یک نفر باید داد و فریاد می کرد که این سینما مرده است/ دشمن قمپز در کردن هستم
مساله اصلی سینمای ایران، فیلمسازان پیری هستند که عادت کرده اند از کمکهای دولتی استفاده کنند. منظور من فقط کارگردانان نیستند بلکه ما تهیه کنندگان پیری داریم که عادت کرده اند از کمکهای دولتی استفاده کنند. گروه کوچکی که نمی دانند سینمای ایران متحول شده است. ایوبی تحت تاثیر آنها قرار گرفت که به او می گفتند چه باید بکند و چه نباید بکند. همان ها مشکل سینمای ایران هستند.
کد خبر :
504272
سرویس فرهنگی فردا: بدون هیچ توضیح اضافه ای گفتگوی نوروزی مجله مثلث با بهروز افخمی کارگردان نام آشنای سینما که مدتی است ساخت برنامه هفت را بر عهده گرفته درباره این برنامه و وضعیت سینمای ایران می خوانید که نکته های خواندنی جالبی در خود دارد:
- از شرایطی که در برنامه هفت دارید راضی هستید؟
بله. گویا از زمانی که برنامه به طور زنده پخش می شود بهترهم شده و ظاهر بینندگان بیشتری پیدا کرده است.
- اگر بار دیگر به زمانی برگردید که اقای پورمحمدی به شما پیشنهاد داد با برنامه هفت همکاری کنید، - بازهم می پذیرید؟
بله. یعنی در آن شرایط وضعیت سینمای ایران بحرانی بود و فکر می کردم که یک نفر باید داد و فریاد کند که این سینما به معنای نمایش فیلم در سالن سینما و روی پرده بزرگ و در حضور جمعیت مرده است. باید یک نفر این کار را انجام می داد. به نظر می رسد همه عادت کرده اند در هر شرایطی فیلم بسازند و حتی زمانی که مردم به تماشای فیلم ها نمی نشینند بازهم فیلم بسازند؛ در حالی که اتفاقی که رخ داده بود، این بود که سینما تعطیل شده بود یا حداقلی به تعطیلی کامل نزدیک شده است. بنابراین تصور می کنم که باید این کار را انجام میدادم و اگر بار دیگر به آن شرایط رجوع کنم، بازهم همان کار را انجام می
دهم.
- فضای تلویزیون را چگونه می بینید؟ آیا دستتان در اجرای کاری باز است؟
کسی به من چیزی نگفته است و تا امروز هیچ کس به من سفارشی نکرده است. هر کاری خودم خواسته ام انجام داده ام.
- هیچ باید و نبایدی برای شما تعریف نشده است؟
نه، هرگز چنین مسائلی نداریم. البته برخی چهرها هستند که ممکن است حضورشان در تلویزیون ممنوع باشد که مشکلاتی برای آنها وجود داشته باشد که به ما می گویند مراعت می کنیم یا سعی می کنیم اجازه حضور آنها در تلویزیون را اخذ کنیم که گاهی هم موفق می شویم. برخی افراد از خودشان به تلویزیون نمی آمدند که گاهی اوقات به دلیل تولیدی بودن برنامه، به آنها اطمینان می دادیم که خودشان برتدوین نهایی نظارت خواهند داشت و آنها خودشان می آمدند اما ممکن است دیگر نیایند. یا ازآنجایی که به برنامه علاقه مند شده اند و به ما اطمینان پیدا کرده اند، با وجود اینکه برنامه زنده است، در برنامه حضور
می یابند. ما آمادگی داریم که برخی برنامه ها را به صورت تولیدی روی آنتن ببریم؛ یعنی اگر کسی حاضر نباشد در برنامه زنده شرکت کند، به دفتر او می رویم یا قبل ازپخش زنده، در استودیوی برنامه هفت، برنامه را ضبط و تدوین می کنیم و می گذاریم که خود آن فرد، برنامه را ببیند. به غیر از این موانع که موانع عادی همه برنامه هاست، مورد خاصی به من گفته نشده است.
- اتفاق جالبی که در برنامه شما رخ داده این است که هراسی ندارید که افراد مختلف در برنامه تان حضور پیدا کنند؛ آقای جیرانی، آقای فراستی یا آقای صدرعاملی از جمله این چهره ها هستند. این در حالی است که در مقطعی، برنامه هفت حالت انحصاری پیدا کرده بود.
به نظرمن، برنامه سینمایی باید متنوع وسرگرم کننده باشد؛ به خصوص که موضع ورویکرد آن درقبال کلیت سینمای ایران این است که سینمای ایران، خصوصیات اولیه را از دست داده است. سینمای ایران سرگرم کننده نیست و حوصله تماشاچی را سر برده است. اگر ما چنین ادعایی داریم اولین کاری که باید انجام دهیم باید برنامهخودمان را جذاب و سرگرم کننده بسازیم. بنابراین من فکر می کنم که جمع شدن عقاید متفاوت و شخصیتهای متفاوت که گاهی اوقات با یکدیگر جوردر نمی آیند، برای تماشاچی جالب است و باعث میشود که در وهله اول سرگرم شود و در وهله بعد، به این مساله فکر کند که این برخورد عقاید به کجا می
رسد؛ یعنی نظر خودش چیست؟ خودش تفکری کند و از میان نظرات انتخابی انجام دهد؛ ممکن است هوادارمسعودفراستی باشدودربرنامه بعدی پیرامون یک موضوع دیگر، طرفدارنظر من باشد. من فکر می کنم که این نقد و نظر، اصلی ترین جنبه برنامه هفت است. اگر ما برنامه را یک طرفه و یک سویه کنیم، نقد و نظر به معنای دقیق نیست.
- نظرسنجی های سیما درباره برنامه شما چه نتایجی داشته است؟
بعد از برنامه زنده و اتمام جشنواره تا امروز، نظرسنجی جدیدی به ما ارائه نکرده اند و حتی ممکن است تا عید نوروز هم نتیجه ای به دست ما نرسد؛ چرا که معمولا نظرسنجی های سازمان طول می کشد و با وسواسی انجام می شود، سراسری است و هنوز یک نظرسنجی وسیع و دقیق که شامل پخش زنده برنامه بشود، به دست ما نرسیده است.
- اتفاقی که برای آقای جیرانی افتاد این بود که جریان ارزشی حوزه فرهنگ نسبت به ایشان موضع گرفت و حتی به آقای ضرغامی نامه نوشت. نسبت ان گروه باشما چگونه است؟ به نظر می رسد که چندان ناراضی نباشند....
خودم هم چنین نظری دارم اما فکر میکنم که فریدون جیرانی خودش تمایل نداشت که برنامه را ادامه دهد؛ یعنی اصرار داشت که برنامه را رها کند. رفتار آقای جیرانی به گونه ای بود که به نظر می رسید تحت فشار سانسور می کند. فکر می کنم خودش علاقه چندانی به ادامه برنامه نداشت اما در عین حال فشارهایی هم وجود داشت.
- شما با این جریان چه می کنید؟ ما دو جریان در حوزه فرهنگ داریم: یکی جریان روشنفکری که تکلیف شما با آنها روشن است و از روز نخست گفته اید که با آنها کاری ندارید و دیگری جریان ارزشی است. فکر می کنید که در میانه این دو جریان چگونه باید حرکت کنید؟
در واقع برای هیچ یک از دو جریان اهمیتی قائل نیستم و فکر می کنم که سینما یک امر سیاسی نیست و موضوع گیری سیاسی گروه های مختلف که پیش از اینکه برنامه هفت را یک برنامه سینمایی در نظر بگیرند به عنوان یک برنامه سیاسی در نظر می گیرند، اهمیتی برای من ندارد. اصل مطلب این است که سینمای ایران باید با تماشاچی ایرانی ارتباط برقرار کند. اگر این موضوع مورد تایید گروههای سیاسی خاصی قرار دارد، احتمالا با من هم جهت می شوند و اگر این موضوع برایشان اهمیت ندارد، من و برنامه هفت در مقابل آنها قرار می گیریم. این به معنای جهت گیری سیاسی نیست بلکه به این معناست که ما سعی می کنیم سینمای
ایران را نجات بدهیم.
- روی کلید واژه نجات سینمای ایران تاکید ویژهای دارید...
بله، حرکت دون کیشوت وار نجات سینمای ایران که دیگر نسبت به قبل چندان غیر ممکن به نظر نمی رسد که چهار، پنج ماه پیش به نظر می رسید.
- فضا تغییر کرده است. نکته ای که درخصوص برنامه شما وجود دارد این است که ریتم کندی دارد. این نکته به ویژه درباره گفت وگوهای ابتدای برنامه بیشتر جلب توجه می کند و گاهی اوقات حدود یک ساعت به طول می انجامد. فکر نمی کنید ان جنبه سرگرمی که اعتقاد خاصی به آن دارید، به بیننده القا نمی شود؟
فکر می کنیم فصل اول برنامه باید کند می بود و موضوع نظری و تا حدودی غیرمنتظره ای را منعکس می کرد. چارچوب های تصور جا افتاده درباره سینمای ایران را باید می شکستیم؛ باید با اینکه سینما امری روشنفکرانه است یا اینکه فیلم انتقاد اجتماعی لزوما فیلم با ارزشی است، مخالفت می کردیم و این تصور را از بین می بردیم. یا حداقل این تصور را جا می انداختیم که برنامه هفت این تصورات را خرافات میداند و برای آنها اهمیتی قائل نیست. طبیعتا این مسائل باعث می شد که مباحثی که در برنامه های اولی اتفاق می افتد، تا حدودی دقیق تر باشد و احتیاج داشت که گفت وگوها فشرده تر باشد؛ در نتیجه تدوین و
بیرون کشیدن تمام حرفهای تکراری نیز لازم بود.
من فکر میکنم که آن گفتگوها شنیدنی بود و مخاطب هم داشت اما دیگر نمیتوانست ادامه پیدا کند؛ یعنی قبول ندارم که این برنامه ها خسته کننده بود بلکه تصور می کنم که آن گفتگوهایی که حتی تا یک ساعت نیز به طول می انجامید مخاطب پیدا کرد و مخاطبان نیز درباره رویکرد جدیدی که ما درباره سینما داریم فکر کردند. ماسعی می کنیم به یاد مردم بیاوریم که سینمای واقعی همان است که شما فکر می کنید؛ یعنی اگر شما فیلم تماشا نمی کنید به این دلیل نیست که فیلم دیدن را از یاد برده اید بلکه به این دلیل است که فیلم ساختن از یاد فیلمسازان رفته است. اما در عین حال اگر این وضعیت ادامه پیدا می کرد، تا
حدودی خسته کننده می شد و من تصور می کنم که حرفها تا حد زیادی گفته شده بود و حالا نوبت این بود که برنامه به طور زنده روی آنتن برود و سرگرم کننده تر باشد. لحن کلی برنامه همچنان باید همان لحن شوخ طبعی جدی نگرفتن روشنفکران و رویکرد روشنفکرانه باشد.
- گروتسک باشد یعنی؟
نه، گروتسگ نیست بلکه کمی ناهمخوان است؛ گروتسگ معنای دقیقی دارد و باید جنبه ترسناک و در عین حال پوچ داشته باشد. اما تا حدودی تفریح کردن با این گرایش جا افتاده قمپزدرکن سینمای روشنفکرانه باید همچنان ادامه پیدا کند...
- شما دشمن خونین سینمای روشنفکری هستید...
بله و دشمن قمپز در کردن در سینما هستم. یعنی کسی که ساختن یک فیلم معمولی را بلد نیست هی ژست بگیرد که می خواهد فیلم بسیار مهمی را بسازد و اهمیت بیشتری از گنج قارون دارد(خنده). بسیاری از اینها واقعیت ندارد و می بینیم که بسیاری از آنها حتی به اندازه گنج قارون هم برای تماشاچی گیرایی و جذابیت ندارد؛ یعنی حتی تا آخر هم تماشا نمی شود.
- با آقای فراستی چه می کنید؟
تو سر و کله هم میزنیم (خنده). فکر میکنم که اصلا نکته جذاب این برنامه این باشد که سه شخصیت ناهمخوان و ناجور در آن حضور داشته باشند که هر یک از وجه با یکدیگر جور در نمی اید. اینها در کنار یکدیگر صحبت می کنند، در بخشهای مختلف برنامه ظاهر می شوند و در بسیاری از موارد، حرف هایی می زنند که با یکدیگر همخوانی ندارد. من به شوخی می گفتم که با امدن رسول صدرعاملی، سه کله پوک تکمیل شدند.
- و به یک معنا قرار است که آقای فراستی به حرف شما گوش کند؟
اصلا اینطور نیست.
- بالاخره شما رئیس هستید...
نه نه، رئیسی وجود ندارد. مسعود فراستی هر کاری دلش بخواهد انجام می دهد و هر زمانی که من فکر کنم اشتباه عمده ای کرده یا با نظر و تصور من اختلاف عمده دارد، روی آنتن و حین پخش برنامه به او میگویم و لحن من نشان میدهد انتظار ندارم که او از من اطاعت کند.
- ولی به نظر می رسد که آقای فراستی کمی بیشتر در چارچوب قرار گرفته است.
این مساله دیگر به خودش مربوط است. اگر تصمیم گرفته باشد که کمی مهربان تر باشد...
- کمی آن ویژگی های قبل را کنار گذاشته است.
اگر چنین تصمیمی گرفته باشد، خودش گرفته است و من هیچ نقشی نداشته ام. اتفاقامن لحن تندو بیرحم مسعود فراستی را خیلی بیشتر می پسندم.
- این مساله موجب چالش شما با کارگردانان نمی شود؟
فکر میکنم اگر آن کارگردان ها نمی توانند لحن مسعود فراستی را تحمل کنند به این دلیل است که اصلا منش و روش درست فیلمسازی را بلد نیستند یا ان را فراموشی کرده اند. فیلمساز باید از منتقد خوب بترسد و بداند که اگر فیلمی بی سرو ته ساخته است منتقد پنبه اش را می زند و با او با خشونت برخورد می کند؛ چرا که فیلمساز مقدار زیادی پول و وقت دیگران و تماشاچی را هدر داده و حالا باید آماده فحش شنیدن باشد. این در همه جای دنیا همینطور است. یکی از کارهایی که ما می کنیم و در آینده نیز آن را انجام خواهیم داد این است که همین هاله تقدسی آنها را بشکنیم.
- فکر می کنید «هفت» تا چه زمانی ادامه یابد؟
من خودم تا یک سال یعنی تا آخر شهریور ماه برنامه داشتم اما با توجه به اینکه برنامه به طور زنده روی آنتن می رود و این اتفاق زودتر از آنچه من تصور می کردم رخ داده است، شاید اگر لازم باشد بتوانیم بیشتر هم ادامه بدهم؛ چرا که بیشتر از یک روز در هفته وقت من را نمی گیرد. من فکر می کردم که برنامه تا پایان تابستان به صورت تولیدی پیش میرود اما حالا تصور می کنم که متنوع تر می شود. پخش برنامه در ایام جشنواره به صورت زنده باعث شده که ترسم از پخش زنده بریزد. و از آنجایی که یک مشاور و جانشین فعالی به نام یوسف منصوری دارم، فکر کردم که می توان باپخش زنده ادامه داد. منصوری اطلاعات
بسیار خوبی دارد، معمولا طی هفته بسیار فعال است و تنوع زیادی در اماده کردن مواد لازم برای برنامه در روز جمعه دارد. این اتفاق، شش ماه زودتر از آنچه فکر می کردیم رخ داد و به پخش زنده رسیدیم.
- می توانید به کارهای دیگرتان هم برسید؟
بله. تصور می کنم بعد از عید می توانم حتی به ساختن فیلم هم فکر کنم.
- در شبکه های مجازی امده بود که شما در حال آموزش دادن به آقای منصوری هستید؟
تحریف و دروغ بود.
- می گفتند که با اقای پورمحمدی هم نسبت فامیلی دارید؟
بله؛ در یک سال و نیم اخیرداماد آقای پورمحمدی شده اما یک برنامه ساز با سابقه است.
- پس پیش از این هم در این حوزه فعالیت کرده است؟
بله و تا حدود زیادی هم فرد شناخته شده و تقدیر شده ای است. خلاصه اینکه همه سابقه حرفه ای، مدیریتی و برنامه سازی اش را قبل از ازدواجش در دوره اقای دارابی و اقای میرباقری به دست آورده است.
- یکی از نکاتی که در برنامه شما وجود دارد، این که اصلا ملاحظه مدیران سینمایی را نمی کنید؟
به نظر من مدیران سینمایی واقعا تقصیر کار نیستند. مساله اصلی ما فیلمسازان هستند؛ به خصوص فیلمسازانی که سن وسالی از آنها گذشته و به هیچ وجه نگاه نکرده اند که سینمای جهان در دهه های اخیر چه تحولاتی را طی کرده و به چه صورتی درآمده است. آنها تصور می کنند که همچنان یک کوپن دارند که هر سال یک فیلم بسازند در حالی که دیگر کسی فیلمهای آنها را نمی بیند. آنها سعی می کنند سینما را به همین صورت ادامه بدهند و با کمک های دولت و هر شکلی دیگری که می توانند، فیلم بسازند. بنابراین من انتظار نداشتم که مدیریت دولتی و وزارت ارشاد، تا این حد حساسی باش و عکس العملی که ما داشتیم به انها
بربخورد. طبیعتا فکر می کردیم که سیاستهای مدیریتی هم باید تغییر کند، اصلاح شود و بسیاری از آنها درست نیست اما اصل مطلب این نبود. به نظرم آقای ایوبی به اشتباه مطلب را به خودش ومدیریتش گرفت و باعث شد فیلمسازانی که ما می خواستیم با آنها رو به رو شویم و با آنها دعوا راه بیندازیم از زیر آتش خارج شوند یا خودشان را از این دعوا خارج کنند.
- قرار نبود که آقای ایوبی مورد حمله شما قرار بکیرداما...؟
بله. البته نه اینکه قرار نبود حمله قرار نگیرد؛ بالاخره ما نسبت به آنها نیز انتقاداتی داشتیم اما این مساله نیست بلکه مساله اصلی سینمای ایران، فیلمسازان پیری هستند که عادت کرده اند از کمکهای دولتی استفاده کنند. منظور من فقط کارگردانان نیستند بلکه ما تهیه کنندگان پیری داریم که عادت کرده اند از کمکهای دولتی استفاده کنند.
- البته با آقای ایوبی رابطه دوستانه ای پیدا کردید و در ایام جشنواره با ایشان مصاحبه کردید.؟
بله. من از ابتدا با آقای ایوبی سلام و علیک داشتم و بالاخره موفق شدم ایشان را قانع کنم که مشکل اصلی ما با شما نیست اما در عین حال در دو سال اخیر شما سیاستهایی را در وزارت ارشاد در پیش گرفته اید که تحت تأثیر فیلمسازان پیری بوده که نمی دانند سینما متحول شده است و آنها هستند که شما را اداره کرده اند. طبیعی است که آقای ایوبی آشنایی چندانی با عرصه سینما و مدیریت سینمای ایران نداشت و تحت تأثیر گروه کوچکی قرار گرفت که به او می گفتند چه باید بکند و چه نباید بکند. همان ها مشکلی سینمای ایران هستند.
- ممکن است بگویید دقیقا چه کسانی؟
نه، نمیخواهم نام ببرم.
- دعوای شما با اقای اسعدیان نیز در همین قالب می کنجد؟
بله، آقای اسعدیان و بسیاری از افراد دیگر؛ یعنی شاید یک جمع هفت یا هشت نفره باشند که عادت کرده اند سرمایه های دولتی، رانت و شکلهای مختلف کمک گرفتن از موسسات دولتی را به هم بدوزند و فیلم را به عنوان یک فیلم ساخته شده در بخش خصوصی جلوه بدهند! یعنی گروه کوچکی تهیه کنندگان به اصطلاح خصولتی...
- البته ممکن است برخی از این افراد مدعی سینمای ارزشی باشند؟
همه اینها ادعای سینمای ارزشی را دارند.
- بهترین فیلمی که در جشنواره امسال دیدید کدام فیلم بود؟
من یک فیلم اول را به بخش مسابقه راه پیدا نکرد، بیشتر از سایر فیلمها پسندیدم. نامش بود: «برادرم خسرو». اما اگر بخواهیم بگویم که کدام فیلم پرفروش تر از سایر فیلمهاست و مطابق سیاست های برنامه هفت و رویکرد این برنامه توضیح بدهم، احتمالا زاپاس یا بارکد رامی گویم.
- در جشنواره امسال اتفاق مهمی که در سینمای ایران رخ داده باشد، باز هم همان برادرم خسرو بودیا...؟
نه. واقعا ابد و یک روز فیلم بسیار خوبی است و فکر می کنم بسیاری از جوایزی که گرفت، حقش بود اما اتفاق خوب در جشنواره امسال خیلی زیاد داشتیم. جشنواره امسال، جشنواره خوش شانسی بود و واقعا همه شانس آوردند. مایی که می خواهیم برنامهای جذاب وسرگرم کننده داشته باشیم، شانسی آوردیم. چرا که تعداد زیادی فیلم خوب ساخته شده که می توانیم در طول سال آینده راجع به آنها حرف بزنیم. آقای ایوبی شانس بسیار زیادی آورد و من فکر می کنم کسانی بدشانسی آوردند که مجبور به ترک سینمای ایران هستند؛ زیرا هیچ چیزی در چنته ندارند و در مقابل این جوانانی که یکی از دیگری با استعدادتر هستند باید این
عرصه را واگذار کنند.
- اگر شما داور بودید ، تا چه حدی جوایزتان با جوایزی که اهدا شد تفاوت داشت؟
فرق چندانی نداشت. من فکر میکنم داوری امسال بسیار دشوار بود. یعنی هر گروه داوری که می آمد، تعدادی از فیلمها و نامزدها بیرون می ماند که فیلمهای خوبی بودند. واقعا مقدور نبود که همه فیلم ها جزونامزدها باشند؛ مگر اینکه تعداد نامزدها را به عددهشت میرساندیم.
- ایستاده در غبار راپسندیدید؟
بله، من دو ماه قبل از جشنواره، مونتاژ اول ایستاده در غبار را دیدم. در آن زمان محمد حسین مهدویان فیلم را به من نشان داد. فکر میکنم آن مونتاژیک سری خصوصیات خوبی هم داشت که وقتی در زمان برگزاری جشنواره مونتاژ جدید فیلم را دیدم، مشاهده کردم که برخی از انها حذف شده اند.
- ابد و یک روز را چگونه دیدید؟
فیلم خیلی خوبی بود. به طور کلی فیلم خوب زیاد داشتیم.
- برخی معتقدند که به سیانور ظلم شده...؟
بله، به نظر من هم سیانور یکی از فیلم هایی بود که نادیده گرفته شد. من با سازندگان این فیلم شوخی می کنم و به آنها می گویم که شما جزو «ندیده گرفته شدگان» هستید. غیر از سیانور فیلم هایی از قبیل بارکدهم بودند که به طور کلی به آنها بی توجهی شد. اساسا فیلمهایی که هیچ توجهی به آنها نشد، کم نبودند.
- آقای میرکریمی را چگونه می بینید؟
من از فیلم دختر خوشم آمد و البته فکر می کنم یکی از افراد شایسته گرفتن جایزه نقش اول مرد، فرهاد اصلانی برای بازی در این فیلم بود.
- خودش هم توقع داشت که این جایزه را بگیرد و بعد از اهدای جوایز، بسیار ناراحت بود؟
بله. کم نیستند کسانی که ناراحت شدند. این جایزه بنا به مصلحت اهدا شد و بازیگران بسیاری را ناراحت کرد؛ حتی بازیگرانی که امسال فیلم نداشتند اما فیلمهارا دیدند، می گویند یک سری از اصول ابتدایی باید رعایت می شد که نشد.