آمریکاییها را وحشی کردم/ درتیمملی بسکتبال ایران باند وجود دارد
قرار ساعت19:30 دقيقه ما به خاطر ترافیک گرهخوردهي خیابان ولیعصر(عج) با حدود یک ساعت تأخیر به وعده رسید. مصاحبهای که از گفتوگوی نوروزی رسید به گلایههای بحق ستاره بسکتبال ایران از...
سرویس ورزشی فردا؛ همشهری جوان نوشت: قرار ساعت19:30 دقيقه ما به خاطر ترافیک گرهخوردهي خیابان ولیعصر(عج) با حدود یک ساعت تأخیر به وعده رسید. مصاحبهای که از گفتوگوی نوروزی رسید به گلایههای بحق ستاره بسکتبال ایران از غیبتش در تیمملی و یادمان انداخت که ستارهسوزی ما ایرانیها در رشتههای کمتر زیر ذرهبینی مثل بسکتبال، چطور جوانی را که میتوانست امروز یکی از ستونهای بسکتبال ایران باشد، از بازی برای کشورش ناامید کرده است. وقتی حولوحوش ساعت۲۳ ارسلان و همسرش را بدرقه میکردیم تا وارد خیابان حالا خلوتشده ولیعصر(عج) شوند، بزرگترین آرزویمان دیدن ارسلان در لباس تيم ملی کشورش بود.
*ارسلان کاظمی در بيست و پنج سالگی به جایی که از خودش توقع داشته، رسیده؟ دهسال قبل تصور میکردی امروز اینجا باشی؟
فکر میکنم به چیزی که میخواستم، رسیدهام. تمام نوجوانی من در اردو و تمرین گذشت. آن روزها مدام در رویاهایم حضور در NBA و بسکتبال حرفهای آمریکا را میدیدم. تا حدودی هم آرزويم رسیدم اما به عنوان ارسلان کاظمی بيست و پنج ساله هنوز کارم را انجامشده نمیدانم. کارم در بسکتبال تمام نشده و یک روزی که خیلی هم دور نیست، به آرزوی اصلیام که بازی در یکی از تیمهای لیگ NBA است، میرسم.
*در اینستاگرامت با درک نویتسکی عکس یادگاری گرفتهای که فوقستاره آلمانی لیگ NBA است. کدامیکی از ستارههای بسکتبال را دوست داشتی از نزدیک ببینی؟
بازیکنی که خیلی دوست داشتم از نزدیک او را ببینم و اتفاقا موفق هم شدم اما نتوانستم او عکس بگیرم، تیم دانکن بود اتفاقا روبهروی او و تیمش سنآنتونیو هم بازی کردم اما وقتی که به عنوان هوادار میخواهی عکس یادگاری بگیری، شرایط خیلی فرق میکند با زمانی که تیمت روبهروی بازیکن محبوبت بازی دارد و تو خواهش کنی که مثلا بیا عکس بگیریم. متأسفانه نتوانستم با تیم دانکن که خیلی بازیاش را قبول دارم، عکس بگیرم.
*جالب اینکه برخلاف خیلی جاها، ستارههای آمریکا بعضی مواقع قبول نمیکنند با هوادار یا بازیکن تیم مقابل عکس بگیرند؛ مثلا یادم میآید در جامجهانی۲۰۱۰ بازیکنان تونس میخواستند با ستارههای آمریکا عکس بیندازند که آمریکاییها و توجهی نکردند تو رفتند؟
معمولا ستارههای بزرگ آمریکا مثل کوبی برایانت یا لبرون جیمز برایشان عادی است و حتی بازیکنهای روبهروی آنها هم بعد از بازی میروند و با آنها عکس یادگاری میگیرند؛ مثلا زمانی که به عنوان یک گروه شش نفره رفتیم تا در تیم لسآنجلس لیکرز تمرین کنیم، کوبی برایانت هم عضو تیمشان بود. همان سالی بود که مصدوم شده بود و مشغول فیزیوتراپی در باشگاه بود، حتی او صحبت هم کردم و تقریبا بیشتر ستارههای لیگ NBA را یا از نزدیک دیدهام یا آنها تمرین کردهام.
* ارسلان هیچوقت در رویاهایت میدیدی روزی را که بنشینی روبهروی کوبی برایانت و با او حرف بزنی؟ دوباره برمیگردم به همان سوال اول؟ ده سال پیش این روزها را میدیدی؟
روزی که بسکتبال را شروع کردم، هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر به آرزویم نزدیک شوم. سلسله اتفاقاتی افتاد که من در عرض دوماه بروم آمریکا \ مثلا ویزای آمریکا را که اینقدر سخت میدهند، در یک هفته به من دادند و خودش جور شد. وقتی رفتم آمریکا، انگار یک دنیای دیگر بود. آنها تعریف دیگری از بسکتبال دارند و باور نمیکردم اختلاف سطحي در اين حد را به چشم ببینم.
*یادم میآید که خیلی رویایی هم شروع کردی. در لیگ دانشگاهها سنتر تیمتان دربارهات گفته بود من اصلا با ارسلان کاری ندارم چون نمیتوانم ریباندش کنم. یک درخشش رویایی و همه منتظر درفت (سهمیه ورود به NBA ) تو در آخر فصل بوديم؟
خوششانسی من این بود که مدیر خوبی کارهای من را میکرد. در آمریکا او میگفتند « crazy » و همین سال پیش هفت- هشت تا بازیکن از لیگ دانشگاهها را فرستاد NBA . حتی به من هم این فرصت را دادند که یکسال برای رسیدن به NBA تمرین و تلاش کنم اما انتخاب خودم این بود که یکسال از زندگیام را بگذارم برای تیمملی و مسابقات جهانی اسپانیا. برنامهام این بود که توی اسپانیا آنقدر آماده باشم که آن اتفاق خوب همانجا برایم پیش بیاید اما اتفاقاتی افتاد و یکسری داستانها پیش آمد که نشد.
*میخواهی از آن داستانها حرف بزنیم؟
نه، هرچه بود گذشت، واقعا علاقهای ندارم دربارهاش صحبت کنم. این یکسال را دور از فضای باشگاهی ماندم. بعد از مسابقات جهانی هم در مسابقات چین ميخواستم خودم را برسانم به این بازی حساس که متأسفانه به خاطر رعدوبرق شدید، فرودگاه را بستند و با ۲۴ساعت تأخیر رسیدم. تمام این سالها را مدام بین تیمملی و باشگاهم در سفر بودم اما امسال تمام زمان و انرژیام را برای باشگاهم در NBA گذاشتم و خب، بهترین سال ورزشیام هم رقم خورد و عملکرد خیلی خوبی داشتم.
* مهمترین صحنه و لحظهي ورزشیات به چه زمانی برمیگردد؟
بازی با آمریکا را خیلی دوست داشتم. بعد هم اولین برد جهانی با تیمملی بسکتبال که توانستیم تونس را ببریم.
*البته من منظورم بازی با آمریکا بود. تو تنها بازیکن ما بودی که توانستی به سبد آمریکا اسلم دانک بزنی؟
بله، سامان ویسی پاس را به من داد و من توپ را با دستهایم کوبیدم توی سبد آمریکا اما نتیجهي خوبی برای ما نداشت. بلافاصله بعد از اسلمدانک من، توپ را از بالای سر حامد حدادی فرستادند و الیوپ کردند توی دروازهي ایران. حامد حدادی بعد از این صحنه آمد کنار من و گفت: «ارسلان، لعنتی چیکار کردی؟ اینا وحشی شدن.. دیگه ول نمیکنن ما رو...» (میخندد).
*در فهرست محبوبها و منفورهای ارسلان کاظمی چه چیزی در رديف اول قرار دارد؟
هیچچیز به اندازه خانواده برایم اهمیت ندارد. عاشق خانوادهام هستم. از دهسالگی که توی اردوهای مینیبسکتبال حضور داشتم، تقریبا دور از خانوادهام زندگی کردهام و تنها بودهام. به همین خاطر هر وقت فرصت کنار خانواده بودن را داشتهام، قدرش را دانستهام. الان هم که خانوادهي خودم را دارم و هر وقت پا بدهد، همه دورهم جمع میشویم اما چیزی که از آن خیلی بدم میآید، حاشیهسازی و پشت سر کسی حرف زدن است. این را در بسکتبال آمریکا یاد گرفتم که اگر فکر میکنی از کسی بهتر هستی، برو توی زمین و حقت را بگیر، نه اینکه مثل اينجا بیرون از زمین بخواهی رقیبت را با حرف و حدیث و حاشیه کنار بزنی.
*بگذار صادقانه ازت بپرسم. مهمت بچیرویچ، سرمربی سابق تیمملی رابطهي خوبی با تو نداشت و با این توجیه که مشکل فنی داری، از تو استفاده نمیکرد؟
من الان خودم به شما میگویم که شاید شوتزنی نقطه ضعف من باشد اما بسياري از مربیهای بزرگ دنیا اگر بازیکنشان در یک زمینه نقطهضعف دارد و در پارامترهای دیگر آمار خوبی دارد، میانگین عملکرد او را در نظر میگیرند. موضوع، اعتمادبهنفسی است که مربی به بازیکن میدهد وگرنه من هم در کاپآسیا و هم در بازی برابر اسلوونی که مربیاش همین بچیرویچ بود، شوت سه امتیازی زدم. گاهی یک مربی مثل ماتیچ میآید و میگوید ارسلان، اصلا مهم نیست توپهایت توی چهارچوب نمیرود. آنقدر بزن تا گل شود. من انگیزهام بالا میرود. گاهی هم کسی مثل بچیرویچ وقتی دریبل میزدی، دادش هوا میرفت. فحشهای مربیهای اروپای شرقی را هم که بلدیم و معنی فحشهایش را میفهمیدیم.
*البته این همه دلیل کنار گذاشتن تو از تیمملی و بازی نکردنت در جامجهانی نبود؟
یک هفته قبل از شروع جامجهانی اسپانیا به یک تورنمنتی رفتیم و من در سه بازی آن تورنمنت، در دو مسابقه شروعکنندهي بازی بودم و در هر سه بازی بین ۲۵ تا۳۰دقیقه بازی کردم اما خودم هم دوست دارم بدانم چه اتفاقی افتاد که یک هفته بعد در اسپانیا، یکدفعه من ناهماهنگ شدم، توانایی بازی در پست چهار را نداشتم و کنارم گذاشتند.
*ارسلان، در تیمملی بسکتبال ایران الان باند وجود دارد؟
صددرصد. اصلا شکی در این نیست.
*تو در این باند نیستی؟
من اصلا در هیچ باندی نیستم. اینها کسانی هستند که با تواناییهایشان نمیتوانند به جایی برسند. در ایران کسی نمیخواهد رقابت رودررو با تو داشته باشد، همه میخواهند بروند پشتپرده و زیرآب یکی را بزنند اما من اهل این چیزها نیستم که بروم پاچهخاری کسی را بکنم یا مهمانی برگزار کنم تا برای تیمملی انتخابم کنند. من کلاس کار خودم را دارم. همیشه هم با جوانترهای تیم رابطهي بهتری داشتهام؛ مثل بهنام یخچالی، سجاد مشایخی. میدانید چرا؟ چون اینها بازیکنان جوانی هستند و كه در باند آقایان جایی ندارند.
* الان به عنوان یکی از ستارههای بسکتبال ایران که در آمریکا بازی کرده، در تیمملی بازی نمیکنی؟ ارسلان به این فکر کردی که وارد باند تیمملی نشوی اما از تیمملی هم کنارهگیری نکنی؟
صددرصد باز هم همین کار را میکنم. من در آمریکا یاد گرفتم که باید حقم را در زمین بگیرم. همان سالی که در ایران بازی کردم، با آمار بازیهایم خیلی چیزها را ثابت کردم. به خاطر همین باندبازیها بود که نام من را بین پنج نفر اول لیگ اعلام نکردند. تصور کنید از ۲۰هفته بسکتبال، ۱۹هفته بهترین بازیکن تیم شده بودم اما در تیم منتخب، جایی نداشتم. همان موقع باید میفهمیدم و از تیمملی انصراف میدادم اما واقعا تیمملی را دوست داشتم و دارم.
*یعنی الان میگویی قدرتی فراتر از اختیارات سرمربی در تیم وجود دارد که اجازه نمیدهد برگردی به تیمملی ایران؟
بندهخدا آقای بائرمن، سرمربی آلمانی تیمملی، کلی پیامک به من زد که «من به تو احتیاج دارم برگرد..» من هم گفتم اوکی. به خاطر تیمملی برمیگردم. گفتم توقع مالی که ندارم، فقط یک خروجی برای من بگیرید تا فردا ساکم را جمع کنم و بیایم. گفتند مشکلی نیست، خودت را آماده کن که به اردوی آلمان برسی. چند روز بعد پیگیر شدم که کی و چه زمانی ویزایم را بگیرم؟ جواب دادند که «خودت را اذیت نکن..» فعلا داستان داریم.
*چرا هیچوقت رسانهها فشاری نیاوردند که ارسلان کاظمی الان حقش پیراهن تیمملی است و ایران را نباید از ستارههایش محروم کرد؟
اتفاقا یکی از دوستهای صمیمی من که اتفاقا قلم تندی هم دارد، تنها کسی بود که مطالب درستی از ماجراهای من در تیمملی نوشته بود و به فکر عافیت خودش نبود و حتی زمانی که هیچکس حاضر نبود مصاحبهي من را دربارهي سرمربی تیم قبل از بازیهای آسیایی چاپ کند، او این کار را کرد. اما با بندهخدا کاری کردند که ول کند و برود و شایعاتی پشتش درست کردند که اصلا صحیح درست نبود.
* بیا کمی از این فضا فاصله بگیریم. اهل فضای مجازی هم هستی؟
قبلا خیلی اهل فضای مجازی بودم. در اینستاگرام که خیلی فعال بودم و هر روز پست میگذاشتم ولی متأسفانه خیلیها جنبه ندارند و این مشکلی است که خیلیهایمان در فضای مجازی آن برخورد داشتهایم. مجبور شدم اکانت خودم را تعطیل کنم.
*چرا ما ایرانیها هنوز نمیتوانیم از فضای مجازی استفادهي درستی داشته باشیم؟
جامعهي ما هنوز معضلات فرهنگی زیادی دارد؛ از دعوا سر پارککردن ماشین بگیرید تا چراغ نارنجی که ماشینها به جای اینکه ترمز کنند، پایشان را روی گاز فشار میدهند تا چهارراه را رد کنند. در مورد فضای مجازی هم همینطور. احساس میکنم هنوز خیلی از مردم ما فرهنگ استفادهي درست از این ابزارها را پیدا نکردهاند
*هوادار فوتبال هم هستی؟ کدام بازیکن داخلی را دوست داري؟
بالاخره ما اصفهانیها همه هوادار سپاهانیم. بین بازیکنان هم یک زمانی محرم نویدکیا را دوست داشتم. اما به عنوان یک هوادار سپاهان این را میگویم؛ ما اصفهانیها یک مثل داریم که میگوید: «شورش رو از مزه میاندازن..» به نظرم محرم هم باید در اوج خداحافظی میکرد.
*خیلی هم زود ازدواج کردی؟ احتمالا برمیگردد به بیحاشیه بودن تو و اینکه معمولا بازیکنان بزرگ همیشه یک همراه خوب هم کنارشان دارند؟ بیشترین خروجی را سعی کردی از خودت بگیری؟
این یک واقعیت است که خیلی از ورزشکارها وقتی به شهرت میرسند و چهره میشوند و وضعیت مالی خوبی پیدا میکنند، کارشان برای ازدواج کردن خیلی سخت میشود. واقعیت این است که وقتی به جايگاه خوبی میرسی، همه دوست دارند نزدیک تو باشند. اما از بابت انتخابم واقعا خوشحالم. من وقتی در ورزش کسی نبودم و از نظر مالی به هیچ جایگاهی نرسیده بودم، صدف توی زندگیام بود و من را به خاطر خودم میخواست.
*ظاهرا مدیر دانشگاه هست وقتي که در آمریکا بازی میکردی، حسابی روی اعصابت رفته بود و شوخیهای بدی میکرد که باعث جداییات شده بود؟
مدیر ورزشی دانشگاه ما، شوخیهای بدی با من و بازیکن مصری و بازیکن لبنانی تیم میکرد. بالاخره ما سه نفر از لحاظ فرهنگ بههم نزدیکتر بودیم و توی دانشگاه بیشتر با هم حرف میزدیم. مدیر ورزشی دانشگاه هر جا ما سه نفر را میدید، متلکهای بدی به ما میانداخت؛ مثلا «جلسهي القاعده را برگزار کردین»، «یا بمبگذاری بعدی رو کجا انجام میدین؟» ما رفتیم و به مربیمان چیزهایی را که این آقا میگوید گفتيم. حتی اگر شوخی باشد هم شوخی خوبی نیست اما آن بندهي خدا هی تکرار کرد و به جایی رسید که ما گفتیم خداحافظ شما.
گپوگفت متفاوت با صدف جمشیدی، همسر ارسلان کاظمی
هر روز برایم ولنتاین است
هر کاری کردیم صدف جمشیدی فقط یک جمله از ارسلان ایراد بگیرد، نشد. وقتی ارسلان از این میگفت که صدف تنها کسی بوده که قبل از اینکه به جایی برسد و درآمدی داشته باشد، او را به خاطر خودش انتخاب کرده، میشد فهمید که بدجوری پشت هم را دارند و صدف جز مواقع بازی کلش آف کلنز، ایرادی در همسر بدون حاشیهاش ندیده است.
*ارسلان در بسکتبال معروف است به اینکه خیلی حاشیه ندارد؛ تمرین، کمپ، خانه. واقعا در زندگی خصوصیاش هم همین قدر آرام و بدون حاشیه است؟
ارسلان واقعا آرام و بدون حاشیهي است. تنها حاشیه زندگی ما بازی پلیاستیشن است که من را میبرد و حسابی عصبانیام میکند (میخندد).
*قاعدتا هم بسکتبال بازی میکنید دیگر؟
بله، من هر سال با لسآنجلسلیکرز بازی میکردم اما امسال چون ضعیف شدهاند، تيمم در پلیاستیشن گولدناستیت است. ارسلان هم با اینکه تیمش سنآنتونیو اسپرز بود اما به خاطر لبرون جیمز، کلیولند را انتخاب میکند. وقتی با لبرون جیمز بازی میکنی، دیگر مدافعی روبهرویت نداری.
*با چه اختلافی به ارسلان میبازی؟ اصلا شانسی برای بردنش داری؟
نه واقعا. هر قدر هم دسته را ازش میگیرم و جرزنی میکنم، باز هم نمیبرم. راستش را بگویم فقط دو بار توانستهام ارسلان را شکست بدهم.
*کسی تا حالا عصبانیت ارسلان را در زمین بازی ندیده است؟ شما چندبار در هفته عصبانیتش را میبینید؟ اصلا از چه چیزی عصبانی میشود؟
باور کنید اگر عصبانی شود هم اصلا آدمی نیست که عصبانیتش را بیرون بریزد. فقط توی حالت چهرهاش میشود فهمید که الان عصبانی شده است. تنها زمانی که عصبانیتش را نشان میدهد، موقع بازی CLASH OF CALNS وقتی حمله میکند و نمیتواند سهستاره بگیرد، با مشت میکوبد روی زمین.
*تمام مثالهایی که ارسلان در مصاحبه آورد، دوزار و سهزار و اینها بود. حتی به یک تومان هم نرسید. به عنوان کسی که با یک اصفهانی ازدواج کرده، از خساست همسرت بگو؟
الان در روزهایی هستیم که ولنتاین و اینهاست. اینطور بگویم که برای من هر روز ولنتاین است. ارسلان را باید کنترل کرد. فوقالعاده آدم دست به جیبی است.
*بیشتر زمان زندگی را دور از ارسلان زندگی کردهاید. تحملش خیلی سخت است؟
اوایل که دانشگاه قبول شده بودم و ارسلان نبود، خیلی برایم سخت بود. حتی با اینکه تکنولوژی و اپهای ارتباط جمعی هم آمده اما هیچکدام نمیتواند جای او را پر کند. از طرفی هیچوقت نمیتوانستم به او فشار بیاورم که برگرد یا چرا نیستی؟ چون گذشته از آرزوی خود ارسلان، رویای من هم بود که ارسلان را در بهترین لیگ بسکتبال دنیا ببینم. نبودن ارسلان آنقدر سخت است که نمیشود توصیفش کرد.
*هیچوقت بسکتبال هم بازی کردهای؟
بازی که میکردم اما هیچوقت جرئتش را نداشتهام با ارسلان بازی کنم. زمانی که پتروشیمی بازی میکرد، یکی از تمرینها رفته بودم باشگاه. توپ را دادند که شوت بزنم اما واقعا جلوی ارسلان خجالت ميكشم، بسکتبال بازی کنم. یکبار توپ را در خانه پرت کرد سمتم که جاخالی دادم. بعد میخندید که تو چه بسکتبالیستی هستی که از توپ فرار میکنی! (میخندند)
*یعنی وسوسه نشدی بسکتبال را ادامه بدهی؟
بازی که میکردم اما ارسلان گفت ورزشهای سبکتری را ادامه بده.
*چه زمانی دربارهي ارسلان خیلی نگران شدی؟
یادم میآید جایی بودم که چندساعتی گوشیام دستم نبود. بعد که برگشتم دیدم گوشیام پر از پیغام و عکس و خبر دربارهي خط خوردن ارسلان از تیمملی شده. خیلی نگران شدم که اگر ارسلان بفهمد، چقدر ناراحت میشود اما بعد که باهاش صحبت کردم، دیدم حالش از من هم بهتر است. واقعا شخصیت قویای دارد.
*ارسلان، آدمی با قد و قوارهي تو باید حسابی به شکمش هم برسد؟ خانمت دستپخت خوبی هم دارد؟
والله هنوز که به خانه خودمان نرفتهایم اما دوبار پاستا و کباب خانم را خوردم که خداوکیلی هم خوشمزه درست کرده بود و البته روز خواستگاری که یک دسر خیلی خوشمزه درست کرده بود.