طاهری: دربی شش‌تایی‌ها را در استادیوم دیدم

سرپرست باشگاه پرسپولیس در گفت‌وگویی، از موارد مختلفی مانند بدهکار بودن به همسرش، دیدن دربی معروف شش‌تایی‌ها در استادیوم، پرتنش بودن سال ۹۴ برای پرسپولیس و فکر کردن به مقوله مرگ صحبت کرد.

کد خبر : 502134
خبرگزاری فارس: علی‌اکبر طاهری سرپرست باشگاه پرسپولیس از 27 خرداد سال جاری مسئولیت این باشگاه را برعهده گرفت و در این مدت توانست با اقداماتی که انجام می‌دهد، کشتی طوفان‌زده پرسپولیس را به ساحل آرامش برگرداند.

طاهری اما، در پس چهره جدی و رسمی خود، به گفته خودش قلب رئوفی دارد که کوچک‌ترین مسئله‌ای روی او اثر گذاشته و حتی وی را وادار به گریه می‌کند. در آستانه سال نو با طاهری از هر دری صحبت کردیم تا به نوعی از زوایای دیگر مدیر باشگاه پرسپولیس را موردبررسی قرار دهیم. در زیر تک‌جمله‌های جالب‌توجه سرپرست باشگاه پرسپولیس را می‌خوانید.

* گاهی صحنه‌هایی می‌بینم که اشکم را درمی‌آورد.

* باوجود پتانسیل خوب در تیم در ابتدای لیگ نتایج خوبی نگرفتیم.

* سال 94، سال پرتنشی برای پرسپولیس بود.

* قصد داریم در سال 95 جایگاه خوبی برای خودمان در آسیا دست‌وپا کنیم.

* در ابتدا از انتقاد هواداران ناراحت نمی‌شد، اما یک سری از افراد از احساسات پاک هواداران سوءاستفاده می‌کردند.

* جز نتایج ضعیف سال‌های قبل، ما به هواداران چه داده‌ایم؟

* دربی معروف شش‌تایی‌ها را در استادیوم بودم و از نزدیک دیدم.

* استقلالی‌ها سال 52 برای جبران دربی معروف شش‌تایی‌ها، یک ماه به اردو رفتند.

* بُرد 6 بر صفر مقابل استقلال، همه حتی پرسپولیسی‌ها را هم شگفت‌زده کرد.

* باخت‌های پرسپولیس، پاشنه آشیل برای اذیت کردنم بود.

* زمان بچگی‌هایم، عیدها قشنگ‌تر از الان بود.

* چهارشنبه‌سوری ما، چهارشنبه‌سوری بود، اما الان چهارشنبه‌سوزی است.

* از جمله مردانی هستم که خیلی به همسرم بدهکارم.

* به من بگویند پیرمرد، ناراحت نمی‌شوم.

* به بازیکنان مجرد پرسپولیس گفته‌ام، ازدواج نکنند اخراجشان می‌کنم.

* 20 سالی می‌شود که به مقوله مرگ فکر می‌کنم.

* وقتی تلویزیون شهدای مدافع حرم را نشان می‌دهد، نمی‌توانم جلوی اشک‌هایم را بگیرم.

ماحصل این گفت‌وگو را در زیر می‌خوانید.

به آخر سال 94 رسیده‌ایم، خیلی‌ها شما را فردی خشک و رسمی می‌دانند. با این همه می‌خواهم بدانم سالی که گذشت برای شما چطور بود؟

- ابتدای صحبت‌هایم می‌گویم من انسان خشکی نیستم، اتفاقا خیلی هم عاطفی و احساسی هستم و این شاید برخلاف ظاهرم باشد. حتی گاهی صحنه‌هایی می‌بینم که نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم و گریه می‌کنم. در باره سال 94 هم باید بگویم، سال برای ما در پرسپولیس از تیرماه آغاز شد. در ابتدای راه از وظایف‌مان کمی عقب بودیم و سعی زیادی کردیم با توجه به نزدیک شدن به بازی‌ها و شروع فصل، تمهیدات لازم مثل جذب بازیکن و موارد دیگر را فراهم کنیم. کار خیلی سخت بود، به‌طوری که حتی وقتی تیم به ترکیه می‌رفت، با کسر بازیکن روبه‌رو بودیم. با این همه در ادامه اردو بازیکنان مدنظر به اردو اضافه شدند. از طرف دیگر بازی‌ها که آغاز شد، با وجود پتانسیل خوب در ابتدای لیگ، نتایج خوبی نگرفتیم. البته کارشناسان معتقد بودند تیم خوبی داریم، اما جایگاه‌مان در سطح پتانسیل ما نبود. حتی برخی قصد داشتند پیکره تیم را دلسرد کنند و ما به‌شدت از تیم در همان شرایط پشتیبانی کردیم که خوشبختانه نتیجه هم گرفتیم.

تا اینکه فوت مرحوم نوروزی پیش آمد.

- دقیقا زمانی که روی غلطک افتاده بودیم، متأسفانه کاپیتان‌مان را از دست دادیم که ضایعه بزرگی بود. ما امسال به دنبال این بودیم که حاشیه‌های تیم را کم کنیم، اما ضایعه سنگینی رخ داد و شاید تنها شانس ما این بود که در زمان تعطیلی بازی‌ها این اتفاق افتاد. اگر فوت هادی نوروزی در کوران مسابقات بود، ما به‌شدت و بیش‌تر از این متضرر می‌شدیم. برگشت بچه‌ها به حالت اولیه واقعا سخت بود. ما این شرایط را هم رد کردیم، بعد از آن با مسئله کسر درآمد روبه‌رو شدیم، اما در نهایت توانستیم یک قرارداد مشترک همکاری ببندیم و نتیجه آن را هم می‌بینید که شرایط بهتر شده است. ما از روز اول شعار می‌دادیم که هوادار دارایی باشگاه است و ما این را به عینه به همه نشان دادیم و همین هواداران هستند که پرسپولیس را سرپا نگه داشته‌اند. شاید تا الان حدود 14 میلیارد از طریق اسپانسر به باشگاه وارد شده و 6 میلیارد هم از کانال‌های دیگر به باشگاه آورده‌ام و به رقم قابل‌توجهی مثل 20 میلیارد تومان تا اینجای لیگ رسیده‌ایم، البته برخی هواداران خاص هم به ما کمک‌هایی کرده‌اند که از آنها تشکر می‌کنم، اما با این همه عمده کارهای ما توسط هواداران انجام می‌شود و از آنها ممنون هستیم، البته مدل‌های دیگری هم مثل سیستم‌های کارت بانکی و موارد دیگر هم در پیش داریم. همین اقدامات باعث می‌شود کارها پیش برود، به‌طور مثال شما می‌بینید که می‌گویند بازی رایگان شده،‌اما بازی رایگان نیست، بلکه ما هزینه‌های آن را پرداخت می‌کنیم، ما هزینه‌ها را از هواداران می‌گیریم و به‌نوعی به آنها خدمات می‌دهیم. باید سعی کنیم دامنه این کارها را افزایش دهیم. قدم اول ورود به ورزشگاه بود و موارد دیگر مثل فروشگاه‌های زنجیره‌ای در البسه و مواد خوراکی خواهد بود. ما کارها را به سمتی می‌بریم که خدمات‌رسانی شود. به نظرم سال 94، سال پرتنشی برای پرسپولیس بود، اما این نوید برای من همیشه وجود دارد که ما فرهنگ‌سازی می‌کنیم و می‌توانم بگویم که در این کار موفق بودیم؛ هرچند که با آمال و آرزوهای‌مان فاصله داریم. سال گذشته مدت کوتاهی در پرسپولیس بودم و بی‌نظمی‌های زیادی را شاهد بودم، اما الان می‌توانم بگویم کارها در باشگاه دارای نظم خوبی شده است.

سال 95 تا چند روز دیگر آغاز می‌شود، آن هم در حالی که امسال، سال سختی برای پرسپولیس خواهد بود.

- اصولاً همه چیز بر پایه امید است و ما هم برنامه‌های‌مان را بر همین اساس چیده‌ایم که موفق شویم. ما در جام حذفی هم می‌توانستیم موفق شویم، اما اتفاقاتی افتاد که شاید اثرات آن در نتایج لیگ هم دیده شد. از آن نوع قضاوت‌ها و نتایجی که به دست می‌آمد، ناراضی بودیم و اگر آن اتفاقات نمی‌افتاد، ما شرایط بهتری داشتیم. امیدواریم که بتوانیم دل هواداران را شاد کنیم و شاید باورتان نشود که بگویم همه چیز در باشگاه‌ پرسپولیس با رنگ هواداری است. ما دنبال شاد کردن دل هواداران هستیم، سال 95، به ما نویدهای خوبی می دهد، ضمن اینکه دورنمای ما در این سال افق بالایی است. ما می‌خواهیم در آسیا هم جایگاه خوبی داشته باشیم. در همین لیگ برتر خودمان هم شاهد هستیم شرایط بهتر شده و بازی‌ها به قدری جذاب شده که شما نمی‌توانید نتایج را از قبل پیش‌بینی کنید و این هم به دلیل جوان‌هایی هستند که به لیگ اضافه شده‌اند. ما باید خودمان را در رده‌های بالای آسیا ببینیم تا دل هواداران‌مان بیش‌تر شاد شود.

روزهای اولی که شما به پرسپولیس آمدید، نه‌تنها نگاه خوبی به شما نبود، بلکه منتقدان زیادی هم داشتید، اما این روزها حداقل در فضای مجازی دیده می‌شود که محبوب هواداران شده‌اید.

- این مسائل طبیعی است، در ابتدای کار کسی مرا نمی‌شناخت و انتظارات هم بالا بود. از طرف دیگر نتایج فصل‌های قبل خوب نبود و همه انتظار داشتند تیم خوبی بسته شود. به همین دلیل هر کسی نقطه‌نظری داشت و من این مسائل را طبیعی می‌دانستم؛ چراکه تجربه این اتفاقات را در جاهای دیگر کسب کرده بودم. می‌دانستم با شعار دادن کاری حل نمی‌شود و با عمل است که کارها پیش‌ می‌رود. می‌دانستم یک مقطع زمانی که جلو برویم و هواداران کارها را ببینند متوجه می‌شوند که ما در باشگاه کار می‌کنیم؛ هرچند که خودم اذعان می‌کنم هنوز با نقطه آمال فاصله داریم. چیزی که در ابتدای کار مرا ناراحت کرد، اعتراض‌ها و انتقادها نبود، بلکه این بود که می‌دیدم یک سری افراد از احساسات پاک هواداران سوءاستفاده می‌کنند و این مرا متأثر کرد. من به هیچ‌عنوان از هواداران ناراحت نیستم، وجود پرسپولیس از هواداران است، مگر می‌شود من از آنها ناراحت باشم؟ در هر حالتی حق با هواداران است، اما ما هم باید هواداران را به سمتی ببریم که دانش آنها بیش‌تر شود. ما به هواداران چه چیزی دادیم به جز نتایج ضعیف سال‌های قبل؟ الان اما، همین هواداران می‌بینند ما در راهی حرکت می‌کنیم که هواداران راضی باشند و آنها متوجه همه چیز هستند. اگر برخی امتیازات را راحت از دست نمی‌دادیم، قطعا در جدول از اینی که هستیم، بالاتر بودیم.

شما از آن دسته مدیران پرسپولیس هستید که در کودکی هوادار این تیم بودیذ یا اینکه حالا که مدیر این باشگاه هستید، طرفدار پرسپولیس شدید؟

- اتفاقا زمانی که من در ساپکو فعال بودم، به استادیوم می‌رفتم و بازی‌های پرسپولیس را می‌دیدم. آن زمان همراه با آقایان شعاعی، خرسند، ترکاشوند و... خیلی از بازی‌های پرسپولیس را به استادیوم می‌رفتیم و بازی‌ها را می‌دیدیم. ما دوان دوان به استادیوم می‌رفتیم، یواشکی بازی‌ها را می‌دیدیم و دوباره سریع به محل کارمان برمی‌گشتیم.

پس شما می‌توانید این ادعا را بکنید که با همه دغدغه‌های‌تان باز هم بازی‌های پرسپولیس را می‌دیدید.

- اتفاقا ورزش یکی از دغدغه‌های زندگی من است، من با ورزش مأنوس هستم، به‌طوری که در دوران دبیرستان سه رشته ورزشی را خیلی دنبال می‌کردم؛ فوتبال، بسکتبال و والیبال. جالب است که با فیزیک بدنی که من دارم، والیبالم از همه بهتر بود. به‌طوری که پاسور خوبی بودم و حتی در تیم کلونی دبیرستان هدف که به‌نوعی تیم ملی دانش‌آموزی آن زمان بود بازی می‌کردم. بسکتبال هم بازی می‌کردم و همین اقای مشحون که رئیس فدراسیون بسکتبال است، معلم ما بود که البته او مرا یادش نمی‌آمد و چند وقت پیش نشانه‌هایی به او دادم، مرا یادش آمد. فوتبال را هم دوست داشتم و با اقوام دائما بازی‌های پرسپولیس را به استادیوم می‌رفتیم و بازی‌ها را می‌دیدیم.

با این حساب شما باید بازی تاریخی 6 بر صفر پرسپولیس مقابل استقلال را در سال 52 به یاد داشته باشید.

- دقیقا آن دربی را من استادیوم بودم و خودم از نزدیک این بازی را دیدم، اتفاقا این نتیجه در بازی دو تیم در نیم‌فصل اول برگزار شد و من خودم 6 گل را از نزدیک دیدم، البته باید بگویم که از زدن 6 گل به استقلال خود ما هم شوکه شده بودیم. آن زمان من دبیرستانی بودم و یک سری از دوستانم طرفدار استقلال بودند که با هم همان بازی را به استادیوم رفتیم و از من خواستند تا در کنار آنها میان اسقلالی‌ها بنشینم، اما برای جلوگیری از درگیری‌ها، پایین‌تر نشستیم و وقتی بعد از هر گل پرسپولیس خوشحالی می‌کردیم، هواداران استقلال ما را چپ چپ نگاه می‌کردند. جالب است که بگویم زمانی که این دو تیم در نیم‌فصل دوم قرار بود بازی برگشت را انجام دهند، یادم می‌آید که رایکوف سرمربی وقت استقلال بازیکنان تیمش را برای این بازی یک ماه به اردو برد تا بتوانند نتیجه بازی رفت را جبران کنند. با این همه یادم می‌آید که در بازی برگشت هم مرحوم همایون بهزادی گل اول را زد و استقلالی‌ها با زحمت گل مساوی را زدند که همین مسئله باعث می‌شد برای استقلالی‌ها کری بخوانیم که با یک ماه اردو هم نتوانستید ما را ببرید. آن زمان فقط مجله کیهان ورزشی و دنیای ورزش بود و عکس‌های این بازی را از مجله جدا می‌کردم و به در و دیوار اتاقم می‌زدم،البته باید بگویم اگر پرسپولیس هم می‌باخت، واقعا متأثر می‌شدم. پاشنه آشیل من زمانی بود که پرسپولیس نتیجه نمی‌گرفت و دوستانم سر به سرم می‌گذاشتند.

حالا که به دوران گذشته رفتیم، می‌خواهم شما از حال و هوای عید در سال‌های دور برای ما صحبت کنید و اینکه چه حال و هوایی آن زمان حاکم بود.

- فکر می‌کنم آن زمان عیدها قشنگ‌تر بود. دلیل این حرفم این است که همه چیز آن روزگار نو می‌شد و واقعا عید را احساس می‌کردیم. ما دعای «حول حالنا الی احسن الحال» می‌خواندیم و واقعا نو شدن طبیعت را می‌دیدیم. همه چیز به سمتی می‌رفت که سال تازه شود. یادم می‌آید دو هفته قبل از عید با بزرگ‌ترها به بازار می‌رفتیم و خرید لباس برای عید نوروز می‌کردیم. یادم می‌آید زمان سال تحویل سر سفره هفت‌سین می‌نشستیم و منتظر عیدی گرفتن از پدرمان می‌ماندیم. عیدی گرفتن برای ما خیلی دلچسب بودن و شاید الان مزه آن عیدی‌ها مثل گذشته نباشد. این مسائل شاید برای بچه‌های نسل جدید ملموس نباشد، آن زمان نهایت اسباب‌بازی که کادو می‌گرفتیم، ماشین‌های پلاستیکی و قایق‌هایی بود که با پنبه و الکل حرکت می‌کرد. فکر می‌کنم حالت عید در آن روزها دلچسب‌تر بود. آن زمان همه چیز ساده،‌ اما دلچسب بود؛ هرچند که همان روز اول لباس نوها را کثیف می‌کردیم!

شما علاوه بر اینکه عیدی می‌دهید، هنوز عیدی هم می‌گیرید؟

- عیدی دادن رسمی است که پدر خدابیامرزم آن را به ما یاد داد. عیدی ما لای قرآن است، به این صورت که قبل از سال تحویل پول را لای قرآن می‌گذاریم و بعد از سال تحویل آن را عیدی می‌دهیم. باید بگویم که در خانواده من هنوز کوچک هستم، البته پسر کوچک خانواده به حساب می‌آیم، من بچه چهارم خانواده‌ام هستم.

بهترین و بدترین خاطره‌ای که از تعطیلات عید دارید، چیست؟

- خاطره تلخ از دوران عید برای من سوختگی شدید یکی از دوستانم بود که فوت شد. او در پتروشیمی کار می‌کرد و به دلیل سوختگی از دنیا رفت. خاطره خوبم هم باید بگویم دورانی که با پدر و مادرم سپری می‌کردم برایم بهترین لحظات بود.

امشب شب چهارشنبه‌سوری است؛ هرچند که با اتفاقات اخیر، این شب بیش‌تر شبیه چهارشنبه‌سوزی است تا چهارشنبه‌سوری. از چهارشنبه‌سوری‌هایی که در دوران کودکی داشتید، برای ما بگویید.

- من هم آن دوران شیطنت‌هایی داشتم که اگر بخواهم آنها را بگویم دست خودم را رو کرده‌ام! البته آن زمان ما خیلی سالم چهارشنبه‌سوری را برگزار می‌کردیم، اما باید بگویم از وسایل محترقه‌ای که در چهارشنبه‌سوری استفاده می‌شود، باید تجدیدنظر کرد. این مسائل حق‌الناس است؛ چراکه سروصدای زیاد باعث سلب آسایش از پیرمردها و پیرزن‌ها می‌شود و کسانی که از این وسایل استفاده می‌کنند، مدیون آنها خواهند بود. چهارشنبه‌سوری‌های امروزی بیش‌تر شبیه چهارشنبه‌سوزی است تا چهارشنبه‌سوری. یادم می‌آید که شب چهارشنبه‌سوری بوته می‌آوردند و آن را آتش می‌زدیم و از روی آن می‌پریدیم و همه چیز در همین حد انجام می‌شد، البته باید بگویم که چیزی که یادم می‌آید عمده چهارشنبه‌سوری‌ها در دوران کودکی‌ام با بارش شدید برف همراه بود،‌به‌طوری که برف‌ها پارو می‌کردیم تا بتوانیم بوته آتش بزنیم. الان دیگر خیلی فضای سرما نیست و حتی همین هفته پیش که به کوه رفته بودم، دیدم درخت‌ها شکوفه زده‌اند.

با این همه دغدغه‌ای که دارید، آیا هنوز هم فرصت می‌کنید به همسرتان در کارهای خانه کمک کنید؟

- من یکی از مردهای مدیون به همسرم هستم. متأسفانه وقت نمی‌کنم به همسرم کمک کنم؛ چراکه وقتی به خانه می‌روم، آنقدر خسته هستم که دیگر توان کار در خانه ندارم و وظیفه سنگین خانه‌داری به عهده همسرم است. از طرف دیگر ما در خانه دختر نداریم و من سه پسر دارم و به همین دلیل، همسرم دست‌تنهاست و بچه‌ها هم زیاد به او کمک نمی‌کنند. فقط روز یکشنبه که تعطیل بود مقداری از زباله‌های داخل حیاط را جمع کردم!

به شمایی که هفته‌ای یکی‌، دو بار کوهنوردی می‌کنید، اگر پیرمرد بگویند، ناراحت می‌شوید؟

- به من پیرمرد گفته‌اند،‌ اما ناراحت نمی‌شوم. البته به شما هم چیزی نمی‌گویم چون در حال مصاحبه هستید، اما اگر خارج از مصاحبه به من بگویید پیرمرد، به شما می‌گویم خودتان پیرمرد هستید! شما فکر می‌کنید خیلی پیر شدم؟ ما ژنتیکی موهایمان زود سفید می‌شود.

در این روزهای پایانی سال 94، آیا آرزویی مانده که در دل شما باشد؟

- دوست داشتم چند برنامه اقتصادی هم انجام دهیم که این اتفاق نیفتاد. ما زیرساخت‌هایی هم برای تیم‌های پایه در نظر گرفته‌ایم که در سال 95 آنها را اجرایی خواهیم کرد.

آیا به پسران‌تان تأکید می‌کنید که ازدواج کنند؟

- هر سه پسر من مجرد هستم و خودم که قصد دارم برای آنها آستین بالا بزنم. نظر من بر روی ازدواج کاملا مثبت است و حتی به بازیکنان تیم که مجرد هستند، می‌گویم که ازدواج کنند. در این مدت هر بازیکنی ازدواج کرده، به او هدیه دادم، حتی به آنها به‌شوخی می‌گویم اگر ازدواج نکنید، از تیم اخراج‌تان می‌کنم!

اگر بدانید یک ساعت دیگر فوت می‌کنید و دیگر زنده نیستید، چه کاری باقی‌مانده دارید که بخواهید انجام دهید؟

- خدمت شما می‌گویم که حدود 20 سال است که به مرگ فکر می‌کنم و آن را جدی دنبال می‌کنم، البته زمانی که در جبهه بودیم به صورت ملموس با موضوع مرگ در ارتباط بودیم. با این همه باید بگویم در این دنیا هیچ چیزی به من تعلق ندارد، فقط یک شماره تلفن همراه متعلق به من است که آن هم دست پسرم است و همین شماره‌ای که در دست من است، برای من نیست. همه دارایی‌هایم را به‌نام کرده‌ام تا خودم را راحت کنم. این را هم می‌توانم بگویم که هیچ کار باقی‌مانده‌ای ندارم.

از مرگ نمی‌ترسید؟

- نه، برای اینکه مرگ مثل تولد یک امر حتمی است. همان‌طور که موی مشکی سفید می‌شود و همان‌طور که سلول‌های بدن پیر خواهند شد، مرگ هم یک واقعیت است که حتی علم آن را ثابت کرده است. تا جایی که در حد و وسع من است، از راهنماها که خداوند برای ما انسان‌ها در نظر گرفته‌، استفاده می‌کنم تا دغدغه‌ای نداشته باشم.

از جبهه و جنگ صحبت کردید، از سال‌هایی بگویید که سال تحویل را در جبهه بودید.

- بله، یک سال برای سال‌ تحویل در جبهه بودیم، آن زمان من افسر وظیفه بودم که جنگ شد و بعد با دوستان‌مان در سپاه پاسداران در جبهه‌های جنگ حاضر شدیم. آنجا یک سری از سربازانم به منطقه رفته بودند که من هم به‌واسطه آنها به مناطق جنگی رفتم که یادم می‌آید که همان‌جا بودیم که سال‌، تحویل شد.

سال تحویل و دوری از خانواده برای شما سخت نبود؟

- می‌توانم بگویم شاید برای کسانی که در شهر بودند سخت بود و برای ما سخت نبود.

باوجود دغدغه‌هایی که دارید، اهل هنر هم هستید؟

- برادر من خیلی اهل کارهای هنری است، اما من بیش‌تر علاقه‌ام به کارهای ساخت‌وساز بود. در صنعت هم که بودم در کارهای مدلینگ کردن، فعال بودم که کار هر کسی نبود، البته باید بگویم اهل کتاب خواندن هستم و سعی می‌کنم کتاب‌هایی به زبان انگلیسی بخوانم که دانش انگلیسی‌ام کم نشود. برای فیلم دیدن هم باید فیلم خیلی باارزشی باشد که آن را ببینم. به طور مثال روز یکشنبه فیلم «پرواز در شب» که مرحوم سلحشور در آن بازی می‌کرد را از تلویزیون تماشا کردم، البته خیلی هم نام هنرمندان در ذهنم نمی‌ماند.

دعای شما در زمان سال تحویل چیست؟

- تقریبا می‌توانم بگویم که 4 محور دعایی دارم؛ اول اینکه طلب مغفرت برای پدر و مادرم، خودم و خانواده‌ام می‌کنم و اینکه آنها از من راضی باشند، دوم اینکه آرزوی سلامتی و موفقیت برای رزمندگان اسلام می‌کنم،‌ همین حالا رزمندگان عزیزی در سوریه و عراق برای آرامش ما می‌جنگند و زحمت می‌کشند و وظیفه همه ماست که برای موفقیت همه آنها دعا کنیم. وقتی تلویزیون صحنه‌های شهدای مدافع حرم را نشان می‌دهد، نمی‌توانم خودم را کنترل کنم و گریه می‌کنم. این مسائل نشان می‌دهد که چقدر بار ما سنگین است. محور سوم دعاهای من عاقبت‌به‌خیری برای جوانان و به‌خصوص فرزندانم است که این خیلی مهم است. باید همیشه دعا کنیم که جوانان عاقبت‌به‌خیر شوند. من اولین بار که به حج مشرف شدم، زمانی که طواف وداع انجام دادیم، از خدا خواستم که خودش بچه‌هایم را هدایت کند؛ چراکه این کار، کار من نیست. از خدا خواستم که افراد صالحی بر سر راه فرزندانم قرار دهد. محور چهارم هم محور آبروست، خدا آبروی کسی را نریزد و آبروی ما را هم حفظ کند.

در زمانی که با اقوام رفت‌وآمد می‌کنید، کسی از شما درخواستی برای پرسپولیس ندارد؟

- خیلی از اقوام ما پرسپولیسی‌ هستند، گاهی می‌شود که از من می‌خواهند که فلان بازیکن را جذب کنم یا قرارداد کسی را تمدید کنم و من در پاسخ به آنها فقط می‌خندم. خواسته‌های آنها بیش‌تر احساسی است.

به پایان این گفت‌وگو رسیدیم و اگر صحبتی داشتید که می‌خواستید من بپرسم که نپرسیدم و یا اگر حرفی باقی‌ مانده که می‌خواهید هواداران بدانند، بگویید.

- فکر می‌کنم سال نو یک فرصت مناسب است تا پیامی را به هواداران پرسپولیس بدهم. به هواداران پرسپولیس سال نو را تبریک می‌گویم و امیدوارم همه مورد مغفرت قرار بگیریم. از خدا می‌خواهم همه در صحت و سلامت باشند و عاقبت‌به‌خیری برای همه باشد. امیدوارم هواداران همیشه پشتیبان پرسپولیس باشند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: