در جشن ازدواج فرزند «آقا» مولودی خواندم +عکس

رئیس خانه مداحان با ذکر خاطره‌ای از مرحوم فلسفی گفت: الان چند واعظ مانند آقای «فلسفی» داریم؟ آن مداحان کجا هستند؟ آن زمان باید کتاب مطالعه می­‌کردند؛ الان اینترنت را باز می­‌کنند، هر چه بخواهند برایشان حاضر است.

کد خبر : 501813
خبرگزاری فارس: از زمانی که برای اولین‌بار میان بزرگتر‌ها شروع به مداحی کرد تا به امروز بیشتر از نیم قرن می‌گذرد؛ حالا تهران با نواهای او آشناست و از صدایش مشهورتر، اشعاری است که با تخلص «میثم» بارها و بارها از حنجره دیگران شنیده‌ایم، استاد غلامرضا سازگار متولد سال 1320 شمسی در محله «آلوچو» قم است، مداحی را از سنین کودکی آغاز کرده، در عنفوان جوانی به شغل نانوایی مشغول بوده و به توصیه استادانش کاسبی را رها می‌کند و فقط و فقط به مداحی و شاعری می‌چسبد.
نخستین شعر وی درباره حضرت زهرا(س) بوده و همیشه این مثنوی که درباره صدیقه کبری(س) است را زمزمه می‌کند: ای بهشت قرب احمد، فاطمه/لیلةالقدر محمّد، فاطمه/ای خدا مشتاق یارب یاربت/ای سلام انبیا بر زینبت... تاکنون 35 مجموعه از اشعار، نوحه‌ها و مراثى مختلفى از این ذاکر اهل‌بیت(ع) به چاپ رسیده که «نخلستان»، «شعله‌‏هاى نخل»، «نخل ماتم» و «آواى مجمع» از جمله آن‌هاست. بخش دوم و پایانی این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم: ای قدت سر تا به پا مرآت سر تا پای قرآن/ وی تو را پیدا همه اسرا ناپیدای قرآن *استاد از سال 53 برایمان بگویید، از ماجرای تأسیس «انجمن نغمه­‌سرایان مذهبی» توسط مرحوم «مردانی»؟ -البته من از ابتدای سال 53 با آقای مردانی آشنا نبودم، آشنایی من با آقای مردانی حدود سال 54 بود که ایشان از مکه آمده بودند و ما دیدن آن‌ها رفتیم و از آنجا با هم آشنا شدیم و در جلسه نغمه­‌سرایان مذهبی شرکت کردیم، آن روز (قبل از انقلاب) اصلاً شعر مذهبی جایی نداشت. مرحوم مردانی که این جلسه را درست کرد تا جایی برای شعر مذهبی درست کند و اسمش را «انجمن نغمه­‌سرایان مذهبی» گذاشت که امروز می­‌گویند «آیینی». در آن انجمن من، آقای ژولیده، آقای بابایی، آقای محمدی، آقای علومی و خیلی از دوستان دیگر بودند و شعرای اطراف هم می­‌آمدند و گاهی سر می‌زدند یا آقای نوذری (نه نوذری معروف) بودند و باید ما آنجا شعر مذهبی و آیینی می­‌خواندیم، شعر برای اهل بیت می­‌خواندیم. آن روز آقایی که نامش را نمی­‌آورم و از دست­‌اندرکاران رژیم بود، گفت: من فکر ­کردم شعراء ترقی کرده­‌اند، من می­‌بینم هنوز بسم­‌الله می‌گویند! یعنی کلمه بسم­‌الله را باعث تنزل شعرا می­‌دانستند. در آن زمان شعر مذهبی و کلمه مذهب منفور یک عده‌­ای بود، یک عده­‌ای هم دوست داشتند، ولی جایی نداشتند که این حرف‌ها را بزنند، ولیکن من یادم است، اشعار زیادی برای حضرت زهرا(س) می‌گفتیم، «ای قدت سر تا به پا مرآت سر تا پای قرآن/وی تو را پیدا همه اسرا ناپیدای قرآن» من برای حضرت زهرا خواندم و خیلی مورد تشویق واقع شد یا «اگر گیری وضو با آب زمزم/ اگر سجاده گردد عرش اعظم مبادا بر نماز خود بنازی/ولایت گر نداری بی­‌نمازی» که شبیه این را مرحوم «آقاسی» هم داشت، خدا رحمتش کند. گلستان شد جهان از قدم شاگردی/ ای خوش آن لحظه که از ره رسد استادش یک مقداری هم آقای آقاسی هم در آن جلسه نغمه­‌سرایان شرکت کرد، ولی دامن همت به کمر زد و با آن طبع بلندی که داشت، شعر آیینی را جا انداخت و من به او گفتم: آقاسی تو با این اشعارت، زبان اهل بیت هستی. بالاخره از آن زمان آقای مردانی بودند، امروز آقای مردانی خیلی به گردن شعر آیینی حق دارد. *خاطره‌­ای از آقای آهی و آقای نیشابوری در این انجمن نغمه‌‌سرایان مذهبی دارید؟ -شاید خاطره‌­ای به نظرم نیاید، ولی خاطرات آنجا فقط شعر خواندن بود، همچنین ایرادهای ادبی و مذهبی را می­‌گرفتند و یک خاطره از «ژولیده» دارم، آقای ژولیده با ما خیلی شوخی می­‌کرد، ما هم با او مزاح می­‌کردیم، ولی مزاح­‌های مؤدبانه و ایشان زبان گویایی داشت، یعنی طبع روانی داشت، یادم است وقتی حضرت امام(ره) آمد، هنوز آن جلسه بود و هنوز هم آن جلسه است، در یکی از مساجد سرآسیاب دولاب، من کمتر می­‌توانستم شرکت کنم، او گفت: «گلستان شد جهان از قدم شاگردی/ای خوش آن لحظه که از ره رسد استادش»! خیلی این شعر مورد تشویق قرار گرفت. من به خاطر عشقی که میثم به مولایم داشت، تخلص «میثم» را انتخاب کردم *چه شد که تخلص «میثم» را برای خودتان انتخاب کردید؟ -من دیدم این تخلص نادر است و شاید نایاب بود و ارادتی که من به میثم پیدا کردم، چون میثم بالای دار با دست و پای بریده برای امیرالمؤمنین مداحی کرد و من خواسته بودم روز مداح در روز شهادت میثم قرار بدهند، چون میثم وقتی خون از دست و پای او بالای دار ریخته می­‌شد- آن زمان مانند الان نبود که طناب به دور گردن طرف بیندازند- دست و پایش را به طناب می­‌بستند و سه، چهار روز بالای دار به سختی جان می­‌داد تا از دنیا برود. خیلی سخت بود، میثم وقتی آخرین نفس را آن بالا می­‌کشید، عبیدالله آمد و با نیزه به پهلویش زد و میثم جان به جان آفرین تسلیم کرد، بدن میثم را یک شب دزیدند و زیر نهر آبی دفن کردند که قبرش گم باشد، اکنون قبر میثم زیارتگاه است. مردم سخنان میثم را می­‌نوشتند، هر چند او شعر نمی­‌خواند، ولی مدح حضرت امیرالمؤمنین را می­‌گفت و می­‌نوشتند، به عبیدالله گفتند: اگر میثم این گونه حرف بزند، برای تو خطر دارد، دستور دارد او را به گونه‌ای به شهادت برسانند که مطابق با پیشگویی امام علی(ع) شد، امیرالمؤمنین به میثم گفته بودند، تو را می­‌کشند و زبانت را قطع می­‌کنند، البته عبیدالله دستور داده بود دست و پایش را ببرند، ولی زبانش را قطع نکنند تا حرف امام علی(ع) دروغ شود، خود عبیدالله بعد گفت: علی دروغ نمی­‌گوید، بروید زبانش را قطع کنید یا لجام به دهان او بزنید. بنابراین من به خاطر عشقی که میثم به مولایم علی(ع) داشت، تخلص میثم را انتخاب کردم، در ابتدا تخلصم «سازش» مخفف «سازگار» و بعد‌ها تخلصم «میثم» شد. *از چه سالی تخلص­ «میثم» را گذاشتید؟ -تقریباً از سال 57، آن هنگام زمان اوج­­‌گیری انقلاب بود. *خانه مداحان -با توجه به سمتی که در این مجموعه دارید- برای پالایش اشعار سخیف که در جامعه نشر پیدا کرده و مروج شیعه لندنی است، چه کارهایی انجام داده است؟ -یکی از اهداف این جلساتی که ما برگزار می‌­کنیم، جلوگیری از اشعار سخیف است؛ یعنی بنده فقط درس نمی­‌گویم، 10 تا 15 نفر مداح، باید 10 دقیقه مداحی کنند، اگر کلمه سخیف در آن باشد، همان­ جا به او می­‌گوییم، آقا این را که خواندی با مذهب شیعه تناسب ندارد و این بهترین کار است، چون بعضی جاها کلمات سخیف گفته می­‌شود، بگوییم فلان مداح یا فلان مجلس فلان شعر را خوانده­­‌اند، اینها بچه­‌های بدی نیستند، خیلی بچه­‌های عاشقی هستند، اما روی عشق و علاقه‌ای که دارند جاده خاکی می‌زنند، اینها را ما می­‌گوییم بخوانند تا آنجایی که می­‌شنویم به آنها می­‌گوییم، ولی این موضوع یک وسعت بی­‌انتهایی است، ولی همه را ما نمی­‌توانیم هدایت کنیم. *می­‌گویند اشعار آیینی در سال­‌های اخیر رشد کیفی خوبی داشته است، درست است؟! قوی­‌ترین شعرها را شعرای آیینی می­‌گویند، شعرای غیرآیینی امروز در مقابل شعرای آیینی ضعیف هستند -بله !قدیم شعرا اصلاً شعر آیینی را قبول نداشتند و گفته بودند شعرای آیینی و مذهبی ضعیف هستند. در جلسه­‌ای من جواب دادم، حرف شما معنایش این می­‌شود که شعرای قوی لامذهب هستند، شما که شاعر قوی هستید بیایید برای اهل­ بیت(ع) بگویید، یک شاعر اگر بخواهد برای یار خیالی­‌اش شعر بگوید: «پیکرتراش پیرم و با تیشه خیال یک شب تو را ز مرمر شعر آفرید»، خیلی شعر زیبایی است، ولی آن قدر ممدوح را بالا برده است که شعرش را به آن بچسباند، ولی درباره اهل­ بیت(ع) و امیرالمؤمنین(ع) ما هر چه شعر را بالا ببریم، به علی و ممدوح نمی­‌رسیم. لذا امروز من با جرأت می­‌گویم قوی­‌ترین شعرها را شعرای آیینی می­‌گویند، شعرای غیرآیینی امروز در مقابل شعرای آیینی ضعیف هستند، شعرای آئینی 30 سال پیش ضعیف بودند، ولی امروز به برکت اهل­ بیت و به برکت شعر آیینی، شعرای قوی‌ای داریم، مانند آقای شفق، آقای مجاهدی، آقای احتشامی، آقای فرید اصفهانی، آقای معیّر و بعضی از شعرای تهران، آقای اسفندقه و شعرای قوی دیگری که من نامشان را یادم نیست. به وضوح می‌‌گویم اینها از شعرای غیرآیینی امروز ما بهتر شعر می­‌گویند. *در مجالس اول سخنران صحبت می­‌کند و بعد مداح شروع به صحبت می­‌کند. از دیدگاه خانه مداحان این سخنرانی روحانیون در ابتدای مجالس چقدر ضروری است؟ -البته در بعضی از مجالس اول مداح می­‌خواند و مجلس را برای سخنران آماده می‌کند، مانند ما که قبل از آقای فلسفی می­‌خواندیم و بعد ایشان منبر می­‌رفت و بعد از آقای فلسفی، یک واعظ مصیبتی که آقای فلسفی خوانده است را می­‌گرفت، قدیم رسم این گونه بود، الان هم رسم تقریباً همین است، ولی در جامعه مداحان چون 10 تا 15 مداح می‌‌خواهند بخوانند یک واعظ قبل آن صحبت می­‌کند، بعد‌ مداح­‌ها می­‌خوانند. *اینکه حتماً باید سخنران باشد چقدر ضروری است، اینکه مداح در کار سخنران دخالت نکند؟ -مداح مداحی خودش را می‌­کند و در کار سخنران دخالت نمی­‌کند، البته مداحی که سواد داشته باشد، مرحوم علامه وقتی آقا بالای منبر می­‌رفت، هر چه آقا می­‌گفت می­‌آمد بالا منبر می­‌گفت، آقا این را گفتند شعرش این است، درباره غیبت گفتند شعرش این است، درباره دروغ گفتند شعرش این است، چند مداح این گونه داشتیم، انگشت­‌شمار بودند، الان نمی­‌دانم «حاج­‌ اکبر کاظمی» است که هیچ وقت تن به مصاحبه نداده و نمی­‌دهد، حتی به او گفتم حاج آقا این مصاحبه­‌ها بگذارید بعد از خودتان بماند، قبول نمی­‌کند. 4 نفری که در مداحی یکه‌تاز بودند *این علامه گفتید منظورتان چه کسی بودند؟ - علامه مداح؛ به او حاج علامه می­‌گفتند. «حاج­ حسن آقای محمدی» و «حاج­ احمد شمشیری» اینها 4 تا بودند، من نفر پنجمی در اینها ندیدم، اینها واقعاً مداح بودند. آقای شمشیری روی منبر می‌رفت، هر چه آقا می­‌گفت با شعر می­‌خواند و همیشه هم گله می­‌کرد که چرا مداحان کار نمی­‌کنند، ولی خیلی زمانه فرق کرده است و داریم از غصه دِق می­‌کنیم که الان زمانی شده که یا از روی موبایل می­‌خوانند، یا کاغذ دست می­­‌گیرند و می­‌خوانند. یک پیرزن هم می­‌تواند کاغذ دستش بگیرد و بخواند اینکه کار سختی نیست، «مرشد اسماعیل» 90 شب حضرت زهرا(س) می­‌خواند، یک شب، یک خط شعرش تکراری نشد، مرحوم «رستم­‌آبادی» به او گفتند شما درباره خطبه حضرت سجاد(ع) شعر دارید، 4 ساعت پشت سر هم منبر رفت، از خطبه حضرت سجاد شعر خواند، ما چنین کسانی را داشتیم. «حاج­ حسن محمدی» یکی از آقایان علما می‌گفت یک سال او هر روز با من منبر داشت، او در این یک سال یک خط شعر تکراری نخواند. حالا آن مداحان کجا هستند؟ چند تا واعظ مانند آقای «فلسفی» الان داریم؟ آن زمان باید کتاب مطالعه می­‌کردند، الان اینترنت را باز می­‌کنند هر چه بخواهند برایشان حاضر است، مانند سفره بازی است که نان در آن سفره قرار گرفته است، ولی در عین حال ما تنبل شدیم، نمی­‌دانم چرا؟ سازمان امنیت گفته بود «سازگار» را هر جا دیدید با تیر بزنید *مجالسی که قبل از انقلاب بوده، اگر بخواهیم یک مقایسه­‌ای داشته باشیم، چه تفاوتی را در میان جامعه مداحان حس می­‌کنید؟ -تفاوتش این است که امروز اگر مداحان دامن همت را به کمر بزنند، حق را می­‌توانند بگویند، کسی جلوی آن‌ها را نمی­‌گیرد، ولی در زمان رژیم سابق حتی بعضی از مداحان ما شجاعانه با اشعاری که به نظام می­‌تاختند، روی منبر می­‌رفتند، مثلاً این برای مسلم است «این کوفه شهر مردگان است/زیر فشار این و آن است/دست اجانب در میان است» «گم‌گشته کربلا/فیضیه قتلگاه/شد موسم یاری مولانا الامام خمینی» که روز 15 خرداد قم را لرزاند، مداحان آن روز شعرهای حماسی می­‌خواندند و جانشان را کف دست می‌گذاشتند. به ما می­‌گفتند شاه را دعا کن و ما زندان را به جان می­‌خریدیم، البته من سعادت زندان رفتن نداشتم، ولی اشعار من کاری کرد که آقای «جواد ملاحیدر» شاهد است، سازمان امنیت گفته بود «سازگار» را هر جا دیدید با تیر بزنید، حکم تیر مرا داده بود، این سعادت را نداشتیم که آن زمان شهید شویم، ولی تا این اندازه مداحان جلو می­‌رفتند، یا کلمه «ای شاه خائن آواره گردی» این برای آقای صالحی بود. خدا حفظ کند آقای قرائتی را که یک مقدار نماز را در عزاداری­‌ها ترویج داد *در مجالس شما نماز چقدر جایگاه دارد و مداحان چقدر به این امر مهم توجه می­‌کنند؟ شما اشاره به تقوا کردید، از شاخص‌های تقوا نماز است؟! -خدا حفظ کند آقای قرائتی را که یک مقدار نماز را در عزاداری­‌ها ترویج داد، الان نگاه کنید در روز عاشورا تمام هیأت­‌ها سر ظهر که می­‌شود هیأت­ را تعطیل می­‌کنند و با وضو به هیأت می­‌روند و مهر همراه خود دارند، حالا شاید بعضی از هیأت­‌ها همکاری نکنند، ولی اکثراً این کار را می­‌کنند و این کار را آقای قرائتی انجام داد که من خیلی برای ایشان دعا می­‌کنم و بسیار در مجالسی که ما خودمان داشتیم، مثلاً عید غدیر بوده، ما جشن گرفته بودم، الان در هیأت خود مداحان هنگامی که الله­‌اکبر ظهر را می­‌گویند به نماز می‌‌ایستند، بعد اگر هیأت می­‌خواهد ادامه داشته باشد، بعد از نماز هیأت را ادامه می‌دهند، منتها بعضی از هیأت­‌ها متأسفانه این طور نیست. فقط به خاطر کهولت سن از آن جلسه بیرون آمدم *هیأتی که در خانه برگزار می­‌کنید از چه زمانی برگزار کردید؟ آیا قائم به حضور شماست یا هیأت أمنایی است؟! -مجمع‌­­الذاکرین را در اوج­‌گیری انقلاب تشکیل دادیم، تقریباً انقلاب تازه شروع شده بود، بچه­‌ها می­‌آمدند از من شعر می‌گرفتند، می­‌گفتیم صبح­‌های جمعه بیایید، منزل ما هم یک صبحانه­‌ای می­‌خوریم و هم شعر رد و بدل می­‌کنیم، کم­‌کم دیدیم جمعیت زیاد شد، گفتیم پس بیاییم این جلسه باشد و جلسه­‌ای به نام مجمع­‌الذاکرین گرفتیم، آن جلسه تا یک سال اخیر هم با شرکت من وجود داشت و من هم به خاطر کهولت سن از آن جلسه بیرون آمدم و یک مقدار هم رفقا گله کردند که شما چرا نمی‌­آیید، گفتم دیگر نمی­‌توانم، بعد از آن هم حدود 30 تا 35 سال در این جلسه زحمت کشیدم و فقط به خاطر کهولت سن از آن جلسه بیرون آمدم و الان هم اگر وقت کنم ممکن است یک دفعه بروم، بعضی­­‌ها فکر کردند من با این بچه‌ها قهر کرده­‌ام، نه این طور نیست،‌ ولی در عین حال در منزل خودمان یک جلسه­‌ای شب­های پنجشنبه گرفتیم و آنجا دیگر ایاب و ذهاب ندارد و من را خسته نمی­‌کند. نمی­‌دانم همه این طرف آمدند! ولی آن‌ها هم جلسه­‌شان را دارند. آقای سازگار با اشعارشان عرش را با فرش با هم متصل می­‌کنند *خاطره­‌ای از این مجمع­‌الذاکرین ندارید؟ -خاطره اولم این بود که آقا وقتی رئیس­ جمهور بودند، دستور دادند و از مداحان دعوت کردند و مداحان هم از خدا خواسته نزد آقا رفتند و تا امروز که آقا به رهبری رسیدند، الان نزدیک 30 سال گذشته است، ما هر سال، روز ولادت حضرت زهرا(س) این سعادت را داشتیم که خدمت مقام معظم رهبری برسیم و شیرین­‌ترین خاطره من این بوده که آقا در یکی از سخنرانی‌‌هایشان که پخش هم شد، فرمودند: آقای سازگار با اشعارشان عرش را با فرش با هم متصل می­‌کنند. *دیدار خصوصی هم داشتید؟! یک روز به آقا عرض کردم که آقا بعضی از جملات را بعضی از مداحان می­‌گویند که سخیف است، فرمودند: اینها غرضی ندارند، اینها را باید نصیحت کرد -بله! روضه­‌های خصوصی آقا رفتیم، یک روز به آقا عرض کردم که آقا بعضی از جملات را بعضی از مداحان می­‌گویند که سخیف است، فرمودند: اینها غرضی ندارند، اینها را باید نصیحت کرد و با زبان خوب اینها را نصیحت کرد و با اینها کنار بیایید. یک خاطره دیگر از آقا دارم، اینکه عروسی فرزند آقا بود، آقا فرموده بود که من را دعوت کنند که شعر عروسی حضرت زهرا(س) را در آن مجلس خوانده شود، اولاً بگویم در آن مجلس باور کنید اگر یک کارگر می­‌خواست برای دخترش عروسی بگیرد، بهتر از عروسی دختر آقا بود! (یعنی انقدر ساده بود) یک چند نفری از شخصیت­‌ها در آن مجلس بودند، میوه هم یک نارنگی، یک پرتقال و یک خیار در بشقاب کوچک بود و شام هم که حدود 80 نفر بودند فقط مرغ و برنج، حتی نوشابه هم نبود، الان عروسی‌هایی که می­‌گیرند با نداری مردم از زمان طاغوت هم آن طرف­‌تر رفته، من کاری ندارم، ولی عروسی فرزند رهبر این گونه بود. من به آقا گفتم، آقا می­‌خواهم یک جمله خدمت شما عرض کنم -یک خاطره شیرینی برای من بود- اولاً رفتم دست آقا را ببوسیدم، آقا گفت بگذار اول من شما را ببوسم و بعد یک جمله­‌ای گفتم که یک لبخندی به لب آقا بیاید، گفتم یک پیرمردی آمد جلوی حضرت موسی­ بن­ جعفر(ع)، سه خط شعر خواند، عید بود، هدیه زیاد برای امام کاظم(ع) آورده بودند، بعد آقا فرمود: هر چه هدیه آوردند، به ایشان بدهید، گفتم: حضرت آقا آن هدیه به خاطر سه خط شعر بود، من 30 خط شعر در محضر شما خواندم. چه به من لطف می­‌کنید؟ آقا هم فرمود: می­‌بینید که برای ما هدیه نیاورده­‌اند.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: