شعر طنز: بنده هم اِل میکنم هم بِل!
بیخودی کِی دور میریزد | رأی خود را آدم عاقل؟! || بنده چون بیش از رقیبانم | رأیتان را مایلم، مایل || انتخابم میکنید آیا؟! | من که هم ال میکنم هم بل!
بنده هم اِل میکنم هم بِل! بس که هستم عارفی واصل بازوانی پرُتوان دارم با روابط میزنم دمبل چون سیاست، لقمهی چربی است تا نماند لقمه روی دل، از سیاست رفتهام بیرون باز از نو آمدم داخل دور، دور بنده است امروز دور سابق میشود باطل حق که میآید سرِ کاری باطلان پس میشوند عاطل بار سوم، محض اطمینان پس چه شد؟ من کیستم؟ مبطل! جثّهام ریز است؟! خب! باشد! بشکنیدم تا چنان فلفل... بشکنیدم باز میگیرم دست و پای خویش را آتل در سیاست کاملاً عادی است روز و شبها گر شوی بسمل! خدمتِ من رایحه دارد برخلاف عدّهای پشکل مملکت لنگ من است و با بنده کامل میشود پازل تا به راه افتد مگر کشور با کلامم میزنم هندل چرخ کشور سخت میچرخد؟! تا بچرخد میشوم مسهل با حضور من سر کارید هر کسی را میکنم شاغل دردها را میکنم درمان من شفایم! فوری و عاجل با وجود مسکن مهرم قلبتان را میکنم منزل مشکلات اصلاً برای من نیست حتّی ذرّهای مشکل فیالمثل در حوزهی بنده قیمت گوجه است بس نازل بیخیال منتقدهایم منتقدهایم خلند و چل منتقدها کیستند الّا جاهلانی خنگ و لایعقل؟! عدّهای خار و خس و خاشاک عدّهای از فیض من غافل باطنم پنهان از انظار است باطناً هستم بسی فاضل غیر باطن، بنده در ظاهر تازه دارم هالهای خوشگل! مردی از جنس عدالت کیست؟ من، وَ مجری «نود»، «عادل»! :: بیخودی کِی دور میریزد رأی خود را آدم عاقل؟! بنده چون بیش از رقیبانم رأیتان را مایلم، مایل انتخابم میکنید آیا؟! من که هم ال میکنم هم بل!