آفت تحلیلهای سیاسی جانبگرایانه در ایران
محمدعلی دستمالی، کارشناس سیاسی منطقه در یادداشتی مینویسد: در نظام رسانهای و نهادهای مرتبط با پیگیری تحولات سیاسی ما، جایگاهی برای تفکر انتقادی وجود ندارد.
کد خبر :
504365
دیپلماسی ایرانی: سال 94 یکی از سالیان پرفراز و نشیبی بود که در آن، تحولات سیاسی داخلی و خارجی بسیاری روی داد و مجموع این تحولات بر مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ما، اثرات بسیاری بر جا گذاشتند. از توافق هسته ای تا انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان رهبری، از افشاگری در مورد اختلاس ها و خبردادن از عمق فساد مالی و آشنا شدن هر چه بیشتر با موانع اقتصادی کشور، به مفت نزدیک شدن بهای نفت و ... در حوزه تحولات منطقه ای، پیرامونی و جهانی هم مسائل بسیاری روی داد که هر کدام از آنها، به گونه ای، بر مسائل سیاسی و منافع و مصالح ما تاثیر گذاشتند.
در این روزهای پایان سال، وقت آن فرا رسیده که از خود سوال کنیم: ما، در قامت و کسوت تحلیلگران سیاسی و فعالان رسانه ای کشور، چه رویکرد و نگرشی نسبت به این مسائل داشته ایم؟ تحلیل ها و پیش بینی های ما در مورد مسائل مختلف تا چه اندازه به واقعیت نزدیک بود و تا چه اندازه، به آرزو و ایده آل ها و آرمان ها؟ امتداد چنین پرسش هایی می تواند ما را به سوی درک هر چه بیشتر این واقعیت تلخ سوق دهد که اساسا در کشور ما، هنوز هم سازوکار رسانه ای، مشورتی و سیاسی خاصی برای «تحلیلگری» و ارائه نظرات کارشناسی نسبت به مسائل سیاسی وجود ندارد و در این حوزه، آسیب ها، سوء تفاهم ها، جفاها و بعضا کج خلقی ها و بداخلاقی هایی وجود دارد که مجموعا می توانند نه تنها سرمایه هایی را بر باد دهند، بلکه به موازات آن، هزینه هایی نیز به وجود بیاورند که شاید کمترین آسیب و خسران آن، سوق دادن مسئولین و مرتبطین به سوی تصمیمات دردسرساز، هدایت غلط افکار عمومی و به دست دادن سرنخ های اشتباه و دور از واقعیت در مورد مسائل مختلف جهان، منطقه و ایران باشد.
به عنوان مثال، در سال 94 هجری شمسی، در رسانه ها و محافل سیاسی و فکری کشور ما، کم نبودند شمار تحلیلگران و کارشناسان مشهوری که نه بر اساس واقعیت های عینی و میدانی، بلکه بر مبنای افکار و تصورات خود و نیز انگیزه های خاص، تحلیل هایی از وضعیت سوریه، عراق، لبنان، فلسطین، قدرت آمریکا، نفوذ روسیه، مسائل داخلی و سیاست خارجی ترکیه، رویکرد عربستان، بحران یمن، تابلوی افغانستان و مسائلی از این دست ارائه دادند که هیچ کدام از آنها با واقعیت منطبق نبوده و نیست. در مورد مسائل داخلی، تنش های انتخاباتی و جناحی، سرنوشت مذاکرات هسته ای، مسائل اقتصادی دولت و دیگر حوزه ها نیز، آسیب ها و نواقص بسیار جدی و ملموسی وجود دارد که همه آنها در کنار هم، بخشی از سپهر سیاسی و رسانه ای ما را دچار مشکل کرده و بر این باورم که این حوزه خمیری است که حالا حالاها آب و ورز دادن می خواهد. به همین خاطر، می خواهم در این یادداشت، به بیان چند نکته بپردازم که به زعم من و از منظر شخصی این شاگرد کوچک، بخشی از جدی ترین آسیب های حوزه تحلیل سیاسی در کشور ماست.
به دیگر دوستان و بزرگان و پیشکسوت های این حوزه هم پیشنهاد می کنم به این موضوع بپردازند و در همین جا، به گروه خوب و ارزشمند «دیپلماسی ایرانی» هم پیشنهاد می دهم که با یا بی کمک دیگران، نشست ها و میزگردهایی برگزار کنند و به این مساله از منظری دقیق و حرفه ای نگاه کنند. باشد که سال 95 برای همه ما سال تحلیل های واقعی و عینی، پیش بینی های نزدیک به واقعیت و هدایت دلسوزانه و صحیح افکار عمومی نسبت به تحولات پیش رو باشد.
و اما مهم ترین آسیب ها:
1- نظام رسانه ای کشور ما، غالبا حکومتی و دولتی است و از آن جایی که به موازات آن، یک بخش خصوصی قدرتمند و حرفه ای که بتواند روی پای خود بایستد و از راه فعالیت رسانه ای، درآمد کسب کند، به شکل جدی به وجود نیامده، بنابراین به شکلی ناعادلانه، تریبون های اصلی در اختیار تحلیلگران و کارشناسانی است که در رسانه های حکومتی و دولتی، نه بر اساس وضعیت موجود و شرایط عینی، بلکه بر مبنای خوشایند مدیران و گردانندگان، از هر دری سخنی می گویند که بخش غالب آن، به آرزو و آرمان نزدیک و از واقعیت و حقیقت بسیار دور است. صد البته در این رسانه ها، کارشناسان حرفه ای و دلسوز نیز وجود دارند و نمی توان همه را به یک چوب راند اما واقعیت این است که در این حوزه نگرش های کاملا رانتی و حلقه ای وجود دارد و شابلون ها و کلیشه های مشخصی برای ارائه تحلیل و پیش بینی وجود دارد و اگر کسی از این جعبه ها و پکیج ها بهره نگیرد، به زودی گوشت تلخ و بی مشتری می شود! شاید اگر روزی قانون اساسی کشور ما اصلاح شود و در ایران نیز تلویزیون های خصوصی ظهور کنند، در آن صورت تحلیلگران و کارشناسان، در مقابل دوربین، خیلی واقعی تر و منطقی تر صحبت کنند.
2- در کشور ما، کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، غالبا به خود اجازه می دهند که در مورد همه چیز اظهار نظر کنند. اما واقعیت این است که، مناطق جهان، کشورها، بحران ها، نظام های سیاسی، رهبران، جریانات و عوامل متغیر فراوان و بیشماری وجود دارند که شناخت و ارزیابی همه آنها برای یک فرد غیرممکن است و انتظار می رود که در حوزه کارشناسی و تحلیل - و نه در حوزه ژورنالیسم و ستون نویسی های یومیه و روتین-، هر فردی، استخوان خردکرده و دودچراغ خورده یک حوزه باشد. نمی شود که یک کارشناس، در آنِ واحد، متخصص مسائل مربوط به جهان افغانستان و پاکستان، مواد مخدر، امنیت، عربستان، بالکان و غیره و ذالک باشد.
3- نهادها و دستگاه های تصمیم ساز و تصمیم گیرنده، یا به کار کارشناسی عقیده و باوری راسخ ندارند و یا غالبا از افراد و گروه هایی کمک و مشورت می گیرند که در خوشبینانه ترین شرایط ممکن، قصد دارند هر روز از مقدمات مشابه، نتایج متفاوت بگیرند!
4- خبرگزاری ها و اتاق فکرها و دانشگاه ها، خیلی وقت ها در گزینش افراد برای مصاحبه و مقاله نویسی و سفارش دادن پروژه های تحلیل و تحقیقی، نظر به صلاحیت حقیقی افراد ندارند و منافع جناحی و گروهی برایشان در صدر است.
5- در ایران ما، سنّت حسنه خاطره نویسی سفرا و دیپلمات ها و وزرا و کارشناسان امنیتی - که می تواند بهترین منابع درس و یادگیری برای تحلیلگران نوپا باشد-، جا نیفتاده و مکانیسم خوب و دقیقی برای انتقال تجارب و دانسته ها و آموخته ها وجود ندارد.
6- من تا حالا ندیده ام در یک رسانه، یک اتاق فکر یا یک نهاد مرتب با تحلیل و تحول سیاسی، بگویند فلان پیش بینی فلان زید، غلط از آب درآمد بنابراین او را بازخواست کنیم یا کمتر به او بها بدهیم.
7- در نظام رسانه ای و نهادهای مرتبط با پیگیری تحولات سیاسی ما، جایگاهی برای تفکر انتقادی وجود ندارد و به سهولت نوشیدن آب، به یک تحلیلگر متفاوت اندیش، برچسب زده می شود.
8- کارشناسان سیاسی و تحلیلگران ما، غالبا غم نان دارند و گاهی چیزهایی می گویند و می نویسند که خودشان هم در اندرون دل، با آن مخالفند!
9- در کشور ما، تقریبا همه مقامات سیاسی، نظامی، انتظامی، اجرایی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و غبره و ذالک، به خود اجازه می دهند که در مورد همه مسائل سیاسی کشور، منطقه و جهان، نظر کارشناسی ارائه دهند و خیلی وقت ها، بازتاب و ترجمه این نظرات، هزینه هایی برای کشور به وجود می آورد که منطقی نیست.
10- دانشکده های مرتبط علوم سیاسی و روابط بین الملل و رسانه و ارتباطات، توجه چندانی به این مسائل ندارند و شمار استادانی که در حوزه تحلیل مسائل سیاسی جهان و منطقع، صاحب نظریه و الگوی تحلیل و یا حتی ذوق تحلیل باشند، کم و قلیل است.
11- یک تحلیلگر و کارشناس بی انصاف، می تواند به راحتی از روی دست تحلیلگران خارجی و بر اساس ترجمه متونی که به وفور در اینترنت مشاهده می شود، مطلب بنویسد و منتشر کند و آب از آب تکان نخورد.