نقشه تخریب استقلال ملی
مخالفان پیشرفت ملی کوشیدند دستیابی به «انرژی هستهای» را مانع پیشرفت و توسعه ایران معرفی کنند و به همین جهت پر کردن رآکتور هستهای به رنج به دست آمده با «سیمان» را در مسیر بهبود وضع معیشتی مردم، شایسته برگزاری جشن و پایکوبی برشمردند!
کد خبر :
493343
روزنامه وطن امروز؛ علی هدایت: هر چند 37 سال در منظومه زمانی پایش تحقق اهداف یک نظام عمری کوتاه محسوب میشود و براساس عرف تاریخ، انقلاب اسلامی ملت ایران هنوز «نوپا» است اما دغدغههای نسلی ایرانیان برای چشیدن طعم شیرین پیشرفت و رفاه نیز موضوعی غیرقابل چشمپوشی است. مخالفان پیشرفت ملی کوشیدند دستیابی به «انرژی هستهای» را مانع پیشرفت و توسعه ایران معرفی کنند و به همین جهت پر کردن رآکتور هستهای به رنج به دست آمده با «سیمان» را در مسیر بهبود وضع معیشتی مردم، شایسته برگزاری جشن و پایکوبی برشمردند! شواهد بسیاری نشان از آن دارد که طیف غربگرا، امروز میکوشند با عملیات روانی گسترده، «استقلال ایرانیان» را سدی در برابر رشد اقتصادی و سیاسی کشور نمایش دهند و برنامه بعدی ضدانقلاب، نفی استقلال ملی از درون جامعه است.
حضرت علی(ع) میفرماید: «انسانها دشمن چیزی میشوند که به آن علم ندارند». پس میتوان به برنامه حساب شده و موذیانهای اندیشید که در پس آن سیاست خارجی وابسته، کشاورزی تعطیل، واردات هنگفت، پلمب کارخانجات و صنایع ملی و در یک کلام تعطیلی زیربنای علمی و صنعتی «استقلال ملت» نیز در مسیر پیشرفت اقتصادی و سیاسی، شایسته جشن و سرور برشمرده شود!
ضدانقلاب و شکار استقلال
«ضدانقلاب» به فرد یا جریانی گفته میشود که با یک انقلاب یا آرمانها و اهداف آن مخالفت میکند. پس برنامه ضدانقلاب پس از وقوع یک انقلاب آغاز میشود و به واسطه آن تلاش میشود تماماً یا جزیی از اهداف انقلاب برانداخته یا برعکس شود. صفت «ضدانقلاب» نیز مربوط به جنبشهایی است که تصمیم دارند وضعیت امور یا اصول را به وضع پیش از انقلاب برگردانند.
با این احتساب مخالفت با «استقلال» در جامعهای پساانقلابی که با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بنا نهاده شد، عینا رفتاری «ضدانقلابی» است.
«استقلال» در منظومه فکری- فلسفی امام خمینی، نقشی حیاتی دارد به نحوی که پژوهشگران، پایه نظریه «حرکت جهانی مستضعفین ضد مستکبرین» را در استقلالطلبی از نظم ظالمانه حاکم بر جهان تبیین میکنند. پس مساله اصلی انقلابیون نظم حاکم بر نظام جهانی است که قائم به ظلم به مستضعفین است و استراتژی آن تضعیف مستضعف با هدف حفظ و گسترش سرمایه با ضربه زدن و نقض «استقلال» اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جوامع ضعیف نگاه داشته شده است. ابرقدرتهای جهانی در نقش مدیران یکهتاز نظم جهانی، همیشه در پی تضعیف دیگر کشورها و غارت ذخایر طبیعی آنها بودهاند و کوشش میکنند مانع رشد سایرین شوند. البته این مسالهای تاریخی است که کشف مسلمانان یا ایرانیان هم نیست و پایه بروز حرکتهای بسیاری در جهان شده که اکثریت آنها شکست خوردهاند. تنها انقلاب جدی ضداستکباری باقیمانده در جهان انقلاب اسلامی ایران است.
در رثای وابستگی!
پس استقلال ملتها و دولتها دشمن اصلی نظم ظالمانه صهیونیستی حاکم بر جهان است، چرا که مسیر زیادهخواهی آنها را سد
کرده و توان پاسخگویی به زیرساخت فلسفه لیبرال ـ سرمایهداری یعنی «مصرفگرایی سرطانی» را از آنها میستاند. به زبان سادهتر، اگر مستضعفین توانگر شوند و در مسیر استقلالطلبی قدم بردارند، مستکبرین نمیتوانند ذخایر و منابع آنها را مفت صاحب شوند و درآمدها و ثروت خود را انباشته کنند.
بانیان سرمایهداری، در آفریقا یا در کشورهایی که مردم ناآگاه به حق و حقوق خود هستند و متحد و مستقل نیستند، در توجیه سیاستهای ظالمانه خود چندان با مشکل مواجه نیستند اما در کشوری با سابقه انقلابی همچون ایران چطور میتوان «استقلال ملی» را تخریب کرد؟ یک مسیر تبلیغاتی خوب، ترویج مزیتسازی برای «وابستگی» است. مثلا بگوییم اگر «وابسته به کدخدا» باشیم، تحریم نمیشویم! اگر واردات داشته باشیم از رنج تولید و مصرف منابع آب و خاک، رهایی مییابیم! استقلال هزینهساز است و مسیر رشد و توسعه کشور را طولانی میکند! وقتی میتوانیم بخریم، چرا بسازیم؟! وقتی میشود نفت بیشتری بفروشیم و کمتر کار کنیم، چرا زحمت مضاعف به جان بخریم؟! بگذاریم مردم طعم آسایش و رفاه را بچشند!
این همان تفکری است که در بخشی از جوامع عربی به واسطه تبلیغات و عملیات روانی گسترده دشمن نهادینه شده اما از بار حقارت اجتماعی و رنج توسعهنیافتگی جوامع هیچ نکاسته است. علاوه بر اینکه در بحبوحه رشد و توسعه کشوری همچون ایران در مسیر سخت و پرهزینه استقلالطلبی در کوران تحریمها و دشمنیها، عقدههای تاریخی سر باز میکنند و بحران هویتی مثلا در روزنامهها و شبکههای اجتماعی عربی رخ مینماید: «ایران موجود زنده و ماهواره به فضا پرتاب میکند و اورانیوم غنی میکند، اعراب نیز معسل قلیان غنی میکنند!»
رؤیای سرزمین آرزوها
یکی از راهکارهای دیگر تخریب استقلالطلبان با انواع برچسبهای ملی و جهانی و ترغیب جوامع انقلابی به رفتار ضدانقلابی برای درک رفاه و آسایش مفت و مجانی با ارائه مشوقهای بینالمللی است. افزایش تحریمها با هدف تغییر رفتار انقلابی ایرانیان بارها توسط تحلیلگران غربی مطرح شد اما آیا رویای پسابرجام با تعطیلی بخش اعظم برنامه هستهای و پرداخت هزینههای سنگین بینالمللی دستیافتنی شد؟
هیچ بزرگسال یا حتی نوجوانی در میان 2 گزینه ارائه شده توسط شخصیتهای کارتون پینوکیو برای سفر به سرزمین آرزوها و کاشتن سکه آرزومندی در زمین آن برای دستیابی به «درخت سکههای طلا»، تردید به خود راه نمیدهد و چنین امکانی را به کل غیرعقلانی و غیرمنطقی ارزیابی میکند اما هیچ بعید نیست همین نوجوانان و بزرگسالان در یک دوقطبی حقیقی مثلا انتخاباتی، اسیر شعارهای پینوکیویی هواداران نظام سرمایهداری شوند. سرمایهداری به ما پیشنهاد میدهد از قوانین و دستورات ضداستقلالیاش تبعیت کنیم و بودجه محدود خانواده ایرانی را صرف رونق اقتصاد و چرخش چرخ توسعه و پیشرفت جهان اول کنیم؛ چگونه؟ با خریدهای هنگفت و غیرضرور! با دست کشیدن از کار و تلاش مضاعف در مسیر استقلال ملی! با رای دادن به گزینههایی که رسما اعلام میکنند نباید کشاورزی کنیم، چون مدیریت منابع آب و خاک نیاز به صرفهجویی اقتصادی دارد و واردات غذای دستکاری شده ژنتیکی با عوارض مشکوک و خطرناک راحتتر است و سود دلالیاش نیز بیشتر !
مرگ مادر و فرزند
پیشرفت نتیجه تضمین شده و قطعی استقلال ملی است اما دوئل میان استقلال و پیشرفت، به مرگ هر دو گزینه پیش روی یک ملت میانجامد، کما اینکه برجام یک نیز برخلاف وعدههای صدها میلیارد دلاری، هیچ تغییر جدی در جامعه ایرانی ایجاد نکرد اما جوامع مستکبر را از رکود اقتصادی نظام سرمایهداری رهایی بخشید. توسعهیافتگی یا حاصل کار و تلاش همهجانبه یک ملت در مسیر استقلال است یا نتیجه مستقیم استعمار! غیر از این اگر فکر کنیم، اعترافی تلخ به پذیرش درونی «تفکر پینوکیویی» است که به دنبال سرزمین آرزوها و درخت طلا، به «ضدانقلاب» رای میدهد و پس از تجربه تلخ شکست، «انقلاب» را ناکارآمد میخواند.
باور کنیم رای به «ضدانقلاب»، مساوی است با بازگشت به مستعمره فقیر و فلکزده دوران بیشکوه شاهنشاهی! دورانی که استقلال میفروختیم و گندم وابستگی وارد میکردیم تا باج توسعهیافتگی نظم صهیونیستی حاکم بر جهان را با استضعاف ایرانی بپردازیم.
انقلاب بدون «استقلال»، همان جمهوری بدون اسلام است. همان تونس انقلابی سکولار است که در کمتر از 2 سال پس از شعف حاصل از پیروزی انقلاب، مردم را مجددا به خودسوزی معیشتی وادار کرد. انقلاب بدون استقلال همان مصر فقیر است که در همایش توسعه و آبادانی با خرج سرمایهگذار خارجی، کلید قاهره را با وعده ساخت «مصر مدرن» به گردن وزیر خارجه آمریکا انداخت. اگر غرب و شرق قاهره مدرن را پس از قربانی کردن استقلال ساختند، تهران را هم به خرج خود سیلیکونولی خواهند کرد!
رأی به استقلال ایرانی
استقلال انقلابی جواب میدهد چون با رونق کشاورزی، رکود شکسته خواهد شد. استقلال اقتصادی کارگشاست چون با رونق مسکنمهر، صنایع وابسته اعم از کارخانههای ساخت مصالح و سنگ و کاشی و شیرآلات و سرامیک دوباره فعال میشوند و آمار اشتغال ایرانیان با کاریابی برای 3 میلیون نفر به صورت مستقیم و 13 میلیون نفر در صنایع جانبی، تکانی جدی خواهد خورد. استقلال راهگشاست چون مغزهای متفکر ایرانی را با تدبیر به کار میگیرد و چرخ معیشت مردم را با گشایش چرخ صنعت از زنجیره انتظار در خیره ماندن به دست دیگران با هزار امید واهی، میگرداند.
در مقابل رای به ضدانقلاب حامی نظام سرمایهداری، رای به مرگ استقلال است، چرا که امپریالیسم پیشتر مکان انباشت سرمایه حاصل از آن را بهعنوان حامی نامزدهای غربگرا، معلوم و معین کرده است. اگر از هزینه شدن برجام یک به پای رونق اقتصاد فرانسه و ایتالیا و آلمان و اتریش و آمریکا رضایت ندارید، لطفا از برجام 2 بترسید! انگار بناست جیب استقلال ملی را با جیب نظام سرمایهداری یکی کنند! لطفا پینوکیویی فکر نکنید!