تعهدات روی زمین مانده غرب و چرایی آن
آیاغرب به تعهدات خود در برجام عمل می کند یا خیر ؟ این پرسش یا دغدغه مشترک بسیاری از مردم ایران و برخی ناظران بین المللی است . پاسخ این پرسش به طرح و تشریح چند پیش فرض منوط است . نخست آن که ، تامین خواسته های طرف ایرانی برای دولت دموکرات آمریکا در محیط سیاست داخلی این کشور چه منافع یا مضاری را به دنبال دارد و دیگر آن که ، طرف غربی با به فرجام رساندن برجام در داخل ایران چه منافعی را مال خود خواهد کرد ؟
کد خبر :
500575
سرویس سیاسی فردا؛ محمد عبدالهی: در تشریح پیش فرض نخست ،مساله نسبتا روشن آن است که اوباما به استثنای گروه های تندروی سیاسی آمریکا ،خیال افکار عمومی و سیاستمداران آمریکا را نسبت به دو نکته در مورد ایران آسوده کرده است . وی به افکار عمومی کشورش تعهد داده که ایران را برای ایجاد «بالانس استراتژیک» در منطقه خاورمیانه و خارج شدن از موضع تهدیدگر به کشوری میانه رو با سیاست خارجی منطقی و غیر رادیکال در منطقه و خصوصا بی خطربرای اسراییل ترغیب کند و دیگر آن که با تقویت جریان محافظه کار میانه رو در ایران ، در تعیین ساختار آینده نظام دخیل شود . این دو نکته یعنی " مهار ایران" و " پی جویی سیاست تغییرات راهبردی در آینده سیاست ایران " آنقدر مهم هست که الیت سیاسی آمریکا را در موضع همراه با سیاست های اوباما تا مدتی نگه دارد. درتشریح بیشتر پیش فرض دوم گفتنی است، تقویت جریان غرب گرا باهدف « نفوذ به اتاق فرمان انقلاب» مهم ترین هدف راهبردی است که آمریکایی ها اکنون به حصول آن امید وار شده اند . از آن جا که عملیات نیمه سخت براندازانه سال 88 نتوانست به تغییر ساختار جمهوری اسلامی منجر شود اکنون با راهبرد متفاوت و طرح هوشمند جدید که
بنابر توصیه« رابرت گیتس» با مبنای هوشمند سازی تحریم ها از سال 2009 آغاز شده و در سال 92 و بعد در انتخابات 7 اسفند با تست رضایت بخش همراه شد ادامه مسیر برای آمریکایی ها از فرضیه محال به ممکن تغییر کرده است . بنابر آنچه گذشت دولت امریکا دست دولت را در محیط داخلی ایران خالی نخواهد گذاشت. چرا که از نظر آمریکایی ها، تنها مسیر تغییر در ساختار سیاست ایران بنا بر تجربه 92 و 94« تغییر محاسبات رهبر جمهوری اسلامی و افکار عمومی» برآورد شده است . برآورد آمریکایی ها آنست که همانگونه که سناریوی فشار- مذاکره تا قبل از برجام توانست مقصود نسبی غرب را حاصل کند اکنون نیز سناریوی "شیرین سازی ذائقه مردم " و " چشاندن طعم سود آنی" می تواند این تغییرات محاسباتی را برای افکار عمومی تثبیت نماید.بنا بر مقدماتی که گذشت آنچه قابل پیش بینی است اینکه، دولت آمریکا ولو به شکل تدریجی به وعده های اقتصادی کوتاه مدت خود عمل خواهد کرد چرا که در غیر این صورت تشدید فشار های داخلی ،یا دولت را در تنگنای بیشتری قرار خواهد داد و یا آن که در یک جنگ فرسایشی با منتقدین داخلی مغلوبش می کند. آمریکایی ها خوب می دانند که دولت یازدهم از« خلاء کارکردی و
مدیریتی» رنج می برد و به دلیل انتخاب «سیاست اقتصادی برون زا» چنانچه از بیرون حمایت نشود زمینگیر خواهد شد.علاوه بر این، تحلیل آراء پایین روحانی در تهران به نسبت سال 92 و آراء شهرستان ها که علیرغم تبلیغات وسیع جریان اعتدال- اصلاحات به اصولگرایان اقبال بیشتری نشان دادند گواه دیگری بر تزلزل آراء دولت یازدهم و نمایشی از وضعیت اورژانسی سبد رای آن در افکار عمومی است. اما در پاسخ به اینکه چرا بر مبنای مفرضات فوق آمریکایی ها تاکنون در انجام تعهداتشان تعلل کرده اند باید گفت؛ بخشی از دلایل این مساله به مشکلات غیر قابل انکار اوباما با مخالفان سرسخت داخلی خود مربوط است و بخشی نیز به سیاست "تزریق قطره چکانی " آمریکایی ها باز می گردد.البته جدای ازمشکلات داخلی، وجود برخی نگرانی ها چنین تعللی را رقم زده است : 1- از سویی ، دولت آمریکا نگران آنست که سرازیر شدن پول نقد به ایران می تواند به افزایش توان نظامی محور مقاومت در منطقه منجر شود از این رو برای حصول اطمینان کافی از نوع هزینه کرد این پول با سیاست تعلل جلو آمده است . 2- نگرانی دوم آمریکا آنست که این واریز ها منجر به سرمایه گذاری پایدار در ایران شده و به استقلال
اقتصادی آن کمک کند . 3- محوردیگر نگرانی آمریکا ، از دست رفتن فرصتی است که می تواند رونق اقتصادی را به بازارهای غرب بازگرداند واندکی از تنگنای اقتصادی این کشور ها بکاهد. از این رو اوباما و متحدین اروپایی وی تلاش می کنند تا به جای سرازیر شدن پول به ایران ،شرایط را برای خرید های نقدی ایران مهیا کنند، نظیر همان چیزی که در ماجرای خرید ایرباس ها اتفاق افتاد. و اما دلایلی که پیش بینی« تحقق حداقلی تعهدات آمریکا» را ثابت می کند بدین ترتیب است : 1-تجهیز و تقویت دولت - به عنوان نماینده جریان میانه رو در حاکمیت ایران- در مقابل منتقدین داخلی (اسناد بسیاری وجود دارد که نشان می دهد آمریکا سال هاست برای مهار ایران انقلابی به دنبال تقویت جریان میانه رو در کشور بوده است) 2- «افزایش اعتماد به نفس جریان غرب گرا» برای اجرای مرحله بعدی سناریوی تغییر و جلوگیری از ریزش بدنه اجتماعی آن ها 3- «تقویت و تثبیت شبکه سازی» ایجاد شده بعد از سال 88 و به طور خاص ترغیب سرمایه رای خاموش جریان فتنه که بعد از فتنه دچار سرخوردگی شده و هنوز به میدان نیامده اند. 4-« ایجاد اختلال تحلیلی» و «تزریق حس بی اعتمادی» در طبقه مذهبی و محروم با هدف ایجاد
این باور که علیرغم ادعای رهبران جمهوری اسلامی ،غرب به وعده های خود عمل کرده است و نباید به آن بدبین بود. 5- «تقویت و گسترش شبکه انسانی تحول خواه» برای ایجاد موج بزرگتر در سال 96