سال شهدای غواص و بدهکاری بزرگ به 175 مرد/ جوگیری ها، وعده ها و فیلمی که دلت می خواهد، اما نیست!
پدیده 175 غواص تفحص شده و شهدای دسته بسته و زنده به گور شده ای که پس از سالها به ایران بازگشتند سال 94 را به شکل ویژه ای متفاوت کرد. ماجرای تشییع باشکوه این شهدا در تهران و شهرها مختلف در میان استقبال وصف ناشدنی مردم و تدفین آنها در نقاط مختلفی مثل حوزه هنری هم مزید بر علت شد که جامعه هنری و مدیریت فرهنگی توجه بیشتری به این قضیه معطوف کنند...
سرویس فرهنگی فردا ؛ محمد مهدی شیخ صراف: پدیده 175 غواص تفحص شده و شهدای دسته بسته و زنده به گور شده ای که پس از سالها به ایران بازگشتند سال 94 را به شکل ویژه ای متفاوت کرد. ماجرای تشییع باشکوه این شهدا در تهران و شهرها مختلف در میان استقبال وصف ناشدنی مردم و تدفین آنها در نقاط مختلفی مثل حوزه هنری هم مزید بر علت شد که جامعه هنری و مدیریت فرهنگی توجه بیشتری به این قضیه معطوف کنند. واکنشهای متعدد و پر احساسی که چهره های مختلف هنری از اهالی سینما مثل بازیگران و کارگردان های شاخص و تا چهره های ادبی و هنرمندان گرافیست در قالب های مختلف در رسانه ها جلوه گر شد بی سابقه بود. اما وعده های زیادی که برای ساخت یک یا چند اثر شاخص سینمایی با این موضوع داده شد سابقه دیرینه ای دارد که در مصاحبه ها، همایش ها و مراسم ها گفته می شود، اما با گذر زمان مشخص می شود همه آنها همچون یک نسیم زودگذر بوده است.
چند روز پیش یکی از دوستان اهل فرهنگ فعال در حوزه راهیان نور تماس گرفته بود تا چند فیلم سینمایی برای نمایش در اتوبوس های زائران به او معرفی کنم. یکی از مواردی که تاکید داشت و می پرسید فیلمی با موضوع شهدای غواص بود تا در مسیر یادمان اروند (عملیات والفجر 8) یا یادمان علقمه (کربلای چهار) بتواند آن را نمایش دهد. اینجا بود که دوباره همه حرف هایی که در موج رسانه ای شهدای غواص زده شده بود به یادم آمد...
خدا رحمتش را افزون کند بر روح رسول ملاقلی پور، هنوز هم تنها فیلمی که مستقیما به غواص ها در جنگ پرداخته همان «افق»(1367) اوست. هنوز هم هرکسی تصویری از بسیجی های غواص را می بیند در آگاه و ناخود آگاهش با آن آهنگ محزون زمزمه می کند: «بمیرید بمیرید، از این عشق بمیرید...». در سینمای استادانه ابراهیم حاتمی کیا هم رد پای غواص ها هست، در «بوی پیراهن یوسف» (1374) پلاک یوسف را در شکم یک کوسه پیدا می کنند. در «موج مرده»(1379) هم یک فرمانده راشد است و یک گروه غواص.
هیچ کدام اینها اما قصه غواص های کربلای چهار نیست. ملاقلی پور قصه غواص های کربلای 3 را روایت کرده است. وقتی در دل شب به قلب دریا می زنند تا دو اسکله مهم نفتی عراق که البکر و الامیه باشند را فتح کنند. غواص های گردان یونس که بسیجی های حسین خرازی بودند. غواص هایی که موقع تمرین و آموزش در سرمای نیمه شب فرمانده لشکرشان با قایق می آمد بالای سرشان و با دست خودش عسل به دهانشان می گذاشت. با همان ماجرای معروف گروه دلفین ها در شب عملیات. البته این ها هی وقت در هیچ فیلمی به نمایش در نیامده است.
غواص های موج مرده شیران بعد از جنگ اند. مردان سال های مذاکره و معامله. آنها ماجرای ایرباس ایرانی را فراموش نکرده اند. سخت تمرین می کنند تا همیشه آماده دفاع باشند. تا پای ناو آمریکایی می روند و از آن فیلم می گیرند تا پرویز پرستویی در نقش مرتضی راشد با طعنه عمیقش به آن سیاست مدار یقه دیپلمات که برای بازخواست او آمده بگوید: «چرا از آدم های بی تدبیری مثل ما سر میز مذاکره استفاده نمی کنید؟ مشت زدن به این غول آهنی با ما، پز دادنش با شما. بد معامله ایه؟»...
فیلم های دیگری هم هستند، مثل صحنه های آخر «معراجی ها»(1392) که ادای دین مسعود ده نمکی به همین شهدای غواص کربلای 4 است. صحنه هایی خشن، دردناک و البته تاثیر گذار که البته بر خلاف زمان نیمه شب عملیات، در روشنای روز تصویر شده است. یا فیلم گمنامی مثل «شمارش معکوس»(1376) که ماجرای نفوذ غواصان ایرانی به جایی در جزیره ام الرصاص و شناسایی یک نقطه مشکوک است. حمید بهمنی در «گلوگاه شیطان»(1389) هم ماجرای شناسایی پیش از عملیات والفجر 8 را از زاویه چند غواص روایت کرده است. او حتی همان زمان جایزه ای که برای این فیلم گرفت را به شهدای غواص تقدیم کرد.
اما هیچ کدام اینها حس مظلومیت شهدای گردان یاسین کربلای 4 را ندارند. هیچ کدام اینها آن فیلمی نیستند که با شنیدن و خواندن ماجرای 175 شهید غواص دلت بخواهد بنشینی و تماشایش کنی. غواص های کربلای 4 حتی در سینمای جنگ هم غریبند، شاید حتی غریب تر از آن شبی که با دست های بسته زیر خاک رفتند تا مردانگی شان بماند.
حالا با پایان سال 94 که به اسم شهدای غواص ثبت شد، با فروکش کردن موج تشییع شهدای غواص و ته نشین شدن غبار اخبار، تنها نام دو فیلم تولید شده در ارتباط با این موضوع به چشم می خورد. اولی فیلم کوتاه «دایو» است که به کارگردانی حسین دارابی و تهیه کنندگی محمد رضا شفاه در باشگاه فیلم سوره حوزه هنری ساخته شده است. دومی هم فیلم سینمایی «پری دریایی» هم ساخته «مسعود آقابابائیان» که علاوه بر شهدا گویا ربطی هم به محیط زیست هم دارد و ماجرایی از نصب تندیس شهدای غواص در خلیج فارس را روایت می کند.
«دایو» که تنها یک اکران همراه با تاخیر در شب آخر در جشنواره عمار داشت و بر خلاف انتظارها بمب خبری نشد و علیرغم برخی شایستگی ها جایزه ای هم در این جشنواره نگرفت. پری دریایی هم که توسط هیئت انتخاب فجر رد شد به این جشنواره فیلم راه نیافت. در نتیجه هیچ کدام از این دو محصول به اکران عمومی نرسیده اند و اینطور که به نظر می رسد پرونده ساخت فیلم درباره شهدای غواص را باید همین جا تمام شده تلقی کنیم.
سینمای ایران که خیلی ها دوست دارند با لفظ های عجیب و پسوندهایی مثل نجیب، شریف و امثالهم آن را باد کنند، به این شهدا، به آن 175 شهید غواص و به همه آنهایی که جانشان را برای اعتقاد و وطن شان داده اند بیش از اینها بدهکار است. فقط ماجرای گردان یاسین و کربلای 4 و غواص ها نیست، جنگ، آدمهای بزرگ، زیاد دارد و مردمی که قدر این گنجینه ها را می دانند، اما کسانی که بخواهند این بزرگی ها را روی پرده سینما برای مردم روایت کنند گویا هنوز خیلی اندک هستند.