهجت استخاره کرده بودند، به فرستاده ما گفته بودند که به سید بگو به امید کمک کسی این مسئولیت را نپذیرد، کسی تو را کمک نمی‌کند.
در مورد مسأله بعدی، یکی از برادران اصرار داشت که در دیدار ما با ایت‌الله بهجت، او نیز حضور داشته باشد، پس از کلی اصرار، به او گفتم که باشد، تو همراه ما بیا اگر اجازه حضور دادند، شما هم وارد شو. او در ان دیدار از ایت‌الله بهجت خواستار استخاره شد و ایشان نیز بدون اینکه دعای مفصلی بخواند (عادتشان در استخاره همین‌گونه بود، دو کلمه‌ای ذکر می‌گفتند و قرآن را باز می‌کردند) قرآن را باز کردند و بعد به این دوستمان گفتند که شما به این سفر نرودی، شما را نمی‌پذیرند. در همان لحظه رنگ صورت این فرد به ناگاه تغییر کرد و بعد از اینکه از منزل آیت‌الله بهجت بیرون آمدیم، دیدیم که بی قرار است و راه رفتنش غیر عادی است، گفتیم که مگر چه شده است؟ او گفت که من تصمیم داشتم برای تبلیغ به یک کشور غربی بروم و به مدت یک ماه نزد چند از بستگانم بمانم، اما پیش خودم مردد بودم که‌ آیا من را می‌پذیرند که یک ماه نزدشان زندگی کنم یا نه؟ که آیت‌الله بهجت دقیقا به این مسأله اشاره کردند. او گفت که من به این جور مسائل اعتقادی نداشتم اما امروز به شخصه آن را تجریه کردم.
چه نکته ویژه‌ای در عرفان‌ آیت‌الله بهجت وجود داشت که در عرفای دیگر کمتر دیده می‌شد؟
او دائما ما را به معصومین و پیامبر اکرم (ص) رجوع می‌داد، نه به فلان فیلسوف یا عارف و ... . او مصداق منبع خالص و اصیل بود. او همچنین بسیار ساده و به دور از پیچیدگی بود و اینگونه نبود که یک چیزی را بگوید و تو تمام عمرت را برای فهمدینش صرف کنی. بسیار ساده سخن می‌گفت.
سخنی که می‌گفت همه می‌فهمیدند، از کشاورز و آهنگر و کارگر و عالم حوزوی .. همه متوجه سخنانش می‌شدند. او مدرسه سیر و سلوک برای همه مردم بود، نه برای خواص. همه مردم می‌توانستند از او استفاده کنند.
کرامات بسیاری از آیت‌الله بهجت گفته شده است؛ امام خمینی (ره) می‌گفتند که ایشان مرگ اختیاری دارند و قائدنا الخامنه ای نیز فرموده‌اند که ایشان منبع لایزال کرامات هستند، مقام معنوی و کرامات ایشان در چه سطحی بود؟
من ضعیف‌تر از این هستم که به این سوال جواب بدهم. نمی‌دانم.
امام خمینی کمتر به دیدار کسی می‌رفتند اما به دیدار آیت‌الله بهجت (ره) پایبند بودند. امام خامنه‌ای نیز بسیار به دیدار ایشان می‌رفتند و مشورت می‌گرفتند. این روابط را چگونه توصیف می‌کنید.؟
رابطه مشخص است، اما کیفیت رابطه مشخص نیست. اما معلوم است که امام راحل و امام خامنه‌ای به آیت‌الله بهجت ارادت و از او طلب دعا داشتند و به عظمت و مقام روحانیت او بسیار اعتقاد داشتند.
چگونه آیت الله بهجت را به عنوان یک عارف به نسبت عارفی که در بین مردم است و عارفی که عزلت پیشه می‌کند توصیف می‌کنید؟
این از خصائص ایشان بود که تمام عمرش را صرفا به خود نپرداخت و با مردم در ارتباط بود، با مردم عادی و حوزوی در ارتباط بود.این محبت عظیم و احترام شدید از طرف عامه مردم، حتی کسانی که در عمرشان ایشان را ندیده بودند، نسبت به ایشان وجود داشت و آن‌ها به ایشان ارادت داشتند. آیت‌الله بهجت با سن بالایشان از مردم کناره نمی‌گرفت. این رابطه دو سویه بود و ایشان برای خود مسئولیت بزرگی را در قبال امت قائل بود.
به عنوان رهبر مقاومت لبنان، توصیفتان در مورد عرفان چیست؟ و در چه سطحی عرفان در مقاومت حزب‌الله نمود پیدا کرده است؟
هنگامی که به سالهای تأسیس مقاومت در حزب‌الله باز می‌گردیم، اسرائیل به بیروت رسیده بود و جامعه بین‌المللی همگی اسرائیل را حمایت می‌کردند و دولت‌های عربی سکوت کرده بودند و جمهوری اسلامی ایران نیز مشغول حمله صدام بود. وضع لبنان بسیار سخت بود. چه چیزی باعث شد تا مقاومت در برابر قوی‌ترین ارتش خاورمیانه که از همه سو حمایت می‌شد پیروز شود؟ تعداد افراد مقاومت بسیار کم بود اما توانستند این قدرت ستمگر را شکست دهند. کسانی که در سنگر مقاومت می جنگیدند از قدرت ایمان و عرفان بهره داشتند و اعتقاد داشتند که از خداوند عز و جل پاداش خواهند گرفت.
آن‌ها از دنیا چیزی نمی‌خواستند، دنیا در نظرشان کوچک بود. بسیاری در لبنان این جوانان را دیوانه می‌خواندند و بعدها در بین این جوانان معروف شد که می‌گفتند «عشق حسین ما را دیوانه کرده است»
پس از آن که به دیدار امام خمینی رفتیم و از او پرسیدیدم که در این شرایط چه کار کنیم؟ تکلیف ما چیست؟
اما فرمودند شما به تکلیفتان عمل کنید و به خداوند توکل کنید، سوای این که چه اتفاقی می‌افتد شما به تکلیفتان عمل کنید، خداوند شما را یاری خواهد کرد. این سخن معروف امام خمینی که فرمودند شما مکلف به نتیجه نیستید، شما مکلف به تکلیف هستید.
هنگامی که وصیتنامه شهدا را می‌خوانید، مخصوصا شهدای عملیات شهادت‌طلبانه را؛ آن‌ها سواد چندانی نداشتد اما وصیت‌نامه هایشان سرشار از عرفان و معرفت است.
کرامات بسیاری از آیت‌الله بهجت گفته شده است، به طوری که از امام خمینی و امام خامنه‌ای نیز در مورد این کرامات صحبت شده است. از موت اختیاری و ... به نظر شما بزرگترین کرامت آیت‌الله بهجت چه بود؟
به نظرم احیای قلب‌ها بزرگترین کرامت ایشان بود. نفوس انسانی معادلات آن بسیار پیچیده است. در این زمان که شیاطین گوناگون بر انسان سیطره دارند، نفس‌های مرده، نفس‌های گم شده، بسیار زیاد شده است؛ اما هنگامی که انسان در محضر آیت‌الله بهجت می‌نشست، متأثر می‌شد و قلبش به صدا در می‌آمد. در یک دیدار یا دو دیدار، فرد حس می‌کرد زندگی‌اش متحول شده است. این کرامت بزرگی است.
در مورد رابطه آیت‌الله بهجت با امام زمان(عج) چیزی می‌دانید؟
این از مسائل سری است. من هیچ وقت در مورد این از آیت‌الله بهجت (ره) سوال نکردم. حقیقتا خجالت کشیدم. این یک مساله خصوصی است. بسیاری از عرفا و علما به دیدار امام زمان مشرف شده‌اند و فکر می‌کنم آیت‌الله بهجت کمتر از مقام آن عملا و عرفا نبوده است.
او در برابر بسیاری از این گونه سؤالات در مورد تشرف، سکوت می‌کرد و جوابی نمی‌داد و معتقدم (نظر شخصی من است، دلیلی ندارم برای سخنم) که در هر زمان و در هر حال، امام (ع) ایشان را برای دیدار پذیرفته بودند.
آیا شما در مورد زمان ظهور از آیت‌الله بهجت سوال کرده بودید؟
در دیدارهای اول، برادرانمان همه سوال می‌کردند که آیا فرج امام نزدیک است؟ و ایشان صرفا می‌گفتند که ان‌شا‌الله فرج نزدیک است. ایشان هیچ زمانی نگفتند که چه وقت فرج اتفاق می‌افتد. حتی به طور اجمالی نیز نمی‌گفتند که مثلا در چه محدوده زمانی اتفاق می‌افتد.
یک نفری به من گفت که از آیت‌الله بهجت شنیده است که امام زمان در فلان سال میلادی ظهور خواهند کرد. من رد کردم و گفتم که محال است آیت‌الله بهجت چنین حرفی زده باشد. سیره علما هیچ زمانی این‌طور نبوده است که زمانی برای ظهور تعیین کنند. بعدها که به دیدار ایت‌الله بهجت رفتم. این موضوع و سخن آن بنده خدا را مطرح کردم و دیدم که ایشان بسیار عصبی شدند و قویا چنین سخنی از خودشان را تکذیب کردند. ایشان در آن لحظه مدام استغفرالله می‌گفتند.
دبیرکل حزب‌الله لبنان در انتها نسبت به لزوم دایر شدن محافل عرفان ناب در دیگر کشورهای شیعه‌نشین در منطقه نیز تأکید کردند و خواستار گسترش مدارس و محافل و دروس عرفانی در کشورهای منطقه نیز شدند و نسبت به وجود چنین محافلی در ایران ابراز خشنودی کردند.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: