انهدام خانواده در شب های پر زرق و برق میلاد / «نقطه کور»؛ نمونه ای از سینمای دوران رکود اقتصادی
کارگردان نقطه کور این مشکلات اقتصادی را در دوگانه اعتماد و بی اعتمادی بین اعضای خانواده ها پیش می برد. زن و شوهرها و خواهر و برادرهایی که هریک چیزی را از هم پنهان می کنند. چیزی هایی که با روشن شدن تک تک آنها می فهمیم ریشه در همین مشکل اقتصادی دارد.
سرویس فرهنگی فردا؛ محمد مهدی شیخ صراف: نقطه کور بر خلاف آنچه در نگاه اول به نظر می رسد نه فیلم خیانت است و نه سوء ظن ، این فیلم که در میان زرق و برق جشنواره فیلم فجر در برج میلاد به نمایش در آمد یک بازنمایی سینمایی از دوره رکود کمرشکن اقتصادی است که البته برای نمایش فروپاشی خانواده خودش سقوط اخلاقی را تجربه می کند.
از صحنه کیک تولد نخریدن زن خانه(هانیه توسلی) به خاطر نداشتن پول کافی این مسئله به وضوح چشم می آید. چه آنکه قبل از آن هم فیلم از جایی شروع می شود که خطر بیکاری نقش اول فیلم (محمد رضا فروتن) را تهدید می کند که برای ادامه غواصی و ماندن در ماموریت و نصف نشدن حقوقش مجبور است با وجود مشکل جسمی، موقعیت خود را حفظ کند. نمای بعدی ساختمان بزرگ نیمه کاره ای است که تنها اسکلت آهنی آن پابرجاست ولی ساخت آن پیش نمی رود اما این خانواده باید قسط آن را هم بدهند. دعوای مرد با همسرش بر سر خرجی خانه و حتی ترس زن از لو رفتن پرداخت یک هزینه آژانس ساده هم باید به آن افزود.
همه اینها نشان می دهد با خانواده ای مواجه ایم که وضعی بحرانی دارند این وضع بحرانی از اقتصاد شروع می شود و با تغییر شکل در زندگی خانواده را به مرز فروپاشی می رساند. این وضعیت است که موجب می شود مرد شکاک هربار بعد از یکی دوماه زندگی در نقطه ای دور و ماموریت به خانه بیاید و دعوای همیشگی با زن و فرزند را کلید بزند که داستان فیلم را پیش می برد. اینها زمینه هایی هستند که بذر سوء ظن مرد به همسرش را رشد می دهد و در تمام طول فیلم رخ نمایی می کند.
و البته مسائل روانشناسی هم هست. اما بعد از همه اینها قرار می گیرد. مربوط به رفتار عجیب و فتنه انگیز کودک خردسال است که هربار مثل بنزینی آتش سوء ظن پدر را شعله ور می کند. تنها برگ برنده فیلم هم همین همراه شدن با مشکل پسر کوچک خانواده است که تا نقطه گره گشایی جذابیت خود را دارد و نهایتا به کشف وضع بیمار گونه او می انجامد.
در فیلم سینمایی نقطه کور کاراکترهای اصلی یا بیکارند یا در شرف بی کاری، یا ورشکسته اند یا درآمدهایی از مسیر غیر متعارف دارند. مراسم جشن تولد و جمع شدن همه آنها دور هم بهانه ای برای تاکید بر همین ماجراست. بعد از پدر که وضعیتی متزلزل دارد، عموی طناز بچه ها (محسن کیایی) است که بیکار شده و دنبال کار می گردد. هدیه تولدش هم یک اسکناس ده دلاری است! نفر بعد عمه بچه ها (شقایق فراهانی) است با شوهری ورشکسته و فراری. او بام ماشین شاسی بلند انگشتر طلا می فروشد که یک تبلت برای هدیه تولد بخرد و در نمایش پولداری کم نیاورد. مادر طلاق گرفته دو قلوها شغلی عجیب دارد که که روز و شب و نیمه شب نمی شناسد و مشتری های خاصی هم دارد. هرچند فیلمساز با یک کارت ویزیت فال قهوه مسئله را سردستی حل می کند.
کارگردان نقطه کور این مشکلات اقتصادی را در دوگانه اعتماد و بی اعتمادی بین اعضای خانواده ها پیش می برد. زن و شوهرها و خواهر و برادرهایی که هریک چیزی را از هم پنهان می کنند. چیزی هایی که با روشن شدن تک تک آنها می فهمیم ریشه در همین مشکل اقتصادی دارد.
فیلمساز در نمایش بی اخلاقی گاهی خودش بی اخلاق تر می شود و هربار برای جلوگیری از افت ریتم فیلم، معمای خیانت را پر رنگ می کند یا شوخی هایی را می سازد که بعضا قبیح اند.
در نقطه کور ما با خانواده هایی مواجه ایم که با مشکلات فرهنگی و رفتاری دست به گربیان اند اما همه آنها برای برپا ماندن ستون خانواده خود تلاش می کنند. عموی اخراج شده خانواده را به مسافرت می برد. زن مورد سوء ظن جشن سالگرد ازدواج می گیرد. همسر شکاک در نهایت عذرخواهی می کند و همه در تلاش برای تداوم زندگی هستند. نمایش نمونه تاثر برانگیز دو قلوهای بی خانمان به عنوان ثمره طلاق هم در مقابل آنهاست.
این فیلم را باید به عنوان نمادی از دوران رکود شدید اقتصادی که مشکل بیکاری و کمبود درآمد، کمر خانواده ها را زیر فشار هزینه ها می شکند به خاطر سپرد. خانواده هایی که زیر این فشار دوام می آورند و با چنگ و دندان به فکر حفظ آبرو هستند و به امید آینده ای که مبهم به تکاپوی خود ادامه می دهند و قسط می پردازند. اما سوال اینجاست که چرا باید این خانواده ها برای دیدن چنین فیلم تلخی به سالن سینما بروند و جیب خود را خالی تر کنند؟