بهار برای همه بهار است اما...

زمین بوی بهار می‌دهد و برای مادر طبیعت فرقی نمی‌کند شکوفه را بر درخت تنومند «باغ بالا دست» بنشاند یا نهال کوچک «باغچه همسایه»؛ بهار برای همه بهار است اما...

کد خبر : 504311
خبرگزاری ایسنا: شهر بوی بهار گرفته است. در هر کوی و برزن شهر نه به اندازه «آن روزها»، اما شوق عید و شور نوروز احساس می‌شود. انگار پرنده‌ها جور دیگری می‌خوانند. آسمان رنگ دیگری می‌گیرد و نسیم عطر تازه ای می‌دواند در عمق کوچه‌های خاکی شهر من. شهر عطری میان خاک نم خورده و شب بوی سفره هفت سین مادر بزرگ گرفته است.
برای کودکان شهر من پدربزرگ، اسکناس تا نخورده می‌دهد و خانه‌ها به پیشواز سال نو تکانده شده‌اند. پدر و مادر خرید کرده‌اند؛ دلهره برای کودکی که خانه است فقط غذای ماهی بهاره است، که سبزه دیر رشد می‌کند، که هفت سین خانه قشنگشان از هفت سین همکلاسی اش بزرگ‌تر است، که کفش عیدی‌اش تمیز باشد و لباس تازه‌اش چروک می‌خورد...
برای کودکان شهر من زمین عروج می‌کند. شکوفه باز می‌شود. لباس نو، زمین سبز، هوای پاک، مسافرت و روز تازه می‌شود. زمین دوباره می‌دمد. عید برای کودکان شهر من چه خوش گذشت؛ و پیک مدرسه همان دو روز اول اش تمام شد. تمام عید وقت خوش گذشتن است.
اما انگار کنار شهر بهار نیست، هوای تازه را کسی ندید و زمین و آسمان گرفته است. سکوت هیمه می‌کشد، بهار زجه می‌زند، درخت ناله می‌کند و پدر تلاش می‌کند. کنار شهر بهار مرده است و عید آرزو شده. میان سین‌های سفره هم یکی دو تا کم است. سیب باز گران شده، سبزه خشک می‌شود در این هوا و سایه می‌شود بجای آفتاب نو، اما چرا؟
در همین روزهایی که شهر اصفهان بهار شده و به استقبال میزبانی مسافران و گردشگران نوروزی‌اش می‌رود و هر گوشه شهر را هیاهوی برازندگی گرفته است و لودرهای سازندگی شهرداری لحظه‌ای نمی‌ایستند و همه برای زیبایی و آبادانی هرچه بیشتر این کلان شهر پر افاده تلاش می‌کنند، چه کسی می‌داند درست در حوالی این شهر زیبای خدا خانه‌هایی هستند که فراموش شده‌اند.
از اصفهان که خارج می‌شوید و به سمت شرق حرکت می‌کنید کمی بعد از دیدن آخرین سرسبزی و طراوت بهاری شهر در دو طرف اتوبان خانه‌هایی با شکل و ظاهر جدید خودنمایی می‌کنند. در حاشیه خیابان خبری از مغازه‌های لباس فروشی و بوتیک‌های رنگارنگ و فروشگاه‌های تر و تمیز نیست و تعمیرگاه‌های خودرو، صافکاری و عمده کاربری‌های کارگاهی در کنار گذر اصلی جا خوش کرده‌اند.
کودکان کنار همین کارگاه‌های پر سر و صدا و آلوده و درست در کنار عبور بی وقفه و بی رحمانه ماشین‌ها با سنگ و خاک و در بهترین حالت با قل دادن یک تایر کهنه ماشین روی زمین تفریح می‌کنند. خانه‌ها فقط ساخته شده‌اند تا سقف باشند. نه نگاره زیبایی دارند و نه جداره زیبایی. انگار قوانین شهر اصفهان بر اینجا حاکم نیست.
شاید از کوچه پس کوچه‌های اینجا مسافری عبور نمی‌کند تا به بهانه‌اش باغبان یک روز بنفشه بکارد و فردا روز شب بو. یا شاید این خیابان مسیر خانه تا محل کار هیچکدام از اعضای شورای شهر یا دیگر مدیران شهری نباشد و یا شاید مسئولان انکار می‌کنند محله‌ای را که به خاطر بی توجهی خودشان، امروز زگیل زشت نگین فیروزه‌ای اصفهان شده است.
در حال و هوایی که من و تو در تدارک سور و سات نوروز برای خودمان هستیم و لباس نو خریده‌ایم در گوشه‌ای دیگر از حوالی شهر کودکانی هستند که نوروز را حسرت می‌خورند. کودکانی که آرزوی همین نوروز ساده من و شما را دارند و در عمق افکارشان روزهایی را ایماژ می‌کنند که نوروز را با لباس نو در خانه‌ای تمیز و نشسته بر سفره هفت سین بزرگشان جشن بگیرند.
کودکانی که دست سرنوشت آن‌ها را به حاشیه شهر رانده است و آن‌ها را «حصه نشین» کرده. حصه‌ای که مثل دیگر حاشیه‌ها امروز از دید مسئولان شهر دور مانده و با تمام تبلیغات دهان پر کن و حرف‌های پر آب و تاب شوایی شهری‌ها حتی موجی هم از سونامی لودرها و ماشین‌های ساخت و ساز به این گوشه از شهر نمی‌رسد. انگار شهر قبل از اینجا تمام شده است.
«انجمن امداد دانشجویی مردمی ایما» یکی از سمن‌های مردم نهادی است که روزهای پایانی سال را با تلاش برای شادتر کردن دل کودکان کم بضاعت سپری می‌کند. به همین علت در سالن کتابخانه حصه اصفهان اقدام به برگزاری جشنی هرچند کوچک برای این کودکان کردند، جشنی که حال و هوای عید را اندکی در دل این کودکان زنده کرد.
جشنی که ننه سرمای مهربان و عمو نوروز پیر را با ریش‌های پنبه‌ای اش به میهمانی این کودکان آورد. جشنی که سیاهی صورت حاجی فیروز، رو سفیدی اعضای این انجمن شد. جشنی که با سبزه‌های کوچک و هفت سین‌های پلاستیکی شروع شد اما تخم زندگی را در دل مهربان این کودکان کاشت و امید را برای آنان زنده کرد که بهار برای آن‌ها هم بهار است.
محمدرضا حسن نژاد، مدیرعامل انجمن امداد دانشجویی ایما در خصوص تلاش‌های این انجمن می‌گوید: این انجمن از سال 88 با دریافت مجوز از استانداری فعالیت رسمی خودش رو با هدف ایجاد آگاهی و حساسیت نسبت به معضلات اجتماعی شروع کرد و سعی کرد گروه هدف‌هایی را برای بررسی و فعالیت مشخص کند.
وی ادامه داد: برای مثال بچه های محروم از تحصیل که به هر دلیلی مثل مشکلات مالی و یا فرهنگی از تحصیل محروم هستند از گروه هدف‌های این انجمن محسوب می‌شوند و برای این کودکان طرحی با نام کودکان امید راه اندازی کرد. این کودکان با بررسی خانه به خانه و بازدید شناسایی می‌شوند و مراحل تلاش برای حل مشکل این کودکان به صورت پروژه های تک نفره شروع می‌شود.
مدیرعامل انجمن امداد دانشجویی ایما افزود: کودکان حاضر در این جشن کوچک از همین گروه هستند و در رنج سنی 8 تا 14 سال تقسیم می‌شوند که علاوه بر دریافت آموزش‌های خواندن و نوشتن، کلاس‌های مهارت‌های زندگی، کنترل هیجانات و مدیریت پرخاشگری هم می‌بینند و سعی می‌شود همه مهارت‌هایی که کودکان در محیط خانه فرا نمی‌گیرند را آموزش ببینند.
حسن نژاد ادامه داد: گروه دیگری سعی در بررسی زندگی خلاق و جهان بینی کودکان دارند و گروهی هم به بررسی وضعیت سلامت کودکان می‌پردازند. در کنار همه این فعالیت به تامین نیازهای روحی و عاطفی این کودکان هم توجه می‌شود که جشن امروز با عنوان نوروز برکت تلاشی هرچند کم اما در همین جهت داشت تا حال و هوای عید رو به خانه این کودکان ببریم.
وی افزود: حال و هوایی که از عید و نوروز در خانه من و شما و سطح شهر وجود دارد در خانه این کودکان نیست. البته ما تلاش نمی‌کنیم تاثیرگذار باشیم و فقط یک تغییر کوچک برای بچه‌های انجمن کافیست. انجمن ایما بیشتر از این کودکان تاثیر می‌گیرد تا بخواهد تاثیر بگذارد.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: