دائره المعارف یا تفسیر اجتهادی!؟/ نه کتاب تفسیر اجتهادی است نه مولف یک مفسر
بنا به بررسی انجام گرفته و رجوع به ادعا و انگیزه مؤلفان آن، از جهت محتوایی، در عرصه تفسیر ترتیبی و تفسیر موضوعی، تکیه بر آراء مفسران بزرگ پیشین دارند و آراء تفسیری جدیدی در آنها ارائه نشده است، نمیتوان آنها را تفسیری مستقل و در عرض دیگر تفاسیر دانست. بلکه یک نوع تلاش و اجتهاد درجه دو در آن صورت گرفته تا آراء مفسران پیشین، در قالبی نو، در اختیار عموم قرآن دوستان قرآن گیرد.
کد خبر :
503427
سرویس فرهنگی فردا؛ حجت الاسلام علیرضا محمدی فر*: در قرن اخیر، تفسیرهای زیادی توسط دانشمندان مسلمان به رشته تحریر درآمد. یکی از تفاوتهای اساسی این آثار با تفاسیر گذشته، توجه به ابعاد اجتماعی، تربیتی و علمی قرآن کریم است.
در سالهای اخیر دو عنوان کتاب با نامهای «تفسیر راهنما»، به روش ترتیبی و «فرهنگ قرآن» به روش موضوعی، توسط گروهی از محققان و با نظارت حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی به چاپ رسید، که در این نوشتار سعی داریم از بعد ارزش «تفسیر اجتهادی» آن دو را ارزیابی کنیم. این امر در ضمن دو مقدمه و پس از آن جمعبندی و نتیجهگیری صورت میگیرد:
مقدمه اول: تفسیر قرآن در اصطلاح به معنای پردهبرداری از مراد خداوند در آیات قرآن کریم است، که خود دارای مراحل و لایههایی است و به دو سبک ترتیبی و موضوعی انجام میگیرد.
مفسر، پس از تفسیر آیات قرآن و کشف معنای آیات و مراد جدی خداوند، برای کاربردی کردن آیات و به روز کردن مطالب تفسیری خود، وارد مرحله بعد میشود. در این مراحل بعد میشود، که یکی از آنها استخراج معانی بطنی و تطبیقی (پیامگیری) از آیات قرآن است. به عبارت دیگر، مفسر باید ابتدا مراد الاهی را از آیات قرآن استخراج کند و معنای آیه را به خوبی تبیین کند؛ آن گاه با تکیه بر قواعد استخراج معنای بطنی و با توجه به مسائل روز جامعه، پیامهای درون آیه را در زمینههای اجتماعی، سیاسی، تربیتی و علمی، با تکیه بر مراد و معنای اصلی آیه، به دست آورد. همانگونه که بیان شد، این کار در تفاسیر قرن
اخیر، متداول است استخراج دیدگاه قرآن در این زمینهها، به دو روش ترتیبی و موضوعی، مورد توجه قرآن پژوهان و مفسران شیعه و سنی است. (از جمله میتوان به این تفاسیر اشاره کرد: المیزان، نمونه، پرتویی از قرآن، من هدی القرآن، المنار، التحریر و التنویر، الجواهر و ... . و نیز تفاسیر و مقالات فراوانی که با عنوان تفسیر علمی، تفسیر تربیتی، تفسیر اجتماعی و ... به رشته تحریر در آمدهاند)
مقدمه دوم: تفسیر، اعم از موضوعی و ترتیبی، همچون هر فعالیت علمی، به دو صورت قابل انجام است: اجتهادی و تقلیدی. در روش اجتهادی، مفسر سعی میکند با بهکارگیری روش صحیح و تکیه بر علوم پیش نیاز و مقدماتی به کشف مراد جدی خداوند از آیات پرداخته، با نقل و نقد آراء دیگرمفسران، نظر نهایی خویش را در استنباط مفاهیم قرآنی و مراد خداوند از آیات، به اثبات رساند. در این قسم از تفسیر، مفسر، علاوه بر بررسی و مطالعه اقوال تفسیری دیگر مفسران، به منابع اولیه معرفتی دین، یعنی: آیات قرآن، روایات معصومان ع و ادله عقلی، رجوع میکند و گاه هیچیک از آراء تفسیری گذشتگان را در مورد
معنای برخی آیات نمیپذیرد و خود تفسیری جدید از آیه ارائه میکند. شیخ طوسی، امین الاسلام طبرسی، فیض کاشانی، علامه طباطبایی، آیت الله مکارم شیرازی و برخی دیگر از تفسیرنگاران قدیم و جدید را میتوان در زمره این دسته از مفسّران برشمرد.
در روش تقلیدی، تفسیرنگار، به جای رجوع به منابع اولیه معرفتی دین، با رجوع به آثار و اقوال مفسران پیشین، به انتخاب یکی از اقوال موجود دست میزند و عموما، از جهت محتوایی، دارای نظر بدیع و مختص به خود نیست. این دسته از نگارندگان، در علوم پیش نیاز تفسیر (مبانی، قواعد، روشها و گرایشها و ...) به تحقیقات گسترده و تخصصی دست نزدهاند.
با این توضیح روشن میشود که، عنوان «مفسِّر» به صورت حقیقی، بر آن دسته از دانشمندان قرآنی قابل اطلاق است که اولا برای کشف مراد خداوند از آیات، به منابع درجه اول رجوع کرده باشند و ثانیا به اندازهای نوآوری محتوایی در تفسیر آیات الاهی داشته باشند که بتوان گفت، این شخص، گامی در جهت کشف معنای آیات، پیش برده باشد و اساسا نمیتوان گفت شخصی خود را مفسّری مستقل، مجتهد و صاحب نوآوری بداند، ولی آراء جدید تفسیری قابل توجهی نداشته باشد. در غیر این صورت، اطلاق تفسیر بر یک کتاب و مفسّر بر نویسنده آن، از باب مجاز و تسامح است. البته باید توجه داشت که آثار قرآنی از این دست،
گرچه از جهت توجه به نیاز جامعه، کاربردی کردن تفاسیر موجود و آسان کردن دسترسی عموم مردم به تفسیر آیات، ارزشمند و شایسته تقدیر است، ولی یک کار اجتهادی و تفسیری حقیقی به شمار نمیآید.
مقدمه سوم: مؤلفان دو کتاب مذکور، در مقدمه جلد نخست «تفسیر راهنما» و نیز در یکی از مجلدات فصلنامه «پژوهشهای قرآنی» انگیزه خود از نگارش این دو کتاب را بیان داشته، مدعای خود را به لحاظ محتوایی و نوآوری آشکار ساختهاند.
طراح اصلی این کتاب در پیشگفتار کتاب، به تشریح درباره انگیزه و مراحل شکلگیری آن سخن گفته است. وی انگیزه اصلی خود در این کتاب را، بیشتر در جهت تهیه یک فهرست موضوعی قرآنی، با توجه به پیامهای برداشت شده از آیات بیان کرده است، که بعد از تشکیل گروه تحقیق برای انجام این امر، ابتدا «تفسیر راهنما» نگارش مییابد که به استخراج پیام آیات پرداخته و سپس «فرهنگ قرآن» که به دستهبندی موضوعی پیامهای قرآن روی آورده است. آقای ترابی، یکی از محققان همکار در نگارش این کتاب، در مقالهای از فصلنامه در این باره چنین مینویسد: «از آنچه مبتكر و و طرّاح اين روش، جناب حجةالاسلام
والمسلمين اكبر هاشمي رفسنجاني در مقدمه جلد اوّل تفسير راهنما نگاشته است استفاده ميشود كه طرح آغازين اين حركت بيش از آنكه جنبه تفسيري داشته باشد، كاري در جهت جداسازي و دستهبندي پيامهاي محتوايي قرآن و تلاش به منظور آسانيابي مفاهيم بوده است».
در همین فصلنامه، جناب آقای معادیخواه، از پیشگامان طرح این کتاب، نیز «نگارش تفسیر موضوعی معنوی قرآن» را انگیزه اصلی نگارش این کتاب دانسته است. همچنین آقای ایازی، از دیگر محققان این کتاب، در فصلنامه یاد شده، هشت ویژگی برای کتاب «تفسیر راهنما» بیان کرده است: گروهی بودن، بهرهگیری از منابع تفسیری فراوان، بهرهگیری از روش تفسیری جامع، تطبیق، نمایهزنی و موضوعبندی مطالب تفسیری، بهرهگیری از روش نشانهشناسی، بهرهگیری از اندیشه اجتماعی و نگارش به زبان فارسی. آقای محمد مرادی، یکی دیگر از محققان این طرح، نیز درباره این کتاب گفته است: «این کتاب در جهت
نگارش یک مرجع قرآنی نگارش یافته و مرجع تفسیری، در پی انداختن طرحی نو نیست».
از مجموع سخنان طراح اصلی و دیگر محققان تأثیرگذار در نگارش دو کتاب، به دست میآید که بیشترین نوآوری در نگارش آن، به استخراج پیام آیات (در«تفسیر راهنما») و دستهبندی موضوعی پیامهای قرآنی (در «فرهنگ قرآن») باز میگردد.
جمعبندی:
1ـ با بررسی انجام گرفته در برخی قسمتهای این کتاب، و رجوع به مدعا و انگیزه طراح و مؤلفان کتاب «تفسیر راهنما»، به دست میآید که منابع اصلی به کار رفته در این کتاب، منابع درجه اول (رجوع مستقیم به آیات، روایات و ادله عقلی) نبوده، بلکه جمعآوری آراء مفسران پیشین و انتخاب یکی از اقوال موجود، در اولویت قرار داشته است. این روش، یک کار دائرة المعارفی به حساب میآید، نه یک تفسیر اجتهادی.
2ـ در این کتاب سعی شده است، پیامهایی از آیات قرآن استخراج شود. همان گونه که گفته شد، مرحله استخراج پیامها، پس از مرحله تفسیر است. و با توجه به اینکه تفسیر به صورت اجتهادی صورت نگرفته است، پیامهای مستخرج از آیات نیز با تکیه بر آراء مفسران گذشته صورت پذیرفته است. از سویی، با بررسی قسمتهایی از این تفسیر، به دست آمد که پیامهای استخراج شده، در واقع در لابلای آراء تفسیری گذشتگان بوده (مخصوصا در تفاسیر متأخر، نظیر المیزان، المنار، تفسیر نمونه، تفسیر پرتویی از قرآن و ...) و هنر نویسندگان، بیرون کشیدن این پیامها از میان تفاسیر (در «تفسیر راهنما»)، و
دستهبندی آنها (در «فرهنگ قرآن») بوده است. البته ممکن است پیامهای جدیدی نیز توسط این مؤلفان اسخراج شده باشد، که بر فرض وجود، اندک است.
3ـ کتاب «فرهنگ قرآن» که پس از کتاب «تفسیر راهنما» به نگارش در آمد، در واقع تکمیل کننده آن و دسته بندی موضوعی پیامهایی است که در کتاب اول، از آیات استخراج شده است. اما این کتاب نیز یک تفسیر موضوعی اجتهادی به شمار نمیآید؛ زیرا تفاسیر موضوعی به سه دسته قابل تقسیماند: 1ـ توصیفی؛ که صرفا موضوعات قرآنی دستهبندی میکند؛ 2ـ تحلیلی؛ که علاوه بر دستهبندی موضوعی آیات قرآن، به تحلیل و جمعبندی آیات در آن موضوع نیز میپردازد (مانند تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی و پیام قرآن آیت الله مکارم شیرازی) 3ـ نظریهپردازی؛ که علاوه بر تحلیل و جمعبندی آیات، در تلاش است
تا نظریه قرآن را درباره یک موضوع خاص استنباط کند (رویکرد شهید صدر به تفسیر موضوعی در «المدرسه القرآنیه» چنین است).
تفاسیر موضوعی توصیفی نیز به دو صورت «موضوعی لفظی» و «موضوعی معنوی» نگارش یافتهاند. مراد از موضوعی لفظی آن است که عین الفاظ موجود در قرآن، فهرستبندی شده و دست یافتن به آیات قرآن، بر اساس الفاظ آن راحت شده است و مراد از موضوعی معنوی آن است که معانی و پیامهای استخراج شده از آیات قرآن، به صورت موضوعی و الفبایی، دستهبندی شدهاند تا برای یافتن یک مطلب از قرآن، دسترسی به آن مطلب و آیات مرتبط با آن، آسان شود.
با این توصیف، روشن شد که «فرهنگ قرآن»، یک تفسیر موضوعی توصیفی است، و حتی به مرحله تحلیل نیز نمیرسد، و نمیتوان آن را یک تفسیر اجتهادی موضوعی دانست.
3ـ کتاب «تفسیر راهنما» و نیز «فرهنگ قرآن» از جهاتی شایسته تقدیر است:
الف) توجه اصالی به پیام آیات، که در تفاسر پیشین، در لابلای مباحث تفسیری گنجانده شده بود؛
ب) موضوعبندی معنوی محتوای آیات و آسانسازی دسترسی به مطالب مستخرج از آیات.
نتیجه: با عنایت به کار گروهی گسترده قرآن پژوهان در نگارش کتاب «تفسیر راهنما» و «فرهنگ قرآن» و صرف هزینه مالی و زمان طولانی برای تهیه آن، این دو اثر از جهت استخراج و موضوعبندی معنوی و دستهبندی پیامهای قرآنی، شایسته تقدیر هستند؛ اما با توجه به اینکه، بنا به بررسی انجام گرفته و رجوع به ادعا و انگیزه مؤلفان آن، از جهت محتوایی، در عرصه تفسیر ترتیبی و تفسیر موضوعی، تکیه بر آراء مفسران بزرگ پیشین دارند و آراء تفسیری جدیدی در آنها ارائه نشده است، نمیتوان آنها را تفسیری مستقل و در عرض دیگر تفاسیر دانست. بلکه یک نوع تلاش و اجتهاد درجه دو در آن صورت گرفته تا
آراء مفسران پیشین، در قالبی نو، در اختیار عموم قرآن دوستان قرآن گیرد.
در نهایت به این نکته باید توجه داشت که بدون شک، وقتی یک کتاب را نتوان به صورت حقیقی، تفسیر اجتهادی نامید، مؤلف آن نیز به عنوان یک مفسّر حقیقی، نخواهد بود.
*پژوهشگر علوم قرآنی و تفسیر؛ حوزه علمیه قم