روایت دربار از وضعیت معیشت مردم در دوران پهلوی
«امروز بعد از ظهر كه به حضور شاه رفتم، وسط كار ماساژ و حمام بودند، دو ساعتی با هم صحبت كردیم. عرض كردم به نظر من ایشان هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه[!] افراط می كنند ...به تذكرم خندید ...بار دیگر پیشنهاد كردم به حد كافی خارج از مملكت بوده ایم و اكنون بهتر است برگردیم. مثل این كه دنیا را بر سرش خراب كرده باشم، اما وظیفه من ایجاب می كند كه به اطلاع برسانم كه پادشاه ایران نمی تواند 45 روز را خارج از وطنش و صرفا بابت استراحت و سرگرمی بگذراند . مردم این چیزها را تحمل نمی كنند»
کد خبر :
491669
پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی: هر چند كه دلیل عمده قیام و انقلاب شكوهمند ملت ایران دین ستیزی خاندان منحوس پهلوی بوده است ولی فقری كه بر ملت ایران از سوی این خاندان تحمیل شده بود و همچنین گرانی های سرسام آور و نیز عدم توجه رژیم به وضع فلاكت بار مردم زمینه ساز رشد اعتراضات مردمی گشته بود . نگاهی به خاطرات شخصیت های مطرح دوره پهلوی خود نشان دهنده بسیاری از واقعیات است كه ما در این نوشتار خواهیم كوشید به چند مورد اشاره ای گذرا داشته باشیم از جمله خاطرات اسدالله علم و نیز پرویز ثابتی نفر دوم ساواك در دوره پهلوی . نگاهی به خاطرات اسدالله علم نخست وزیر سابق و وزیر دربار لاحق شاه پهلوی نشان از فقر و فلاكت گسترده مردم و بی توجهی شاه به این مصیبت ها داشته است . از دو برابر شدن آب بها تا فساد گسترده ادارات اسدالله علم در روز نوشت 17 اسفند ماه 1347 می نویسد: شرفیابی شاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نكته را مطرح ساختم كه او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آب بها مملكت را آشفته كرده است.آسفالت خیابان ها در حال از هم پاشیدگی است ، فساد كارمندان گمرك رو به گسترش است و اعتبارات بانكی محدود شده و شركت های
زیادی رو به ورشكستگی می روند. دست آخر درباره بحران مالی دانشگاه ها به او هشدار دادم . شاه ناگهان از جا در رفت و مرا مورد حمله قرار داد و گفت : وقتی پولی به دستمان نمی رسد چه می توانیم بكنیم؟ پاسخ دادم هر بار كه توجه اعلیحضرت را به كمبود پول جلب كرده ام پاسخ این بوده كه این طور نیست. دولت به اندازه كافی پول در اختیار دارد و گزارش های من نادرست است. اما همین دیروز بود كه اعلیحضرت درباره ولخرجیهای شركت نفت در زمینه پتروشیمی صحبت كردند... (1) افزایش 70 درصدی قیمت ها چند روز بعد اسدالله علم در 27 اسفند همین سال تذكر خود را تجدید می كند و در شرح این تذكر در روز نوشت خود می نویسد : شرفیابی ...یك بار دیگر موضوع افزایش آب بها را مطرح كردم ، شاه گفت : تا كی مردم می توانند از چیزهای مجانی استفاده كنند؟ پیشرفت، پول می خواهد. پاسخ دادم افزایش هفتاد درصدی قیمتها پیشرفت نیست، بلكه فقط بی عدالتی است...گاهی بی اعتنایی او مرا آزار می دهد و ناچار می شوم روز بعد مطلب را مجددا مطرح كنم. تا كی می توانیم به مردم و نیازهایشان بی توجهی كنیم؟ (2) وضعیت اسفباری كه علم شاهدش بود اگر نگاهی به خاطرات 5 دی ماه سال 1348 اسدالله علم
بیندازیم عمق مصیبت را بهتر درك خواهیم كرد. علم می نویسد « سواری زیبایی بود. آرزو كردم ای كاش تنها نبودم. دو كامیون در جاده فرح آباد تصادف كرده بودند و ترافیك را حسابی بند آورده بودند. صبر كردم و در این فاصله نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان هایی كه به بزرگراه میخورند كثیف و خاكی هستند... صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر كار نیامده بود ولی یك پلیس تنها كه پی در پی سیگار می كشید باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار میكرد كه گویی پادشاهی است در حضور رعایایش. چند مرد و زن چادری با بغچه های زیر بغل از حمام عازم خانه بودند ... گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی كنند .مردم دور چرخ لبوفروشی ازدحام كرده بودند. در گوشهی خیابان چند سگ ولگرد و چند بچه لخت و عور لابلای زبالهها میلولیدند...سربازان وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین های بیریخت در كنار خیابان قدم می زدند و ظاهرا از تعطیل صبح جمعه شان لذت می بردند» علم پسر از تشریح كامل آن چه دیده است می
نویسد « هم كسالت آور بود و هم غم انگیز؛ صحنهای از جامعه رو به توسعه ...هیچ مقدار خوش بینی ، زندگی را در این خیابانها تغییر نمی دهد.» (3) طبیعی است كه وقتی وضعیت پایتخت و خیابان های آن در دوره پهلوی این گونه باشد وضعیت روستاها و شهرهای دیگر چگونه خواهد بود ؟! از فقر مردم تا دین ستیزی دربار كافی است به بخشی از اظهارات اسدالله علم دقت كنیم كه دیانت مردم را تشریح می كند بخصوص حجاب زنان ایرانی را كه به گفته او خانواده مقامات بلند پایه این گونه نبوده و نیستند . زمانی كه مقامات یك كشور بی دین باشند و به مقدسات ملت اهمیتی قائل نشوند رخ داد مصائب دیگر نیز برای مردم عادی خواهد بود .نگاهی به نوشته های علم نشان از آن دارد كه نه او و نه شاه به این مقدسات هیچ اهمیتی قائل نبودند . به عنوان نمونه علم در خاطرات روز 20 دی 1348 می نویسد « در شام شاهانه حضور به هم رساندم، ملكه مادر پیشنهاد كرد كه بهتر است امسال مراسم سلام نوروز لغو شود چون با دهه عاشورا مصادف شده، پیشنهاد چرتی بود ولی ترسیدم مبادا جدی تلقی شود. معمولا در این قبیل مراسم سكوت اختیار می كنم ولی امشب با گستاخی دخالت كردم. پرسیدم، منظور علیا حضرت چیست ؟ ما كه
نمی توانیم سنت های ملی را بابت مراسم بی معنی كنار بگذاریم . حتی اگر نوروز با روز عاشورا مصادف شود، مراسم سلام باید همچنان برگزار شود...شاه از فضولی من راضی بود...» (4) احساس حقارت در برابر اسرائیل ! اسدالله علم هر گاه وضعیت كشور را با كشورهای درجه چندم جهان و حتی رژیم های نامشروع مقایسه می كند احساس حقارت به او دست می دهد. نگاهی به تعاملات رایج علم با مقامات اسرائیلی بیندازیم واقعیت این نكته را درخواهیم یافت؛ علم در خاطرات 23 دی 1348 می نویسد «ملاقات با رئیس كارخانجات تسلیحاتی اسرائیل ...می گفت كه تا دوسال دیگر اسرائیل پیشرفته ترین هواپیماهای دنیا را تولید خواهد كرد، هم اكنون موشك های كوتاه برد آن ها در دنیا رقیب ندارد. در تمام مدتی كه او شرح موفقیت هایشان را می داد بغض گلویم را می فشرد، اسرائیل را در نظر بگیرید و با ایران مقایسه كنید، چه مقایسه افسرده كننده ای. » (5) فقر مردم و سفر تفریحی شاه با وجود فقر و عقب ماندگی مفرط مردم و كشور در دوره شاه، پهلوی بی هیچ نگرانی به سفرهای تفریحی خارج از كشور میرود. اسدالله علم در خاطرات روز 30 بهمن 1348 مینویسد «امروز بعد از ظهر كه به حضور شاه رفتم، وسط كار ماساژ
و حمام بودند، دو ساعتی با هم صحبت كردیم. عرض كردم به نظر من ایشان هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه[!] افراط می كنند ...به تذكرم خندید ...بار دیگر پیشنهاد كردم به حد كافی خارج از مملكت بوده ایم و اكنون بهتر است برگردیم. مثل این كه دنیا را بر سرش خراب كرده باشم، اما وظیفه من ایجاب می كند كه به اطلاع برسانم كه پادشاه ایران نمی تواند 45 روز را خارج از وطنش و صرفا بابت استراحت و سرگرمی بگذراند . مردم این چیزها را تحمل نمی كنند» (6) در شرایطی كه شاه همچنان در خارج از كشور است قیمت برخی اقلام سه برابر می شود، اسدالله علم در خاطرات جمعه 2 تا چهارشنبه 7 اسفند ضمن تشریح سفر درمانی خود به ژنو كه صرفا بابت معاینه چشم هایش صورت گرفته بود مینویسد:«از تهران خبرهای بد میرسد، بلیط اتوبوسها ناگهان سه برابر شده است كه باعث اعتراض شدید مردم شده، دانشجویان از حاضر شدن سركلاس ها خودداری كرده اند و چند اتوبوس را آتش زدهاند. آن ها از حمایت مردم برخوردارند و تظاهراتشان رو به تشدید ...» شاه برای حفظ سلطنت دستور لغو افزایش قیمت ها را صادر می كند ولی تنها مصیبت افزایش قیمت بلیط اتوبوسها نبوده و با توقف آن حل نمی شد ؛ علم
می نویسد « من ذاتا آدم صبوری هستم، ولی وقایع اخیر حسابی بدن مرا به لرزه درآورده است، هر یك از وزرا جداگانه به شاه گزارش میدهد و شاه نیز در نهایت دستورهایش را بدون كمترین مشورت با نخست وزیر بیچاره صادر می كند. چه بسا رمز دوام نخست وزیری اش در شش سال گذشته هم همین بوده است» (7) بی شك مرور خاطرات اسدالله علم كدهای فراوان دیگری را نیز در اختیار پژوهشگران قرار می دهد كه در این نوشتار به بررسی برهه ای از خاطرات وی پرداختیم. اسدالله علم و دیگر رجال عصر پهلوی در خاطرات و نوشتههای خود همه به گونهای سخن می گویند كه گویی آنان از فساد بری بوده و دیگران با فساد خود زمینه زوال رژیم شاه را فراهم كرده بودند ولی دقت در همه این خاطرات كه همه همدیگر را به فساد متهم می سازند و همه هم برای این ادعاهای خود سند و مدرك محكمه پسند دارند نشان می دهد كه رجال عصر پهلوی همه فاسد بوده اند . مسئولانی كه همه فاسدند ! چنان چه پرویز ثابتی در كتاب «در دامگه حادثه» به این مسئله اذعان كرده و می گوید « در طول دوران خدمتم در ساواك، در هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده كرده و گزارشهای مستند ارائه داده ام كه چندین بار برای تهیه
این گزارشها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتهام تا آن جا كه در سال 1350، اسدالله علم وزیر دربار، سپهبد ایادی و امیر هوشنگ دولو از نزدیكان شاه به علت اتهاماتی كه من به آن ها وارد می كردم علیه من به شاه شكایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاكمه نظامی شدم» (8) در این زمینه بی شك گفتنیهای دیگری نیز هست و با مطالعه خاطرات و سخنان افرادی چون فردوست و دیگر رجال عصر پهلوی می توان به نكات ناب دیگری نیز دست یافت كه از حوصله این نوشتار خارج است ولی كافی است برای درك كاملی از اوضاع در دوره پهلوی چندین عبارت را كه از خاطرات اسدالله علم استخراج كردیم در كنار هم قرار دهیم؛ خروج بیش از 40 روزه شاه از كشور برای تفریح و خوشگذرانیهای شبانه، افزایش سه برابری قیمت ها در یك روز و اعتراضات گسترده مردم و دین ستیزی دربار ! شاید این بندها با هم ارتباط چندانی نداشته باشند ولی كشوری كه مسئولان آن ماه ها صرف خوشگذرانی خود در خارج می كنند طبیعی است كه كودكانش به گفته علم سحرگاهان همراه با سگ های خیابانی لخت و عور در میان زباله ها دنبال غذا بگردند ! پی نوشت: گفت و گوهای من و شاه ، جلد یك ، صفحه ۵۲ همان ، جلد یك ، صفحه ۵۸ همان ،
صفحه 178 و 179
همان ، صفحه 191 همان ، صفحه 192 همان ، صفحه 204 همان ، صفحه 207 ثابتی ، پرویز ، در دامگه حادثه ، چاپ اول ، نشر شركت كتاب ، صفحه 18