انتخابات تهران؛ دیالکتیکِ موج و راه روشن فردا
با قطعیت می توان اثبات کرد که آرامش، تفکر و گفت و گو در تهران آرمان اصولگرایان و تشویش و اضطراب و زندگی مواج در جامعۀ تهرانی نقطۀ امید اصلاح طلبیِ التقاطی و رادیکال برای حیات سیاسی است.
کد خبر :
500127
خبرگزاری فارس: فهرست اصلاح طلبان چه چیز را در تهران بُرده است؟! سیاست مدنی را ؟!
دربارۀ آرای تهران چگونه باید نوشت و چه چیز باید نوشت؟ جامعه شناسی و روان شناسی سیاسی رأی یا تحلیل اندیشگانی و مقابلۀ گفتمانی آراء؟ کدامیک مهم اند؟ و تا چه مقدار به امر واقع نزدیک ا ند؟ به هر روی راه فردای تهران چیست؟
این روزها برخی اصلاح طلبان شادمان از فهرست منتخب تهران، می گویند بُردیم و در مذمت نبردن اصولگرایان در تهران داستان ها می سرایند امّا نمی گویند چه چیز را بردند و کِی برده اند؟ آنها نگفته و نمی گویند چه چیز را برده اند امّا پا فراتر گذارده و می گویند چرا اصولگرایان باخته اند و فهرستی از ادّله مضحک را برای جبهۀ مقابل خویش قطار می کنند. پرسش نگارنده از نظریه پردازان شبه اصلاحات این است که آیا اصلاح طلبان، میدان سیاست ورزی تهران را از آنِ خویش ساختند و ره آموز و یا حامل یک گفتمان در انتخابات تهران بوده اند؟ در این صورت باید بگویند بر اساس کدام مانیفست؟ وبا کدامین مؤلفه های گفتمانی؟! باید به خود زحمت دهند و بگویند و بهتر است بنویسند و مسوولیت تحلیل خود را قبول کنند که گفتمان پیروز در تهران چه نام دارد؟ تا چه میزان کارآمد است و چگونه با زندگی مردم ارتباط برقرار کرده است؟ و نیز بگویند این فهرست پیروز با توجه به عناصر و مؤلفه های گفتمانی قابلیت هژمونیک دارد و از همه مهمتر چه چیز را و کدامین معنا را از حیث گفتمانی تولید یا باز تولید کرده است؟! لطفاً بفرمایید آیا فهرست تهران، سیاستِ مدنی را برده است؟ آیا فهرست
تهران اخلاق حرفه ای را برده است؟ در این صورت باید بگویید این جامعۀ مدنی کجاست و این آراء چگونه در آن جامعۀ مدنی مورد ادّعا ساخته شده است؟ من بدون تعصب و بدون نادیده انگاشتن اعداد ریاضی و راه یافتگی این فهرست به مجلس، محققانه و با روش عقلی و تجربی سوال می کنم آیا آرای به سبد ریخته شده شما "بوجود"آمده یا حاصل یک ساختِ مدنی و محصول فرآیند "ساخته شدن" است؟آرای راه یافتگان، "ساخته شد" و مولود عملیات و یک کنش سیاست ورزانه بوده یا حاصل "بوجود آمدن" های دفعی و واکنشی می باشد؟!
رازی که دکتر زیبا کلام فاش ساخت؟!
برای فهم دقیق از سبد رأی اصلاح طلبان در تهران، کافی است فقط سه یا چهار روز قبل تر از 7 اسفند را بازنگری کنیم؟ شواهد فراوان می گوید گویا تا روزهای واپسین اخذ رأی، اصلاح طلبان کماکان حیرت زده اند که علی رغم داستان سرایی های عشقی - سیاسیِ همیشگی آنها در "دیوسازی و دلبرنمایی"، مردم امّا بنا ندارند پای صندوق ها بیایند؟ و یا اگر آمدند معلوم نیست به ایشان رأی بدهند!
دکتر صادق زیباکلام که من صراحتش را بیشتر از بعضی اهالی نفاق آلود مدعی اسلام و انقلاب دوست می دارم و شاید هم جدّ و جهد بیشتری هم از مابقی اصلاح طلبان در ایام انتخابات بخرج داده به گمانم می تواند راوی صادقی از فهم دقیق تر این ماجرا و تماشای بهتر آن واپسین روزها باشد؛ او که پیش تر فهمیده بود مردم در بند گرفتاری ها و دربند معیشت اند امّا اصلاح طلبان در بند حرف های پارتیزانی، دیری نپائید تا خودش هم در روزهای واپسین به حرکت های پارتیزانی روی آورد و ناخواسته از یک "رازِ بزرگ" پرده برداشت که نگارنده ضمن دعوت از مدعیان پیروزی اصلاحات در تهران برای هر نوع گفت و گوی علمی و مناظره عمومی دربارۀ این تبیین، بخصوص امّا از اصولگرایان و نظریه پردازان این جریان امّا می خواهد بجای افتادن در تلۀ باز نشر دلایل قلابیِ اعلام شده از سوی رقیب برای ردیف کردن دلایل شکست شان، در ماهیت و سرشت راز بزرگی کار کنند که زیباکلام آن را لو داد و در این باره کارگاههای آموزشی راه اندازی نموده و بجای مذمت خود در پیروزی های مقدّر آینده حول جغرافیای تهران اندیشه کنند که "تلک الایام نداولها بین الناس" و "والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا".
امّا رازی که زیبا کلام از آن پرده برداشت چه بود؟ رازی که از "شدتِ وضوح" در تحلیل ها مکتوم است! رازی که وقتی زیباکلام در حال گزارش آن هست به خوبی می شود ترس و وحشت را در وجودش و کلماتش احساس کرد! شمشیر تیز و دو دَمی که اصلاح طلبانِ تهران، معمولاً، هم به آن امید می بندند و هم ناامید از آن هستند. چیزی شبیه شمشیر داموکلس! آری! او سه، چهار روز مانده به جمعۀ تهران می گوید:
"اصولگرایان از "موج" وحشت دارند و "موج" به راه افتاده و ما شاهد پدیده ای شبیه دوم خرداد هستیم هر چقدر این "موج" جدی تر می شود سوال چه باید کرد اصولگرایان بیشتر می شود" زیباکلام ادامه می دهد و نتیجه می گیرد که : "اگر در این "دو روز"، "موج" راه بیفتد پیروزی اصلاح طلبان حتمی است!"
سیاستِ موجی چیست و چرا اصلاح طلبان در تهران دلبستۀ موج اند؟!
آری! موج! این موج که او می گوید چیست؟ که در یک جملۀ کامل او، چهار بار ضریب می خورد؟ موج! و ما ادرائک ما الموج ؟! به راستی موج در فرهنگ و ادبیات فارسی و در سیاست به چه معنی است؟ سیاستِ موجی چیست؟ موج و سیاستِ موجی هر چه باشد هیچ نسبتی با سیاست ورزی، عقلانیت و جامعۀ مدنی ندارد؟ بیش از یک دهه آقایان محترم سروش، ملکیان، بشیریه، حجاریان و خود زیباکلام جمهوری اسلامی را به سیاستِ موجی و جامعۀ موّاج و توده وار متهم می کنند امّا هر بار که بناست انتخاباتی در ایران و بخصوص تهران شکل گیرد به یکباره بر هر چه ادعاهای سیاست مدنی و نظامات آگاهی بخش و حقوق اطلاعاتی و معرفتی شهروندان در انتخابات است را شخصاً منکوب می کنند و به "موج" دل می بندند تا "موج" راه بیفتد و کار را یکسره کند؟! من مثل آن عضو خاندان جناب هاشمی رفسنجانی که آرای مردمان شهرستان ها را بی مصرف، فاقد ارزش و ناشی از کم سوادی اهالی شهرهای خارج از پایتخت تحلیل کرد، هرگز آرای کنونی مردمان تهران را مورد بی مهری قرار نمی دهم و واجد ارزش های رایج دموکراتیک و مولود سیستم های ماشینِ رأی می شناسم امّا بر مبنای جامعه شناسی رأی و روان شناسی سیاسی و با توجه به قول دکتر
زیباکلام پیروزی فهرست اصلاح طلبی تهران، محصول عملیات "دو روزه" و مولود "موج" است که حتّی باورش برای خودشان نیز سخت بود!
زیباکلام امّا می گفت یا نمی گفت ما می دانستیم بیش از یک دهه است که سرمایۀ اجتماعیِ بخش اصلاحاتِ التقاطی و رادیکال در کشور آسیب دیده و نیازمند "موج" است، من در این تحلیل فعلاً کاری به گفتمان اعتدالِ منسوب به دولت جناب روحانی ندارم و بنای من نقض و نقد ادعاهای پرطمطراق اصلاح طلبان است؛ اینکه مردمان ایران 10 میلیون کمتر از انتخابات مجلس نهم در پای صندوق های رأی حاضر شوند و اینکه مردمان تهران فقط ۲ درصد بیشتر از گذشتۀ این شهر به پای صندوق ها بیایند، این خود، شکستی سنگین برای جریان حاکم (منظورم لایۀ اصلاح طلبِ مجاور دولت یازدهم است) در تولید جنبش های مدنیِ غیر موجی برای سیاست ورزی پایدار، مدنی و همسویانه در ایران و در پایتخت است.
اصولگرایان به خود باختند یا به موج؟!
اینکه گفتم آرای جذب شده به فهرست اصلاحات در تهران حاصل یک فرآیند و یک برنامۀ تدریجی نبوده و اصطلاحاً ساخته نشده بلکه دفعتاً و چند روزه به وجود آمده است، این تحلیل رئالیستی ناگفته از گزارۀ فاش کردۀ زیباکلام از اوضاع بغرنج سیاست ورزی معطوف به اصلاح طلبی در تهران است. اگر آنگونه که زیبا کلام گفته و درست هم گفته است که انتخابات مولود دو روز باشد، در این بین باید نقش پیمانکاران سیاسی و استراتژیست های جنگهای روانی جدّی باشد، که می طلبد عقلای قوم نیز باید حول نظام جامع انتخابات در ایران تفکر کنند تا انتخابات های آینده، پروژه محور و ره آموز ظهور پیمانکاران و مقاطعه کاران حرفه ای انتخابات نگردد. صرفنظر از برخی اشکالات وارده بر اصولگرایان یا فهرست شان (و مگر بیش از بیست اشکال اساسی ساختاری - محتوایی در فهرست اصلاح طلبانِ تهران وجود ندارد؟) نگارنده بعنوان یک دانشجوی جویای دانستن از طیف گسترده و با دوام اصولگرایان درخواست دارد تا قدر سیاست ورزی های جمعی اخیر خود که با مشارکت تمامی گروههای معتقد به مردم سالاری دینی و جریانات فقاهتی - ولایتی پدید آمده را دریابند، گو اینکه با توجه به قول آقای زیباکلام، می توان تحلیل
کرد که اصولگرایان در تهران "به خود" نباختند بلکه "به موج" باختند! موج دیوسازی و دلبرنمایی! موج دروغ های بزرگ!، موج تردیدهای بزرگ! تردیدهای موج ساز جناب هاشمی رفسنجانی حول انتخابات و پیرامونش را شخصاً شمارش کردم و حداقل به ده تردید رسیدم که هر کدامش در قوارۀ یک بمب افکن بر آسمان تهران ظاهر شده است. تردید نمی توان روا داشت که بسیاری از اصلاح طلبان در این صنعتِ دیوسازی و دلبرنمایی، حرفه ای و کار کشته اند؟ البته منظورم برخی مدعیان شبه اصلاحی و بخش رادیکال اصلاحات است که هر انتخاباتی را بمثابۀ "رفراندوم" و اساساً یک "انقلاب"! به حساب می آورند وگرنه من اصلاح طلبانِ اصولگرا و وفادار به ایران و اسلام را دوست می دارم و با بعضی از آنها در دانشگاه تربیت مدرس همکارم که انصافاً در دفاع از اسلام و انقلاب ثابت قدم هستند ولو اینکه از اوضاع شاکی هم باشند.
صنعت دیوسازی و دلبرنمایی! کارخانه ای که هیئت مدیره ای کار کشته دارد!
با این حساب بر آنم نظریه پردازان ساختار شکنِ مدعی جریان شبه اصلاح طلبی اگر بر تقدم توسعۀ سیاست بر رشد اجتماعی و اقتصادی تکیه دارند و اگر پاسدار و حافظ پایداری مشاغل موجود در رونق کسب و کار ایرانیان نیستند و بازرگانی واردات محور را به بهای اضمحلال اقتصاد درونزا و مقاومتی می ستایند، خود سال هاست که امّا کارخانه های پر رونق در کشور دایر کردند که صنعتش، مولّدِ دیوسازی از حریف و دلبرنمایی از خود ا ست، او که خود در دهۀ شصت تیغ موکت بری در یک دست و در دستی دیگر قیچی، خیابان های تهران، اصفهان، شیراز، ساری، مشهد و یزد و ... را قرق می کرد، جوان باصفای ایرانی را فقط و فقط بخاطر پوشیدن شلوار زیکو با تیغ خونین می نمود و زلفش را با قیچی در انظار عموم می تراشیده، اکنون امّا چنان حرفه ای و فرادستانه رفتار می کند که می تواند موج بسازد، حتّی روی موج بی.بی.سی حرکت کندو جوان را از ترس به قدرت رسیدن فهرست رقیب که او در کارخانۀ سیاسی اش آنها را در هیئت داعشِِ ایرانی مونتاژ کرده لاجرم به سوی فهرست خود متمایل سازد! امّا اصولگرایان در این بین بجای اینکه بگویند او که گردن نسخۀ اصلی داعش را شکست خود ماییم و یا او که دختر و پسر
ارمنی، مسلمان و ایزدی را در کنار عشق شان تنها نگذاشت و یا بجای اینکه بگوید بساط فروش دختران و زنان را در بازار کشورهای همسایه برچید خود ماییم و ... صرفاً منفعل و نظاره گر فعالیت هیئت مدیرۀ صنعت مونتاژ کاری اصلاح طلبانِ موجی در تهران است. موج دیوسازی ! به راستی جریان شبه اصلاح طلبی غیر از این صنعت برای ایرانی چه چیز آورده است؟ این شبه جریان تا کی می خواهد روی موج حرکت کند! موج تخریب! موج دروغ! موج وحشت ! موج بهتان! موج تقلب! موج جنگ! موج افترا! صنعتی که می گوید دروغ باید آنقدر بزرگ باشد تا پذیرفته شود! مِثل همان تقلب در یازده میلیون رأی؟! چون آگاهان برآنند که بخشی از دروغ های بزرگ، حتماً راست پنداشته می شود!
چرا اصلاح طلبان هر بار نگرانند که "موج" راه نیفتد؟!
به راستی چرا هر بار زیباکلام و دوستان اصلاح طلب او نگرانند که موج به راه نیافتد؟ آیا زیست سیاسی و بقا در موج، حیاتی سازنده و متعالی است؟ این جریان تا کی می خواهد به صنعت تولید داستان های عشقی - سیاسیِ دیوسازی از رقیب و دلبرنمایی از خود تداوم بخشد! آیا این صنعت طرحی دروغین برای فرار از خبر سفرۀ خالی مردم نجیب نیست؟ آیا سیاستِ موجی، و عملیات بر روی امواج، طرحی دروغین برای نپیوستن مردم به ساختِ جامعۀ مدنی مورد ادعای جریان مذکور نیست؟
بخش ساختار شکن جریان اصلاح طلبی برای ایجاد موج لازم بداند خواهد گفت اصولگرایان در اطراف کن سولقان هولوکاستی از تهرانی ها به راه انداختند و کوره های آدم سوزی دارند؟! و اگر بدانند که موج ایجاد می کند خواهند گفت اصولگرایان قصد دارند برج میلاد را از جا دربیاورند و در دمشق و یا لازقیه نصب کنند و برج آزادی را در ونزوئلا! کما اینکه برای ایجاد "موج" در تهرانِ 88 در کمال وقاحت تصویری منتشر کردند و شهید عالی مقام نوروزی را کماندوی حزب الله لبنان در خیابان های تهران معرفی نموده که برای سرکوب تهرانی ها از بیروت به تهران اعزام شدند و از مردم تهران خواستند این کماندوی لبنانی را شناسایی و مجازات کنند! یاد مرحوم مجتهدی تهرانی بخیر! که می گفت خوب های تهران واقعاً از خوب های جاهای دیگر بهترند و بدهای این ابرشهر از بدهای همه جا بدتر!
متحیرانه از آنها می پرسم؛ به راستی! تولید موج جنگ های روانی در بین مردم چه نسبتی با آزاد اندیشی و خودآگاهی انتخاباتی و نیز مناسبات دموکراتیک دارد؟ تولید شک، شست و شوی مغزی، ایجاد هرج و مرج فکری، اختراع اضطراب و تشویش و بکارگیری تمامی الگوهای جنگ های پست مدرن و عملیات های متافیزیکی و به پرواز درآوردن بمب افکن های مخصوص آسمان تهران چه نسبتی با انتخابات دموکراتیک و آزاد دارد؟ شما بدون راه اندازی ارابه ها و منجنیق های پرتاب بمب دروغ و تردید در ونک و فرمانیه و فرشته و الهیه بر سر دختران و پسران معصوم چه هنری به خرج داده اید؟! چرا اصلاحات و اصلاح طلبی به "موج" نیازمند است تا ببرد؟! چرا وقتی موج راه نیافتد، اصلاح طلبیِ رادیکال نگران می شود و به چه کنم چه کنم می افتد؟! این سوالی است که ما باید از اصلاح طلبی التقاطی و رادیکالِ تهران بپرسیم امّا او و دوستانش پیش دستی می کنند و می گویند اگر موج راه بیفتد اصولگرایان به چه کنم و چه کنم می افتند؟! چرا از منطق و ادبِ بحث های آزاد در انتخاباتِ تهران فراری هستید؟!
چرا اصولگرایان در پی سیاست مدنیِ در تهرانند؟
آری! ما پنهان نمی کنیم که ما با تمام اشکالاتی که در ما هست همیشه خواستار حلم مدنی، طمأنینه و سیاست عقلانی و انتخاباتِ غیررادیکال هستیم ! و این ناشی از طبع و فطرت آدمی است که می خواهد در فضایی آکنده از علم و اخلاق و فضیلت گزینش کند. ما از نسل قانون و مدنیّت در تاریخ هستیم و شما از نسل کف و سوت و هورا کشیدن! ما همواره تدارکی صبورانه در تاریخ داشته ایم چون ما جمهوری خواهی موجی رضاخانی را دیده ایم! ما سقوط مصدق را با کمک چماق داران انگلیسی و آمریکایی دیده ایم! ما دیده ایم که برای تحقیر آیت الله کاشانی؛ هم او که ملیّتِ نفت بی او ممکن نبود، حیوانی را اما در خیابان های تهران با شکلک این فقیه عالی مقام گرداندند! ما صحنۀ اعدام شیخ مشروعه خواه و آزاده را در پس سیاستِ موجی در میدان توپخانه به چشم خویش دیدیم؛ ضمناً ما بنی صدر، همان صد درصد! را هم پشت سر گذاشتیم و به چشم خویشتن دیدیم که چه مرگ ها که بر بهشتی نگفتند! امّا چه حِلم ها از بهشتی که ندیدند! و اصلاً ما در مظلومیت و صلابت فقیه فیلسوف مان جناب مصباح چه داریم بگوییم آنجا که شنیدیم العیاذبالله گفتند رسول خدا (ص) هذیان می گوید و شنیدیم که تا یک قدمی فتح و ظفر،
به فرمان کار کشته ترین سیاسِ سیاستِ موجی، قرآن بر نیزه کردند و نیز شنیده ایم و درست شنیده ایم که قبیلۀ بی اسلم برای اخذ بیعت آزاد! و انتخابات آزاد! به چه کارهایی در مدینه مبادرت کرد! کاری که بعضی نواسلمیان در تهرانِ اخیر می کنند تا با آویختن شمشیر داموکلس بر سر شهروندان از مردم رأی بگیرند و....
دام هایی که ساختار شکنان برای اصولگرایان تهرانی پهن کردند!
از این رو است که نگارنده می گوید مبادا اصولگرایان تهرانی در دام سران ساختار شکن تهران گرفتار شوند و همین میزان حلم تشکیلاتی که اخیراً در تهران بدان دست یافته اند را با دست خویش امّا در حقیقت با کارگردانی آنها به اضمحلال کشانند. زیرا اگر مقدمۀ منطقِ خود گفتۀ زیباکلام و دوستانش در تدوین سیاست های موجی و پیمانکاری های موجی را در سپهر سیاستِ تهران بپذیریم، راهبرد پسینی آنها هم این خواهد بود که موجِ پیروزیِ موجیِ فهرست را بر امواجِ تفرقۀ داخلی تشکل های اصولگرایان دوام و ثبات بخشند و تا انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر حفظ کنند، لذا تلاش کردند تا اساس تمامی نشست های اخیر اصولگرایان را بی مصرف و نفاق آلود معرفی نموده و دلسوزتر از دایه، بعضی از گروهها و احزاب و شخصیت ها را مسوول شکست اصولگرایان معرفی نمایند؛ یکی به جامعۀ وعاظ تهران می تازد، دیگری به دستگاه پرارزش مداحان اهل بیت عصمت و طهارت تهران که از چه روی این جامعۀ مدنی پر قدمت در سیاست، مداخله کرده؟! و یا آن یکی، گذشتۀ اصولگرایی را با علامت سوال مواجه می نماید و نیز آن دیگری با مکّاری اش امّا از زبان تحلیل گرانِ کم عمق، خط کشی های محلّی در مناطق تهران را
طرح می نماید! آری! من سبک زندگی را بی ارتباط با مسایل جامعه شناسی سیاسی نمی دانم و منکر برخی ویژگی های اندیشه ای و طبقاتی در تهران نیستم امّا این به یک پارادایم تبدیل نشده و با همت ما و صد البته انسجام نایافتگی درونیِ تئوریک جریان رقیب نخواهد شد لذا قویاً و بر اساس زیست 23 سالۀ خویش در تهران می گویم، راه ما از میانۀ حلم مدنی و سیاستِ عقلانی در تهران می گذرد؛ راه ما صرفاً نه از میدان شهدا و میدان خراسان و دروازه دولاب که باید از ونک و شمیران و خیابان های جردن و فرشته والهیه توأمان بگذرد، از ری و چیذر، از مسجد شهدا تا امام زاده صالح و از میدان ارگ تا جماران و از پارک شهر تا پارک قیطریه و از شاه عبدالعظیم تا امامزاده قاسم ...
راه گذار از جامعۀ موجی، تعمیق جامعۀ مدنی - دینی تهران است
رقیب امّا می خواهد پیروزی موجی، بی اثر و کم دوام خود را بر جامعۀ مدنیِ پرقدمت وایمانیِ طهران همانند یک عامل انتحاری بکوباند و بگوید بُردیم تا در اصولگرایان انفعال و اضطراب ایجاد کند! تو چه چیز را برده ای؟! غیراز موج را ؟! رقیب امّا کم صبر و جزو طایفۀ غوغاییان است و می خواهد بر مسیر دیالوگ آیات عظام؛ مصباح، یزدی و نسل حاج قاسم سلیمانی با مردمان تهران سد نماید پس اگر چنین است، که هست باید به این خِرد جمعی برسیم که راه از بین بردن جامعۀ موجیِ زیباکلام، تعمیق جامعۀ مدنی عقلی و اخلاقی - دینیِ تهران در تمامی محلات این ابرشهر است. زیرا اگر از خود زیبا کلام بپرسید چنانچه موجی و تشویشی از جانب شما در بین تهرانیان نباشد مستمع او بیشتر است تا فیلسوف ما و یا حاج قاسم ایران و جهان! بله! می توان غوغا درست کرد و مگر در غوغای تهران نبود که گفتند او که حاج احمد (ره) را مسموم کرده و به قتل رسانیده هاشمی رفسنجانی است و مگر همین جوانان انقلابی با صفای تهران نبودند که او را از این مهلکۀ موجی نجات دادند؟ کما اینکه امروز هم نگارنده بر آن است اظهار و تظاهر این همه دوستی او با فرزند آن مرحوم یعنی جناب حاج حسن آقا، دوستی یی موج
گونه در جامعۀ مواج است و هر دو موج، موجی روانی است و کیست که نداند این امواج نسبتی با حقیقت ندارد. احیاناً از دوستانِ منتقد احتمالی این یادداشت در جبهۀ اصولگرایان پرسشی مطرح می کنم و آن این که مگر نه این است که سالهای نخستین مبارزۀ امام خمینی ره، علی رغم اصرار برخی گروههای اصلاح طلبِ التقاطیِ دموکرات و اصلاح طلبانِ التقاطیِ رادیکال، حضرت روح الله و حلقۀ نخست جریان فقاهتی - ولایتی (جریان معتقد به مردم سالاری دینی کنونی) بر دیالوگ با فرد، فردِ جامعه اصرار داشتند و مگر مطهری، باهنر و مفتح با تمامی اهل تهران چنین نکردند به راستی موادّ و مفاد حسینۀ ارشاد چه بود که همه را جذب خویش می کرد؟ آیا جز استدلال و اخلاق و زندگی با مردم بود؟ آری! آنها با تفکر اسلامی، سکولاریزاسیونِ پهلویستی را مضمحل کرده و نهایتاً شاهد پیروزی را در آغوش گرفتند، پس اگر چنین است جریان مردم سالاری دینی در تهران باید بر گستردۀ دیالوگ با تمامی طبقات تهران اصرار داشته باشد و با صبوری، راه گذار از سیاستِ غوغا و سیاستِ موج ها را بیابد.
امکانات تئوریک اصولگرایان در تهران فراتر از اصلاح طلبان است
همانطور که امام خامنه ای در یک فرایند مدنی - دینی، حتّی از مخالفان نظام می خواهد که با نوعی عقلانیت در ا نتخابات مداخله کنند، نگارنده بر آن است که اصولگرایان به دلیل دوری از مکر و خدعه و پرهیز از سیاست های موجی می توانند باهمه دیالوگ کنند با همۀ مناطق، با همۀ جمعیت ها و همۀ محلات، چیزی که جریان شبه اصلاح طلبی فاقد این امکان و استعدادِ جامع در تهران است، اصولگرایان می توانند و باید بتوانند با همۀ طبقات در تهران تعامل کنند، حتی با بوژواهای مسلمان! با سکولارهای مسلمان! با کم حجابان تهران، با دیگر فِرَق اسلامی و حتی با پیروان دیگر ادیان توحیدی در این شهر! زیرا داّل مرکزی گفت و گوی اصولگرایی با آحاد مردمان تهران، نه خاستگاه طبقاتی، جنسیتی، سیاسی و فرقه ای و یا دینیِ آنها که فطرتِ آنهاست و لاجرم با روح حق بین آنها نسبت می یابد و نه مثل رقیب که تمام همت اش مصروف سرمایه گذاری روی آشفتگی ذهنی و دلالت های واکنشی آنهاست! بر همین مبنا با قطعیت می توان اثبات کرد که آرامش، تفکر و گفت و گو در تهران آرمان اصولگرایان و تشویش و اضطراب و زندگی مواج در جامعۀ تهرانی نقطۀ امید اصلاح طلبیِ التقاطی و رادیکال برای حیات سیاسی
است، پس اگر جریان اصولی و فقاهتی، قهرمان اصلی تهران در دهه های پرآشوبِ فکریِ 40 و 50 در تهران بود می توان پیش بینی کرد که راه فردای تهران هم کاملاً روشن است پس مراقب کمین رقیب در گردنه های موج خیز تهران باشیم، به کمین های موجی باید ضدکمین های آگاهی بخش زد، این ضد کمین درگام نخست فقط و فقط قرار نگرفتن در زمین های بازیِ مواجِ موج سازان است، اصولگرایان باید ساحل آرام و صبور امّا موج شکن تهران باشند که موج ها وقتی به آن برخورد می کنند کف آلود به دامن دریا باز می گردند.
آیا وزارت کشور هم روی موج حرکت می کند؟
در پایان حرفی هم با وزارت کشور مانده که باید بدون تعارف و طلبکارانه و از موضع جامعۀ مدنی - دینی تهران با آنها در میان گذاشت! آیا وزارت کشور هم می خواهد تا کِی با سیاستِ موجی، انتخابات تهران را راهبری کند؟ مبادا عبارت اُخریِ جامعۀ موجی، نظام انتخاباتیِ موجی و یا نهایتاً تمدیدهای موجی ساعات رأی گیری برای همسویی با امواج باشد.
عجیب است که برخی ساختارشکنان می توانند موجی بیافریند که مثلاً بخشی از حاکمیت بنا دارد میلیون ها نفر جمعیت از خارجِ تهران برای همبستگی با برخی شخصیت ها به پای صندوق های رأی گسیل کند و هم زمان با دروغ های شاخدار تلاش کردند مخالفین خود را و مخالفین نظام انتخاباتِ جمهوری اسلامی را با عجز و لابه به پای صندوق بکشانند وزارت کشور هم امّا ناچار و زیر نام زیبای خلق حماسه، تقریباً انتخاب را تا روز شنبه تمدید می کند امّا حداقل، انتخابات که تمام می شود حتّی جربزه ای برای گذار از سیاستگذاری های موجی و تمدیدهای موجی بخرج نمی دهد بدیگر سخن هم او که بنا بود برج میلاد را دربیاورد و در دمشق و یا شمال یمن بکارد هم او در تولیدات و نجواهای موجی و شبانۀ برخی خیابان های تهران بنا داشت میلیون ها نفر اصولگرا را از شهرستان ها پای صندوق های تهران بیاورد؟! و ... به راستی آیا وقت آن نرسیده که برای جلوگیری از مبسوط الید بودن قبیله نو اسلمی ها در تهران و دفع جنگ های روانی از خیابانهای تهران و برای عقلانی کردن مشارکت های سیاسی، یکسال مانده به انتخابات با استفاده از تجربه خوب برخی کشورهای غربی در این موضوعِ خاص، از "رأی دهندگان" هم "ثبت
نام" کنیم و حتّی "مکان مشارکت" او را معلوم کنیم و سیاست ورزی را بجای تصرفات پیمانکارانۀ دو روزه و بهره برداری های جناحی در جامعۀ موجی زیباکلام و در ساختِ یک جامعۀ مدنیِ قدرتمند دینی بکار بندیم تا سرشت مشارکت سیاسی در جمهوری اسلامی که اکنون چهل ساله می شود با داستان های عشقی - سیاسیِ دیو و دلبرسازی ساختارشکنان داخلی و خارجی، دو روز مانده به یوم الله های ایرانی، به سوی سیاست های موجی سمت و سو نیابد؟! آیا وزارت کشور در ادوار اخیر خود را به خواب زده است؟!
ممکن است کسی شبهه کند ثبت نام رأی دهندگان در تجربۀ غربی ممکن است روح حماسه را از انتخابات کم کند امّا باید گفت در صورتی که این سیاست مدنی در یک بستۀ جامع و با پیوستی فرهنگی ارائه شود می تواند "ماشین رأی مخوفِ" ساختارشکنان را در تهران به گِل نشاند! وانگهی انتخابات همان گوهری است که امام خامنه ای آن را حق الناس می شمارد لذا باید از چنان شأنی در جمهوری اسلامی برخوردار شود تا کسانی که به ناحق مترصد تصاحب دو روزۀ آن از طریق تولید مواج دروغ های بزرگ هستند در سرشت سیاست ورزی های مدنی - دینی استحاله شوند، وزارت کشور باید التفات یابد که نباید حق الناس روی موج بی.بی.سی یا اقسام موج های شهواتِ شخصی ذبح شود ما منتظریم تا وزارت کشور از خواب و کرختی بیدار شود و برای گذار از دو موج، طرحی ارایه کند: مقابله با پیمانکاران موجیِ انتخابات و مقابله با موج پولهای کثیف که درباره آن هم حرف های جدّی وجود دارد.
سخن پایانی: دیالکتیکِ موج، داّل مرکزی اصلاح طلبان رادیکال در تهران است
آری! این بود راز بزرگ انتخابات تهران! دیالکتیک موج! از نظر جریانِ هراسان شبه اصلاحات و نه اصلاح طلبانِ حقیقی، انتخابات از تز، آنتی تز و سنتز برخوردار است. و می توان با سرمایه گذاری روی این ضدها، انتخابات را دو روزه بُرد! از نظر این جریان، هر انتخاباتی نه یک سیاست ورزیِ مدنی که یک موج است، این موج در درون خود یک ضدموج دارد که باید آن را شناسایی و برای فلج کردن رقیب بکار بست تا به سنتز آن یعنی فتح عددی صندوق ها نایل شد، امّا این پایانِ راه نیست زیرا موجِ پیروزی باید بتواند برای دوام خود به تولید نیرویی ضد خویش مبادرت کند تا جانشین خوبی برای موج نخست پیروزی تلقی شود یعنی همان بازی و ژست اپوزسیونی در درون حاکمیت! و این قِصۀ پر غُصه موج، ضدموج و سیاست های موجی است که رقبای اصولگرایان به آن دل خوش داشته اند تز (موج انتخابات) آنتی تز (ضد انتخابات، غوغا و امواجِ بزرگِ دروغ برای فلج کردن رقیب) و سنتز (پیروزیِ موجیِ حاملِ موجی جدید که همان تئوری خلق اپوزسیون از درون موج پیروز است) و ...
امّا چنانچه که گفته شد،اصولگرایان تهران بی اعتنا به این معرفت شناسی دیالکتیکی موج ها و زنجیره سیاست های موجی، بخصوص با دقت در انواع و ابعاد دام های پهن شدۀ آنان، باید سیاست ورزی جمعی درون تشکیلاتی را در این جبهه تعمیق بخشند و با استفاده از تجربیات ماههای گذشته ضمن آسیب شناسی فعالیت های گذشته از هم اکنون البته با حمایت از هر اقدام مطلوب دولتِ مستقر، امّا برای رقابت عالمانه و مردم گرایانه جهت قوام جامعۀ مدنیِ دینی - اخلاقی تهران همت کنند و برای نیل به تشکیل "دولت جامع دوازدهم" مجاهدت نمایند.