لانتوری؛ ملغمهای از قصاص و فساد آقازادهها تا قیمت گوجه فرنگی!
رضا درمیشیان حرف های زیادی درباره موضوعات زیادی دارد. اما مشکل اینجاست که می خواهد همه این حرفها را بی ربط و با ربط در کنار هم قرا بدهند و در قالب یک فیلم سینمایی بزند.
کد خبر :
491259
سرویس فرهنگی فردا؛ محمد مهدی شیخ صراف: رضا درمیشیان حرف های زیادی درباره موضوعات زیادی دارد. اما می خواهد همه این حرفها را بی ربط و با ربط در کنار هم قرا بدهند و در قالب یک فیلم سینمایی بزند. تمام مشکل درست همینجاست که سومین فیلم سینمایی او را به یک اثر خسته کننده تبدیل کرده است. اثری که در داستان اصلی خود چندین موضوع ملتهب اسید پاشی، زورگیری، قصاص و فساد آقازاده ها را جمع کرده و در مورد انواع و اقسام مسائل روز حتی قیمت گوجه فرهنگی هم اظهار فضل می کند اما دچار قانون بازده نزولی شده است چون هیچ یک از اینها را به دقت مورد واکاوی قرار نمی دهد و از همان ابتدا به ورطه
شعار زدگی می افتد.
کارگردان جوان اثر که جنجال آفرینی و شهرت منتج از این راه را پسندیده دوست دارد با همه، از روشنفکر تا دلواپس و حتی خودش وارد چالش شود اما مشخصا دچار اثر عکس شده است تا فیلم سینمایی او بیشتر به گزارش های تفصیلی صفحه دو روزنامه های صبح شبیه باشد. او سعی کرده ضعف تشتط ساختاری خود را با شلوغ کاری های تکنیکی و تدوین در آمیزد تا کمتر به چشم بیاید. اما باز هم از گوشه و کنایه های سیاسی به گروه های مختلف دست نمی کشد و به جای داستان اصلی بخش زیادی از وقت فیلم را به اظهار نظرهایی اختصاص می دهد که در قالب شبه مستند از زبان افراد بیان می شود. افرادی که بعضی از آنها بدون اینکه نقش
و ربطی در اصل ماجرا داشته باشند معلوم نیست چرا باید درباره آن صحبت کنند؟ آیا تمام خلاقیت یک کارگردان در پس افکت و صدای مکرر شاتر دوربین عکاسی این است که بازیگرش زل بزند به دوربین و دیالگوهایی که برایش نوشته اند را به زبان بیاورد؟
به درازا کشیدن بیهوده فیلم هم مشکل دیگر لانتوری است. او از جایی به بعد برخی اتفاقها مثل صحنه اسید پاشی را صرفا از زاویه ای دیگر نشان می دهد بدون اینکه بعد پنهانی در کار باشد یا اطلاعات تازه ای درباره آن بیان کند. اگر از مواردی مثل نمایش خشونت عریان و صحنه های منزجر کننده عبور کنیم باز هم چنین فیلمی برای تماشا در کنار خانواده اصلا انتخاب خوبی محسوب نمی شود. اما برای کنجکاوی درباره تازه ترین ساخته یک کارگردان جوان پرهیاهو که علاقه خاصی به درون مایه های ژورنالیستی در آثار سینمایی اش دارد نمونه خوبی محسوب می شود. نمونه کاملی از اینکه می توان از یک سوژه پرهیاهوی
اجتماعی یک فیلم شلوغ ولی کشدار و خسته کننده ساخت.
همه اینها لانتوری را به جای اینکه فیلمی که در خدمت قصه و محتوایی مشخص باشد تبدیل به خودنمایی کارگردانی کرده است که گویا فکر می کرد با ساخت یک فیلم توقیفی و تحسین سفارت خانه های خارجی یک شبه به قله رسیده، اما با ساخت این فیلم نشان می دهد هنوز راه زیادی برای پیمودن مسیر فیلمسازی خود در پیش دارد.