آیا علنی نکردن حضور پاسداران در سوریه درست بود؟
واقعیت این است که در عراق و سوریه کفر وحشی و جاهلی در پوشش اسلام، مقابل اسلام ایستاده و گرچه مقصد اصلیاش را شیعیان معرفی کند، اما هر مذهب اسلامی را هم که با او مخالف باشد، از دم تیغ میگذراند.
کد خبر :
491623
سرویس سیاسی فردا؛ کبری آسوپار*: ۴ سال می گذرد از روزهای آخر دی ماه ۹۰ که در شلوغی همیشهی اخبار سیاسی ایران، عکس یک سنگ مزار در بهشت زهرای تهران که در شبکههای اجتماعی پیچید، خبر از اولین شهید ایران در سوریه میداد؛ شهید محرم ترک؛ محل شهادت: دمشق.
«محل شهادت: دمشق» همان عبارتی بود که باعث شد سنگ مزار دیگری برای آن شهید در نظر گرفته شود. به خانوادهی او گفته شد که قرار نیست رسماً حضور نیروهای ایران در سوریه اعلام شود. آن روزها پاسداران انقلاب اسلامی محرمانه و غریبانه شهید میشدند؛ محرمانه تشییع می شدند و خانوادههایشان هم محرمانه و غریبانه داغ را تحمل میکردند. گاه گاهی خبرهایی ضد و نقیض از حضور فرمانده نیرو قدس در سوریه هم به گوش میرسید؛ خبرهایی که منبع ایرانی نداشت. این جنگیدن گرچه همچنان دفاع مقدس بود، اما از آن دوران ۸ ساله، ایثارگری بیشتری میطلبید. شهادت در دمشق و حلب تا شهادت در خرمشهر و شلمچه فاصلهاش دلایلی است که باید برای دیگرانی چیده شود که میپرسند اصلاً تو در دمشق چهمی کردی؟!
*****
شهدای ایرانی عراق و سوریه را شهدای مدافع حرم یا شهدای مدافع حریم آل الله معرفی میکنند؛ این عنوان البته که برای ما قابل احترام که هیچ، مقدس و اعتقادی و اصل این کار یک امتیاز خاص برای شهدای ایرانی سوریه است که در دفاع از حرم بزرگان شیعه جان بر کف دست گرفتهاند و همین هم دلیل کمی برای حضور در عراق و سوریه نیست. اما آیا همهی قصهی جانبازی مردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه و عراق بحث دفاع از اماکن متبرکهی شیعیان است؟ مگر نیروی قدس سپاه برای دفاع از حرم های امامان شیعه سلام الله علیهم تشکیل شد؟ و یا اینکه مگر همهی فاجعه ای که این روزها تکفیری ها رقم میزنند، ماجرای تهدید اماکن متبرکهی ماست؟ و اصلا اگر الان داعش و النصره اعلام کنند دیگر با حرم های شیعیان کاری ندارند، ما دیگر وظیفهای در عراق و سوریه نداریم؟ آیا در لبنان حرمی بود که ما آنها را پشتیبانی مالی و تسلیحاتی کردیم؟
واقعیت این است که در عراق و سوریه کفر وحشی و جاهلی در پوشش اسلام، مقابل اسلام ایستاده و گرچه مقصد اصلیاش را شیعیان معرفی کند، اما هر مذهب اسلامی را هم که با او مخالف باشد، از دم تیغ میگذراند. ایرانی ها گرچه دفاع از حرم های شیعیان را واجب خویش میدانند، اما جدال ما با اینان تنها تعرض احتمالی به اماکن متبرکهمان نیست؛ ایران آنجا هست تا کمک برادران عراقی و سوری خویش در جهاد با کفر باشد؛ تا کفر وهابی نتواند بیش از این بتازد و باطل خویش را پیش برد و اندیشهی خام دستگیری حکومت شام و عراق را در سر بپروراند؛ نبرد سوریه، خط مقدم جهاد دفاعی مسلمانان علیه وهابیت وحشیای است که خویش را به عنوان اسلام ناب معرفی میکند و اگر حکومت را دست بگیرد، از اسلام محمدی چیزی باقی نخواهد ماند؛ چه رسد به حرم های شیعه! لذا شهدای ما شهدای نبرد اسلام و کفر هستند؛ نه صرفاً شهدای دفاع از حرم بزرگان مان. این میانه البته از حرمهای شیعه هم دفاع میکنند...
(وهابیت هم زیاده جاهلیتش را عیان کرده و پی تحقیر شیعیان است؛ وگرنه هر که هم نداند، همان اربابان سعودی شان میدانند که شیعه در بند حرم نیست؛ چهار امام ما بی حرم در بقیعاند و نور وجودشان هنوز چشم وهابیها را میزند؛ و بالاترش آنکه مادر ما حتی نشان مزار هم ندارد؛ اما بانوی دو عالم است و گرد چادر خاکیاش می تواند جمله دنیای وهابیت را بهم بریزد...)
واقعیت دیگری هم وجود دارد؛ سوریه تنها خط مقدم نبرد اسلام و کفر نیست؛ خط مقدم نبرد با ایران هم هست و ساده لوحی غریبی میخواهد که مرزهای کشیده شدهی «دفاع از ایران» را از ایران تا خارج از ایران نبینیم و جنگ نیابتی در سوریه را در نیابیم و فکر کنیم باید منتظر ماند تا گلولهی داعش به جغرافیای ایران برسد و آن وقت تازه دست به اسلحه شویم! ایرانیها گرچه دفاع از حرمهای شیعیان را واجب خویش میدانند، اما جدال ما با اینان تنها تعرض احتمالی به اماکن متبرکهمان نیست؛ ایران آنجا هست تا خاکریز اولی که در نهایت به حمله به ایران میانجامد، فرو نریزد که اگر امروز در دمشق و حلب و لاذقیه و حما و ادلب و درعا با تکفیری ها نجنگیم، فردا باید در کرمانشاه و قصرشیرین و مهران و ایلام و همدان با آنها بجنگیم.
شیعه البته اجازه نمیدهد دستی به طرف حرم امامانش بیاید و این نوشتار نافی تکلیف شیعه در این زمینه نیست؛ سپاه ایران و حزب الله لبنان هم به وظیفهی خویش در این باره عمل کرده و خواهند کرد؛ اما حرم های شیعیان فقط بخشی از این جدال است و شهدای ما شهدای امنیت ایران عزیزمان و شهدای مقاومت اسلامی مقابل جاهلیت سربرآورده از اهداف سیاسی آل سعود هستند و نه فقط شهدای دفاع از حرم. این عناوین مهم را پشت عنوان مقدس مدافع حرم پنهان نکنیم.
*****
پاسداران انقلاب اسلامی در دمشق چه میکنند؟ این سوالی است که حالا بعد از چهارساله شدن حضور آنها در سوریه تقریباً برای هر کسی که چرایی این حضور را نمیدانسته و پی جواب بوده، جوابی مشخص و قابل قبول یافته است.
حالا شهدای ایرانی سوریه محرمانه نیستند و در طول ۴ سال از خبرهای محفلی و خصوصی به رسانههای رسمی حتی در صداوسیما رسیدهاند؛ خانوادههایشان هم مثل خانواده شهدای دفاع مقدس مورد تکریم علنی هستند. روی سنگ مزارشان هم محل شهادت نگاشته میشود؛ رسانهها هم از عکسهای سردار عزیز، قاسم سلیمانی و نیروهایش خبرهای بسیار میروند و ... و این میانه جای طرح سوالی را باقی میماند که آیا سیاست محرمانه بودن حضور ایران یا شهادت پاسداران عزیز انقلاب اسلامی در سالهای اول و دوم جنگ در سوریه لازم بود؟ آن غربت در وطن برای کسانی که در غربت دور از وطن مردانه برای اسلام و ایران جنگیدند و جان دادند، آیا لازم بود؟ چه میشد اگر از همان ۴ سال پیش، با اتکا به قدرت سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی، حضور مردان انقلاب اسلامی را رسماً و علناً اعلام میکردیم و تن به بازیهای حضور محرمانه و مستشاری نمیسپردیم؟ شاید حتی بتوان مدعی شد که آن ماهها مولفهای قابل توجه برای مانور قدرت نظامی ایران را با محافظه کاری از دست دادیم. البته حتماً گیرندگان تصمیم محرمانه دانستن حضور نظامی ایران در سوریه، دلایل و نکاتی شنیدنی خواهند داشت؛ دلایلی از جمله واکنش های
خارجی به اعلام رسمی حضور ایران، یا سختی اقناع برخی از افکار عمومی که ۴ سال پیش درک مناسبی از خطر تکفیری ها نداشتند. به هر روی، همهی این گزاره ها یقیناً قابل نقد و نظر خواهد بود؛ در روزی که سخن گفتن از حماسه آفرینیهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه و شهادت مردان انقلاب، همچون جدلهای سیاسی برای همه ایرانیهایی که امنیتشان را مدیون ایثار آنان هستند، در این کشور مهم شود.
*الف