فقط بدی‌های سبک زندگی غربی را آموخته‌ایم/ فرهنگ هیچگاه اولویت ما نبوده است/ ما از نظر تفکر غرب‌زده هستیم

پایۀ تكنولوژی، علوم پایه است و پایۀ بسیاری از تكنولوژی‌های مهم در فیزیك، شیمی و زیست‌شناسی است. اما علوم پایه در مملكت ما شأنی ندارد و به‌عنوان طفیلی تحمل می‌شود. ما اگر بخواهیم از نظر تكنولوژی خودكفا شویم، باید علم تولید تكنولوژی را یاد بگیریم.

کد خبر : 494950
سرویس اجتماعی فردا - ریحانه زاغری

لیسانس فیزیک خود را با کسب رتبۀ اول رشتۀ فیزیک و رتبۀ اول دانشکدۀ علوم از دانشگاه تهران اخذ کرد و دورۀ آموزشی الکترونیک و فیزیک هسته‌ای را در مراکز اتمی این دانشگاه گذراند. سپس برای ادامۀ تحصیل به ایالات متحدۀ آمریکا رفت و مدرک دکترای فیزیک را در دانشگاه برکلی (ایالت کالیفرنیا) دریافت کرد. پس از بازگشت به ایران، خدمت خود را با سمت استادیار فیزیک، در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد و به‌تدریج به رتبۀ استاد ممتاز این دانشگاه ارتقا یافت.

دکتر مهدی گلشنی منشأ خدمات علمی و فرهنگی دیگری نیز بوده است که در این مجال کوتاه نمی‌گنجد. او در گسترش تحقیقات در زمینه‌های علم، دین، فیزیک و فلسفه فعالیت بسیاری داشته و عضو مؤسس انجمن بین‌المللی علم و دین در کمبریج بریتانیا هم بوده است. او با مشاوره و مشارکت در پروژۀ کنفرانس علم و جست‌وجوی معنویت (برکلی، ایالات متحده، ۱۹۹۸) نقطۀ عطفی در تاریخ مناسبات علم و دین در غرب را رقم زده است. او عضو انجمن مدرسان فیزیک آمریکا، انجمن بین‌المللی علم و دین، انجمن اروپایی علم و الهیات، انجمن مطالعۀ علمی دین، مرکز الهیات و علوم طبیعی در برکلی، مرکز بین‌المللی فیزیک نظری در تریست ایتالیا، مرکز اسلام و علم در کانادا، مؤسسۀ تعامل الهیات با علم و تکنولوژی در آمریکا و مؤسسۀ علم و دین متانکسوس در آمریکاست و در ایران نیز عضو پیوستۀ فرهنگستان علوم، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مدتی رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بوده است. او از برگزیدگان همایش چهره‌های ماندگار در عرصۀ ف یزیک و برندۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز هست.

از این رو، نسبت میان تکنولوژی و سبک زندگی را از ایشان جویا شدیم تا ایشان با نگاهی به فرهنگ و نگاهی به علم جدید، علاوه بر آسیب‌شناسی سبک زندگی در کشور، راهکارهایی برای برون‌رفت از نابسامانی‌های این عرصه ترسیم نمایند.

ورود تكنولوژی به زندگی افراد جامعه، برای مردم نظام اخلاقی جدیدی را به وجود آورده و دنیای تكنولوژی آن‌ها را وارد فضا و نظام جدیدی كرده است. به نظر شما، اثرات تكنولوژی بر سبك زندگی مردم را می‌توان به چند بُعد تقسیم كرد؟

عمدتاً هر عامل اثرگذاری اثر خود را از طریق فرهنگ بر آداب‌ و رسوم و افكار مردم برجای می‌گذارد. یك دانشمند كانادایی که به یكی از شهرهای سرخ‌پوستان در شمال غربی كانادا رفته، اهالی آن را دیده و با زنان آنجا صحبت كرده است، می‌گوید زنان آن شهر می‌گفتند از وقتی تلویزیون وارد شهر آن‌ها شده، سبك زندگی آنان را به‌کل تغییر داده است. مثلاً همسایه‌ها با هم به ماهیگیری می‌رفتند یا بچه‌ها با هم بازی می‌كردند که حالا همۀ این کارها ترك شده است. واقعیت این است كه تكنولوژی، تغییرات اساسی بسیاری در فرهنگ به وجود آورده و در نگرش مردم به زندگی و وقتی که برای تکنولوژی صرف می‌کنند، تأثیرات بسیاری گذاشته است.

چند سال پیش، بعد از فروپاشی روسیه که لهستانی‌ها تا حدی استقلال پیدا كرده بودند، من مسئول پژوهش‌های علوم انسانی بودم که چند نفر لهستانی به ایران آمدند. خانمی كه در رأس گروه قرار داشت، می‌گفت ما عده‌ای از سیاست‌مداران قدیمی دور هم جمع شده‌ایم تا مقداری به مملكت خود رسیدگی کنیم. در طی تحقیقات خود، می‌بینیم که مثلاً سبك غذا خوردن‌ آمریکایی چقدر بر خانواده‌ها و نحوۀ برخورد آن‌ها با هم اثر گذاشته است، زیرا در سبک زندگی آمریکایی، غذا را باید سریع یا در راه خورد که باعث ارتباط کمتر اعضای خانواده می‌شود. آن‌ها می‌گفتند به این دلیل به ایران آمده‌اند که ببینند ما که به دنبال استقلال از شرق و غرب هستیم، دربارۀ این موضوع چه كاری انجام می‌دهیم.

میزان وقتی كه افراد صرف اینترنت، تلویزیون و غیره می‌کنند، بسیار بر سبک زندگی آن‌ها اثر گذاشته است. حال اگر وسایل این‌چنینی مثل تلویزیون، برنامه‌هایی داشت که از بُعد فرهنگی قوی و صحیح بود و برنامه‌های آموزشی خوبی پخش می‌کرد، اشكالی نداشت. اما از طریق تبلیغات، برنامه‌ها و سریال‌هایی كه ارائه می‌شود، رفتارهایی در جامعه شیوع پیدا می‌كند که تا قبل از آن، فقط در محیط‌های خصوصی جامعه وجود داشته است. در چنین شرایطی، باید به اندازۀ كافی تعلیمات وجود داشته باشد و افراد مراقب باشند كه در خانه‌های آنان و بیرون چه می‌گذرد. مثلاً محیط جامعۀ ما محیطی است كه از نظر فرهنگی كاملاً از‌هم‌گسیخته است. یك شخص آمریكایی كه در شبكه‌های تلویزیونی آمریكا كار می‌كند، همین چند روز پیش به ایران آمده بود و در مصاحبۀ خود، علاوه بر تعریف از مهمان‌نوازی ایرانیان و غذاهای ایرانی، گفته بود من تهران را از هر شهر دیگر آمریكایی‌تر دیدم.

خانم متدین و مسلمان دیگری که از آمریكا به پاكستان رفته بود، در فرودگاه اسلام‌آباد گفته بود که شك كردم در آمریكا هستم یا در اسلام‌آباد. از آنجا که ما برای فرهنگ ملی-اسلامی خود هیچ‌كاری انجام نداده‌ایم، افراد جامعۀ ما نیز از نظر فرهنگی رها شده‌اند. به همین جهت، می‌بینیم كه برداشت منسجمی از فرهنگ ندارند. مثلاً بسیاری از افراد در برخی از کارها كاملاً دینی عمل می‌كند و آداب دینی خود را به‌جای می‌آورند، اما در کارهای دیگر كاملاً گسیخته از دین و فرهنگ خود عمل می‌کنند. به همین علت، می‌بینیم که افراد به‌راحتی كشور را ترك می‌كنند. این به دلیل فرهنگی است که در کشور حاکم است و چنین افرادی بین فرهنگ حاكم و فرهنگ خارج از کشور فرقی نمی‌گذارند و حتی معتقدند که برخی از تسهیلات زندگی در آنجا راحت‌تر فراهم می‌شود.

سبك زندگی ما اصلاً اسلامی نیست. درست است که مردم نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند، ولی واقعیت این است که ما در رفتارها، برخوردها، نظم اجتماعی و غیره بسیار از فرهنگ اسلامی دور هستیم. مثلاً در فرهنگ اسلامی، نظم عاملی بسیار اساسی است، اما در زندگی ما پیاده نمی‌شود. پس كجا قرار است دستورات اسلام اجرا شود؟ پیامبر اسلام (ص) وقتی که دیدند یك نفر را دفن می‌كنند، فرمودند خدا رحمت كند آن كسی را كه وقتی كاری را انجام می‌دهد با اتقان انجام دهد؛ یعنی ایشان حتی در مسئله‌ای مثل دفن‌ كردن معتقد بودند که این کار هم باید با تفكر انجام شود.

با توجه به وارداتی بودن اكثر تكنولوژی‌ها در جامعۀ ایرانی، آیا می‌توانیم به تحقق سبك زندگی اسلامی-ایرانی امیدوار باشیم؟

با این طرز فكری كه فعلاً حاكم است، با كمال صراحت عرض می‌كنم خیر. نمی‌گویم که باید ارتباط خود را با دنیا قطع كنیم. پیغمبر نیز فرمودند : « اطلبوا العلم ولو فی الصین»، اما ضمن اینکه باید بتوانیم در ارتباط با دنیا نیازهای خود را برطرف كنیم، باید به کشورهای دنیا بگوییم كه ما نیز صاحب فكر هستیم. اگر زمانی از انگلیس، فرانسه و دیگر کشورها به اسپانیای اسلامی می‌آمدند تا پزشكی و سایر علوم را یاد بگیرند، اکنون هم باید از ایران، علومی را بیاموزند.

در محیط ما نسخه‌هایی كاملاً قلابی از استعمار برای رواج علم حاكم است، مثل اینکه صرفاً مقاله بنویسیم، در صورتی که باید کار اصیلی صورت بگیرد و نیازهای كشور را رفع کند که البته این‌ گونه کارها كمتر مطرح است. مشخص است که اگر خود ما تكنولوژی را تولید و سعی كنیم كه مطابق با فرهنگ ما باشد، قضیه بسیار فرق می‌كند، اما وقتی كه تولید علم ما كاملاً مشق‌نویسی است، نه سرمشق‌نویسی، شرایط بهتر از این نمی‌‌شود.

ما باید خودكفا شویم. یکی از پیشنهادهای مرحوم پرفسور عبدالسلام در سال ۶۷ به رئیس‌جمهور آن زمان، که مقام معظم رهبری بودند، این بود كه جنگ تمام شده است و شما باید در فكر خودكفایی باشید. ما اگر خودكفا باشیم، آقای خود هستیم، تحت فشار نیستیم و برنامه‌ریزی‌ها را مطابق فكر خود انجام می‌دهیم. اما وقتی كه تحت فشار باشیم، هركاری را با اجبار انجام می‌دهیم و مجبور هستیم مثلاً دارو، گندم، برنج، تسبیح، مهر و حتی قرآن را هم از چین وارد كنیم. در صورتی که بسیاری از این محصولات را می‌توانیم در داخل تولید كنیم و دلیلی برای وارد کردن آن وجود ندارد. ما باید سعی كنیم آنچه را که نمی‌دانیم یاد بگیریم و خودمان آن را انجام دهیم، نه اینكه اگر هم می‌توانیم تولید کنیم، باز هم به‌راحتی‌ آن را بخریم و وارد کنیم. البته متأسفانه مقداری پول هم برای عده‌ای در واردات وجود دارد، ولی نكتۀ اساسی این است كه ما تا خودكفا نشویم و روی پای خود نایستیم، همواره مجبور هستیم زور بشنویم. اما اگر روی پای خود بایستیم، می‌توانیم فرهنگ خود را پیاده كنیم.

چرا ما نمی‌توانیم وسایل تفریحی فراهم كنیم؟ صد درصد اگر فكر كنیم، می‌توانیم وسایل تفریحی سالم را تهیه كنیم. یكی از دوستان پاكستانی من، که در حال حاضر در كانادا زندگی و مجلۀ اسلامی منتشر می‌كند، می‌‌گفت در یک ماه رمضان در پاكستان، سریالی بسیار مفید، خوب، آموزنده و جذاب پخش شد که همه خود را برای دیدن این فیلم به خانه می‌رساندند. مثلاً اندیشمندان و آدم‌های مهم چینی که جایزۀ نوبل‌ کسب می‌کنند، سالی یك یا دو بار به چین می‌روند تا به کشور خود كمك فكری كنند، اما بسیاری از ایرانیانی كه خارج از کشور درس خوانده‌اند و استاد هستند چنین کاری انجام نمی‌دهند. حواس ما جمع نیست نسلی كه پرورش پیدا می‌كند باید با فرهنگی اصیل پرورش پیدا كند تا به كشور علاقه داشته باشد و آن را ترک نکند.

همان‌طور كه مقام معظم رهبری هم بارها تكرار فرمودند، همه‌چیز حتی علم و اقتصاد ما، بستگی به اصلاح فرهنگ ما دارد. اگر فرهنگ ما درست باشد، به‌جای اینکه با دلار ماشین‌های چندمیلیونی وارد كنیم، آن را صرف عواملی می‌كنیم كه برای مملكت ما مفید باشد. این موضوع نشان می‌دهد که اقتصاد هم متأثر از فرهنگ است، اما متأسفانه در تمام دوران انقلاب، فرهنگ اولویت ما نبوده است.

آلمان بعد از جنگ جهانی دوم، خیلی زود خود را نجات داد. وقتی مرحوم دكتر مصدق سر كار آمد، سال ۱۹۵۰ بود. آن زمان دكتر مصدق از دكتر شاخت آلمانی دعوت كرد که به ایران بیاید و به فكر اقتصادی کشور کمک کند، زیرا آلمان بعد از جنگ جهانی دوم، در زمان بسیار كوتاهی، اقتصاد خود را روبه‌راه کرد و سال‌ها بهترین اقتصاد اروپا را داشت. علت موفقیت آن‌ها این بود که به خود تکیه کردند و خودباوری داشتند. چین هم در حال حاضر همین‌طور است و حواس این کشور بسیار جمع است، اما آن زمان که حواس چین پرت بود، غربی‌ها مردم این کشور را افیونی هم می‌كردند، اما اکنون دیگر مراقب است.

آن‌ها ارزیابی کردند و به این نتیجه رسیدند که علاوه بر تكنولوژی، باید در علوم هم موفق باشند و اکنون دارند با دنیا رقابت می‌كنند، زیرا کار آن‌ها حساب‌وكتاب دارد. فرهنگ است كه باعث می‌شود دانشجوی چینی كه در آمریكا تحصیل می‌كند، به چین برگردد، در حالی که همین فرهنگ باعث می‌شود دانشجوی ایرانی به‌خاطر تسهیلات زندگی در آنجا، دیگر به کشور بازنگردد. فرهنگ تعهد، ذات محیط ما نیست و سبك زندگی ما را هم تحت‌الشعاع قرار داده است. همۀ کارهای ما، حتی فكر ما در مكاتبی كه كار می‌كنیم، تقلید است. دكتر احسان نراقی گفته بود این‌قدر كه ما در ایران از پست‌مدرنیسم می‌شنویم، در فرانسه نمی‌شنویم.

محیط ما از نظر تفكر بسیار غرب‌زده است، ولی ما اصلاً محسنات غرب، مثل نظم، ترتیب، برنامه‌ریزی و شایسته‌سالاری را یاد نگرفته‌ایم و هیچ‌كدام از این موارد را رعایت نمی‌كنیم و فقط کارهای بد آنان را آموخته‌ایم که به دنبال آن، سبك زندگی ما هم این‌چنین می‌شود. من نمی‌گویم غذاهای آن‌ها بد است. من هم بعضی اوقات از این نوع غذاها می‌خورم، اما در حال حاضر در کشور می‌بینیم که به‌ازای یك مغازه‌ که غذای سنتی می‌پزد، چندین مغازۀ فست‌فوت وجود دارد. آیا نمی‌شد برخی از غذاهای سنتی خود را به‌گونه‌ای طبخ کنیم که سریع باشد و کار مردم را هم راه بیندازد؟ این موضوع نشان می‌دهد كه میزان نفوذ دیگران در ما زیاد و پایبندی ما به فرهنگ ملی و دینی خود بسیار کم است.

در مورد فناوری و تكنولوژی رویكردهای متفاوتی وجود دارد و برخی فناوری را مختار و غیروابسته می‌دانند. نظر شما دربارۀ این موضوع چیست؟

من هیچ رویدادی را مختار نمی‌دانم و به نظر من، همه‌چیز قابل كنترل است. من از رئیس بخش علمی فولکس‌واگن در اسپانیا شنیدم که می‌گفت ما هرکاری که تكنولوژی به ما اجازه دهد، انجام می‌دهیم که البته همان موقع یك فیلسوف انگلیسی به او گفت بنابراین باید فاتحۀ جهان و تمدن را بخوانیم.

بنابراین شما برای فناوری ماهیت قابل سیاست‌گذاری قائل هستید؟

كاملاً. مثلاً همین تلویزیون یا اینترنت برای ما فایده‌های بسیاری دارد، ولی می‌بینیم که چه استفاده‌هایی از آن می‌شود. ما اگر برنامه‌های جذاب تهیه و فراهم كنیم و در اختیار جوانان بگذاریم، آن‌ها قبل از اینكه سراغ رسانه‌های بیگانه بروند، به این برنامه‌ها توجه می‌كنند. در سبك زندگی قدیم، پدر‌ها و مادر‌ها كاملاً مواظب بودند كه بچه‌‌ها كجا می‌روند و چه كار می‌كنند. مثلاً زمانی که ما در اصفهان بودیم، موقع آمدن از مدرسه می‌دیدم كه پدرم بعضی اوقات دم در منزل می‌ایستادند. خانواده‌های قدیم این‌طور مواظب بودند، اما اکنون بچه‌ها رها هستند. همچنین بعضی‌ اوقات که بچه‌های بسیار خوب، باسواد، متدین و متعهد را در دانشگاه می‌بینیم، متوجه می‌شوم که دلیل رفتار خوبشان مربوط به خانواده‌های اصیل آنان است. این موضوع نشان می‌دهد كه تربیت درست فرزندان کاری است انجام‌شدنی، اما خانواده‌ها و آموزش‌وپرورش آن‌چنان‌كه باید وقت صرف تربیت فرزندان نمی‌كنند.

در دانشگاه‌ها هم فقط بحث آموزش مطرح است و حتی بعضی اوقات هم بدآموزی، زیرا از نظر اخلاقی هیچ‌کس در دانشگاه چیزی نمی‌آموزد. اگر دولت برای آموزش‌وپرورش، فرهنگ و دانشگاه اهمیت لازم را قائل بود، نتیجه بسیار متفاوت می‌شد. آیا می‌دانید از نظر اولویت بودجه‌بندی، آموزش‌‌وپرورش و دانشگاه‌ها چه جایگاهی دارند؟ در آمریكا مثلاً پنجاه درصد بودجۀ تحقیقات به بخش نظامی تعلق می‌گیرد و از آنجا که امور نظامی هم باید موفق باشد، درصد بالایی از آن صرف علم می‌شود و علما را به استثمار می‌گیرد که خواسته‌های آن‌ها را برآورده کنند. در صورتی که ما واقعاً از علما استفاده نمی‌كنیم و كمتر شاهد شایسته‌سالاری هستیم. می‌بینیم که تصمیم‌گیری بسیاری از كمیته‌ها و شوراها واقعاً ضعیف است، زیرا مثلاً دو یا سه نفر عالم همراه با تعداد زیادی از افراد متوسط و ضعیف انتخاب می‌شوند که دربارۀ موضوعی تصمیم‌گیری کنند. مشخص است که در چنین شرایطی، نتیجۀ خوب و درستی به دست نمی‌آید. ما باید تغییری اساسی در نگرش خود به فرهنگ داشته باشیم و برای فرهنگ اولویت قائل شویم، زیرا آنچه اقتصاد ما را بهبود می‌بخشد، سیاست ما را درست می‌كند و ما را به منابع کشور متعهد می‌كند، تغییر نگرش در فرهنگ است.

برخی معتقدند كه در عرصۀ فناوری باید بتوانیم در مقام برتر قرار گیریم و تمام تكنولوژی‌ها را به جامعۀ ایرانی وارد کرده و توسعه دهیم، صرف‌نظر از اینكه ممكن است این فناوری به تحقق سبك زندگی اسلامی-ایرانی لطمه بزند و آن را در حاشیه قرار دهد. نظر شما در این مورد چیست؟

اگر چیزی برای استقلال و پیشرفت ما لازم است و باعث می‌شود جامعۀ ما نسبت به دنیا در سطح بالاتر علمی قرار گیرد، باید آن را یاد بگیریم، اما نباید چنین باشد كه وارد زندگی روزمره شود و به فرهنگ ما آسیب بزند. باید در جای خود مورد استفاده قرار گیرد که این موضوع به كنترل قضیه و قوت دولت بستگی دارد كه چگونه آن را كنترل كند. مثلاً در حال حاضر، می‌بینیم هركاری که در ارتش یا ‌سپاه انجام می‌گیرد، در سطح عمومی پخش نمی‌شود و مخصوص به خود آنان است. ما باید تكنولوژی را برای اموری که برای دفاع از جامعه‌ لازم است، یاد بگیریم، اما نباید آن را عمومی كنیم، مگر اینکه برای نیازهای جامعه اولویت داشته باشد و من این کار را اگر برنامه‌ریزی عالمانه داشته باشد، كاملاً قابل كنترل می‌دانم.

می‌توانیم بگوییم در زندگی امروزه، تكنولوژی به‌نوعی سبک‌ساز شده است؟

بله، علت آن هم این است که تفكر حاکم بر غربی‌ها، سلطه است. در حال حاضر، شركت‌های چندملیتی در سطح جهان وجود دارند كه معین می‌كنند چه چیزهایی اولویت دارد. یک فیلسوف انگلیسی را می‌شناسم که در مقالۀ خود مطرح می‌کند که چرا علما در برابر برنامه‌ریزی دولت‌ها ساكت هستند. یكی از دلایل آن این است كه به دلیل جهان‌بینی‌ای كه بر تفکر علما حاكم است، آنان دیگر به این مسائل اهمیت نمی‌دهند. دانشمندان ما باید در برخورد با مسائل منفعلانه برخورد نكنند و با تفکر بدانند که چه كاری را كجا باید انجام دهند.

در آمریكا و در زمان بوش دوم نیز راجع‌به سلول‌های بنیادین و اینکه چه آزمایش‌هایی را انجام دهند و چه کارهایی را انجام ندهند، یك كمیتۀ هفده‌نفری تشكیل شد که متشکل از الهیون، بیولوژیست‌ها، فیزیك‌دان‌ها و متخصصین دیگر بود و در پایان جلسه قرار شد که بعضی از کارها تا چهار سال آینده انجام نشود تا مطمئن شوند آن کارها برای جامعه مضر نیستند.

جامعۀ ما اصلاً به این نوع مسائل توجه نمی‌کند و مثلاً یك‌مرتبه یك روز می‌شنویم كه شیرها، ماست‌ها و تمام محصولات لبنی فلان مادۀ چربی را دارد و مضر است. این موضوع که مربوط به یک مادۀ مصرفی عمومی است، بسیار بد است. پس تا امروز كنترل‌ها كجا بوده است؟ تمام این کارها قابل كنترل است، زیرا وقتی تصمیم می‌گیرند که کاری انجام نشود، به‌كلی آن را قطع می‌كنند. البته همواره افراد متخلف وجود دارند كه از راه‌های غیرقانونی وارد می‌شوند، اما همۀ افراد که به دنبال راه غیرقانونی نیستند و اگر برنامه‌ای موجود باشد، طبق آن عمل می‌کنند. می‌خواهم بگویم ما آن‌چنان‌که باید مقید نیستیم، زیرا اگر مقید بودیم، هیچ‌كدام از کارهایی که برای محیط‌زیست مضر است و باعث آلودگی محیط‌زیست و افراد می‌شود، رونق پیدا نمی‌کرد. به نظر من، باید برنامه‌ریزی دقیق وجود داشته باشد، افراد در کار خود با جدیت عمل کنند و علما احساس كنند که اولویت آن‌ها باید مصالح جامعه باشد، نه خود آنان و درآمدشان.

یک آمریكایی كه در كالیفرنیا تشكیلات عظیم الكترونیك داشت، یك‌مرتبه کار خود را تعطیل كرد. او در كتاب خود استدلال می‌كند كه کار او برای جامعه مضر واقع می‌شد. این شخص از همۀ تشکیلات خود گذشت، زیرا در او حساسیت انسانی وجود داشت. این حساسیت باید در محیط ما نیز باشد كه متأسفانه كمتر وجود دارد و علمای ما که در امور سیاسی بسیار فعال هستند، در مورد این قبیل کارها كه مربوط به مصالح عمومی جامعه است، كمتر فعال هستند.

انتقال تكنولوژی مسئلۀ مهمی است كه با توجه به توانمندی‌های هر كشور باید ارزیابی و كاربردی شود تا بتواند به شرایط عملی آن جامعه ورود پیدا كند. به نظر شما، كمبودهایی كه در جامعۀ ایرانی وجود دارد چیست؟

یک نكتۀ كاملاً فراموش‌شده در ایران وجود دارد؛ پایۀ تكنولوژی علوم پایه است و پایۀ بسیاری از تكنولوژی‌های مهم در فیزیك، شیمی و زیست‌شناسی است. اما باید گفت که علوم پایه در مملكت ما شأنی ندارد و به‌عنوان طفیلی و به‌خاطر مهندسی، مقداری علوم پایه هم تحمل می‌شود. من در بعضی از شوراهای مهم شاهد این مسئله بودم و واقعاً این قضیه را لمس کردم كه علوم پایه آن اهمیتی را که باید داشته باشد، ندارد. ما اگر بخواهیم از نظر تكنولوژی خودكفا شویم، باید علم تولید تكنولوژی را یاد بگیریم. فرض كنید که امروز این تكنولوژی را وارد كردیم، ممکن است آنجا تكنولوژی جدید دیگری به وجود آید. همیشه هم كه معلوم نیست تكنولوژی‌ها را به ما بفروشند، زیرا تجارب سال‌های اخیر نشان می‌دهد كه همیشه آن را در اختیار ما نمی‌گذارند. بنابراین ما باید اول علوم خود را تقویت و بعد سعی كنیم بیشتر از اینكه آن را به‌صورت مونتاژی وارد كنیم، تولید آن را یاد بگیریم و بر آن مسلط شویم. مثلاً باید به‌جای وارد کردن بیست ماشین مونتاژی، دو ماشین وارد می‌کردیم و بقیه را از روی آن می‌ساختیم كه كلاً بی‌نیاز می‌شدیم. اما به نظر من، شکی نیست که سیاست‌گذاری‌ها غلط بوده است.

ما برای اینكه تكنولوژی در كشور رونق بگیرد، باید در فكر این باشیم که تکنولوژی را تولید کنیم. مرحوم پرفسور عبدالسلام می‌گفت سال ۵۶ كه وارد چین شدم، دیدم كه تمام وسایل غربی‌ها را چینی‌ها با مهندسی معكوس ساخته بودند. ولی بعد بعضی تكنولوژی‌های جدید را خود چینی‌ها شروع كردند. مونتاژ به‌عنوان قدم اول خوب است، اما باید سعی كنیم وسایل را ولو ناقص بسازیم. خدا رحمت كند شهید دكتر چمران را که سال ۵۸ می‌فرمودند ما باید هواپیما را بسازیم، ولو اینكه ناقص باشد و یك یا دو دفعه هم سقوط كند. ممكن است نتوانیم آن را با ضریب اطمینان بالا بسازیم، ولی باید بسازیم تا بالأخره خود ما آن را راه بیندازیم و این همان كاری است كه چینی‌ها انجام دادند.

ما کمتر در این فكر بوده‌ایم که تكنولوژی اصیل ایجاد كنیم. از آنجا که ملاک سنجش كار دانشگاهی‌ها هم اموری است که بعضاً دست دوم یا سوم و به نظر من استعماری است، دیگر آن‌ها كه اصالت و ‌توانایی تولید دارند، به دلیل مقررات موجود، نمی‌توانند کاری انجام دهند. در سنجش علم، بازنگری اساسی لازم است که باز هم در تشكیلات موجود دیده نمی‌شود. تشکیلات موجود فقط هر چند وقت یك بار، افزایش تعداد مقالات را یادآور می‌شود، اما هیچ‌کدام از این مقالات مشكلات مملكت را حل نكرده و تعداد این مقالات هیچ تأثیری بر کاهش یا افزایش واردات ما نداشته است. عالمان، سیاست‌مداران، سیاست‌گذاران و كارگزاران ما باید دربارۀ این موارد پاسخ‌گو باشند که آیا این علم اثری بر محیط و نوآوری ما در سطح جهان داشته و به نام ایرانی معروف شده است یا خیر. به نظر من، اگر یك‌دهمِ اهمیتی كه به جوایز ورزشكاران داده می‌شود، برای علوم قائل بودیم، شرایط بسیار فرق می‌كرد.

به نظر شما، مهم‌ترین نهاد درگیر در عرصۀ برقراری رابطۀ مناسب و معتدل بین تكنولوژی و سبك زندگی، کدام نهاد است؟

دانشگاه‌ها بسیار مهم هستند. به نظر من، وزارت علوم نقش خود را بی‌عیب ایفا نكرده است و بیشتر باید نقش نظارتی داشته باشد. از سوی دیگر، تفکری هم که در دانشگاه‌ها حاکم است، تفكر روزمرگی است و تفكر اصیل حاکم در آن این نیست كه كشور باید پیشرفت کند. همۀ رقابت دانشگاه‌ها با هم دربارۀ مسائلی است كه به نظر من، در دراز‌مدت در بالا بردن سطح علم كشور و بی‌نیاز كردن آن هیچ اثری ندارد. دانشگاه‌ها، وزارت علوم و وزارت آموزش‌وپرورش مهم هستند، اما آنچه بسیار مهم است این است كه وزارت علوم و وزارت آموزش‌وپرورش بُعد تربیتی و اخلاقی را در دانشگاه‌ها تقویت كنند. همچنین باید بدانیم که انجام این کار مثل آمپول نیست كه بتوان آن را تزریق كرد. رفتارها و الگوها مهم هستند که خبری هم از آن‌ها نیست. بنابراین از نظر من، صرف‌نظر از بعضی‌ افراد كه بسیار مؤدب و بااخلاق هستند و دلیل آن هم خانوادگی است، نه دانشگاهی یا آموزش‌وپرورشی، محیط دانشگاه‌ها از نظر فرهنگی واقعاً رضایت‌بخش نیست.

مثلاً در یک برنامه از مردم پرسیده شد که شعر «سعدیا مرد نكونام نمیرد هرگز» از کیست و هیچ‌کس جواب نداده بود، در صورتی که کاملاً مشخص است که این شعر از سعدی است. بسیار شرم‌آور است. به یاد دارم در زمان كودكی ما، پیرزن‌هایی كه خدمتكار بودند، وقتی صحبت می‌کردند، ابیاتی نیز می‌خواندند. چند ماه پیش که به آرامگاه باباطاهر رفته بودم، دیدم که پیرمردی رباعیات باباطاهر را می‌خواند و اطراف او هم تعداد زیادی افراد شیک و امروزی جمع شده و همه جذب نصایح باباطاهر شده بودند.

ما چند محیط بیداركننده داریم که به ما یادآور شود زندگی فقط همین جنبۀ مادی نیست؟ اگر همۀ مردم این موضوع را متوجه شوند، شرایط متفاوت خواهد شد. اما ما گمان می‌کنیم هر باوری را مثل آمپول می‌توان تزریق كرد. در صورتی که با زور نمی‌توان هیچ‌كاری را انجام داد. امر فرهنگ امر بسیار ظریفی است و من بزرگ‌ترین مشکل جامعه را این می‌دانم که در چند دهۀ بعد از انقلاب، اهمیتی کافی به فرهنگ داده نشده و چندان مورد توجه نبوده است.

وزارت ارشاد زمانی مجله‌ای را خارج كشور و به انگلیسی چاپ می‌كرد و چاپ آن را به عده‌ای از برادران شیعی در لندن سپرده بود که با نام خود منتشر کنند. بنابراین از آنجا که به نام ایران نبود، آن را به همه جای دنیا می‌فرستادند. در جایی سردبیر آن به من گفت که حتی یك بار هم از ایران با من تماس نگرفته‌اند که بگویند این مطلب كه نوشته‌اید خوب یا بد است. می‌خواهم بگویم محیط ما این‌قدر غافل است. حتی پول می‌دهد، اما ارزیابی نمی‌كند که این پول چه مصرفی داشته است.

لطفاً جمع‌بندی خود را دربارۀ این موضوع بفرمایید.

به نظر من، شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم باید واقع‌گرایانه و نه ظاهربینانه، وضعیت فرهنگ در جامعه و دانشگاه را ارزیابی کنند و با همکاری و مشورت عده‌ای از متفكران، بهترین راه را برای اصلاح وضعیت فرهنگی در همۀ ابعاد ملی، اجتماعی، شخصی، خانوادگی، آموزش‌وپرورشی و دانشگاهی مشخص نمایند. وضع فرهنگی محیط ما واقعاً وحشتناك است. اولویت ما این است که وضعیت را ارزیابی كنیم و با خودمان نیز تعارف نداشته باشیم. همچنین تا یك گزارش واقعی داده می‌شود، سیاه‌نمایی نكنیم. اگر این‌طور باشد، ما اصلاح می‌شویم، ولی اگر تعارف كنیم و بخواهیم خود را گول بزنیم، پیشرفت نخواهیم کرد.

منبع: خردنامه همشهری

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: