وقتی عقل «به دنیا آمدن» فرزند را رد میکند!
«به دنیا آمدن» داستان زوجی به نامهای فرهاد و پری است که بر سر به دنیا آمدن فرزند دومشان، به اختلاف خورده و با یکدیگر دچار مشکل شدهاند.
کد خبر :
491855
خبرگزاری فارس: فرهاد - با بازی هدایت هاشمی - مستندسازی است که به دلایل مادی و معیشتی، با به دنیا آمدن فرزند دوم، مخالف است و او را مزاحم کار و زندگی اش میداند. در عرصه زندگی، اجارهنشین است، فرزندش مخارج زیادی برایش میتراشد، همه داراییاش را برای مشارکت در ساخت یک واحد آپارتمانی گذاشته و اکنون برای پاسکردن چکهای آن با سختی روبروست و ...
پری - با بازی الهام کردا - بازیگر تئاتر است و برخلاف تصمیم و اقدام اولیهاش به سقط جنین، اکنون میخواهد که فرزند دومش را به دنیا آورد و همین، سرآغاز اختلاف او با فرهاد است. فیلم البته به ما نمی گوید که علت تغییر نظر پری چه بوده و او در طول داستان، در مقابل اصرار همسرش بر اقدام مجدد به سقط، اشارهای به دلایل انصراف خود نمیکند و تنها، مباحث احساسی را مطرح میکند: "من دوست دارم یکبار دیگه مادر بشم و نمیخوام آدمی رو از بین ببرم." در عرصه کاری، از یک سو به تئاترش اصلاحیه فراوان زدهاند و برای آن، مجوز اجرا صادر نشدهاست و از سویی دیگر با اصرار بر حفظ جنین، ناچار است پیشنهاد جدید و خوب بازیگری که به او شده را رد کند. او در معرض صحبتهای افسانه - دوست و همکاری تئاتری اش - هم هست.
افسانه مخالف فرزنددار شدن است و بجای بچه، گربه دارد! افسانه به پری می گوید: من و شوهرم همون هفته اول بارداری، تصمیم به سقط گرفتیم و فایلشو برای همیشه بستیم! ... بچه فقط ده دقیقه لذت داره ... چرا باید آدم خودش بچه بیاره؟ اگه بچه میخواد، بره از پرورشگاه بیاره و بزرگ کنه ... اگر بچه دار بشی، کارت رو چی کار می کنی؟
در "به دنیا آمدن"، همه چیز یکنواخت و در برخی موارد، تعجب برانگیز است. فیلمنامه، چالشی نیست. بازیها، معمولی هستند و فیلم، خالی از جذابیتهای سینمایی است لذا به راحتی می توان از آن به عنوان یک فیلم تلویزیونی نام برد که با اصلاحاتی در حوزه محتوا و مضمون خصوصا از حیث سبک زندگی، قابلیت پخش از تلویزیون در یک عصر جمعه را دارد.
سبک زندگی، محل گریز فیلم از خانواده های ایرانی است. کیان، فرزند 10 ساله فرهاد و پری، از عجایب فیلم است! او عاشق گلی - دختر یکی از اقوامشان - که دو سه سالی از او بزرگتر است، شده و همه فکر و ذکرش، گلی است. برای او تولد میگیرد. برای پدرش - فرهاد - تعریف میکند که چطور به گلی گفته که دوستش دارد و وقتی گلی خندیده، نفس راحتی کشیدهاست! همواره از پدرش پول میگیرد تا برای گلی کادو بخرد. از اینکه گلی عاشق بازیگر کُرهای یک فیلم شده، غصه میخورد و گریه میکند. از پدرش میپرسد که تو چطور به مامان ابراز عشق و علاقه میکردی؟ و ... روابط سایر شخصیتهای فیلم با یکدیگر نیز توام با تسامح است و این موضوع در مراودات اعضای گروه تئاتر با هم، به اوج می رسد.
لهجه یزدی نامناسب نسرین - خواهر پری - و خود پری در زمان حضور در یزد، دیالوگهای بیانیهوار و گلدرشت نسرین در فواید فرزندآوری، توصیه همیشگی فرهاد به بستن کمربند ایمنی در ماشین و ... از نقاط محل بحث فیلم است اما اصلیترین پاشنه آشیل آن، جایی است که میخواهد با نمایش تصمیم فرهاد و پری به زندگی جداگانه از هم، به اختلاف آنها عمق ببخشد. آنجا که فرهاد به راحتی به پری می گوید: پس با این وضعیت بهتره هر کی بره سی خودش! و پری هم قبول میکند که به همراه کیان برای همیشه به یزد برود و فرزندش را بدنیا آورده و خود، بزرگش کند و کیان را همان جا به مدرسه بفرستد.
"به دنیا آوردن" را باید از هماکنون فیلمی ناموفق در گیشه به حساب آوریم. فیلمی که نه تنها از پارامترهای اولیه اقبال مخاطب نظیر بازیگر سرشناس و محبوب، محروم است بلکه از حیث مضمون و ساختار، بیننده را راضی نمیکند و دور از ذهن است که مخاطب، پس از دیدن آن، دیگری را به تماشایش تشویق کند. باید به این موارد اضافه کنیم که بعید است کسی با دیدن به دنیا آمدن، به فرزندآوری تشویق شود!