نقدی به نظام جمهوری اسلامی

این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهی‌ترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنه‌گر علیه سازوکار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنه‌گر، در فتنه‌آفرینی علیه سازوکار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقه‌دار باشد که دیگر هیچ

کد خبر : 488907
روزنامه وطن امروز؛ حسین قدیانی: این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهی‌ترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنه‌گر علیه سازوکار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنه‌گر، در فتنه‌آفرینی علیه سازوکار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقه‌دار باشد که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظام‌ها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمی‌دهند، اینکه حالا با او چه کار می‌کنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش می‌رسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همان‌طور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته می‌توانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است.
تا چند بار اولی که طرف، علیه سازوکار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از درِ گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحت‌سنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع می‌گیرد، بی‌منطق‌تر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات حرف می‌زند، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدیدنظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد و فقط من‌باب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان می‌پرسم که براساس کدام منطق، فلانی را تایید صلاحیت کرده‌اید، آن هم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنه‌آفرین بردارد، حرف‌های سابقه‌دار لیکن بی‌سابقه ایشان نشان داد این خوبی‌ها و این لطف‌ها اصلا و ابدا به طرف نیامده! مع‌الأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، با ادبیاتی بدتر، تندتر و افراطی‌تر طرف شده، آنقدر افراطی‌تر که گاه حتی رسانه‌های دشمن حیرت می‌کنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب می‌دهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمی‌دهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سوالم را مطرح کنم: این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینه‌ای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشند و هم علیه شورای نگهبان حرف‌ بزنند! که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضدانقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم امروز با خود بپرسد: «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بوده‌اند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی می‌بینند بعضی‌ها از سویی با تایید شورای نگهبان روبه‌رو می‌شوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا می‌گیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنه‌گر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچه‌های میدان جنگ با لعین داعشی؟!
البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت می‌کرد، وی متنبه می‌شد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمی‌گرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبک‌ سنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به‌عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه می‌دارد یا تایید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است و اگر سخنان کذا نشان داد هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضی‌ها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حق‌الناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنه‌گر سابقه‌دار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط‌دهنده به ضدانقلاب باشد. روی سخن این نوشتار اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنه‌ها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع می‌گیرد که گویی به ضدانقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند مردم شهید داده با او بی‌حساب می‌شوند؟! و بفرماید نام آقازاده‌هایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد خیالش راحت می‌شود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم» و از قرار نباید می‌گفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمنده‌ها می‌زنم» و از قرار نباید می‌گفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرف‌ها را می‌زد! آنجا که نباید ضد اسلام اشرافیت، سخن می‌گفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره می‌کرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخ‌نشینان را به تمام دنیای کاخ‌نشینان برتری می‌داد! و آنجا که نباید می‌گفت: «غلط می‌کنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بویژه برای این عنصر غیرملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضدانقلابی که هم از توبره می‌خورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیم‌الشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمی‌داند، صلاحیت تایید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرف‌هایی بزنیم که علی‌القاعده خودمان هم نمی‌پسندیم!
برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ می‌بیند، اساسا نمی‌تواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تایید صلاحیت زمینه توبه را فراهم می‌آورد، مستکبرتر می‌شود، متکبرتر می‌شود! و دقیقا همین‌‌جاست که من مجبور می‌شوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدم‌ها به نفع مطامع خود، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در هم‌نوایی با دشمن، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشته‌هایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی می‌کند، منت‌کشی نمی‌کند!» کسی که با انقلاب ضدیت می‌کند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! دیروز خوب نوشته بودند بچه‌های روزنامه: «حقیقتا یک سوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانه‌های انقلابی و تا بن‌ دندان معتقد به نظام اسلامی، این سوال را مطرح کنند. سوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به‌عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته می‌شود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیه‌گاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت می‌شود، چرا باید تکیه‌گاه فتنه ۸۸ تایید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنه‌ای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تایید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام می‌گویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان می‌آید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر می‌گویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که هم‌الان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداخته‌ام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی می‌خواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»
***
تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضدانقلاب، آن هم از درون انقلاب، آن هم در نخستین‌ روز دهه فجر، آن هم در یوم‌الله دوازدهم بهمن، آن هم دوشادوش «امام آمد»، آن هم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینه‌ها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روح‌الله پابرهنه‌ها! و تمام سعی‌شان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضدانقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! به فرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضی‌ها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولی‌نعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضدانقلاب راضی‌تریم تا ماندن‌شان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب چنین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولی‌نعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچه‌های جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت می‌کرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان‌جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده می‌کشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح‌ خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمی‌توان به نام زد! بسی بزرگ‌تر از این حرف‌هاست! ما دست از دامان خمینی برنمی‌داریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکی‌ها باشد که مخابره شود! لذا اشبه‌الناس به خمینی، همان عزیز فرزانه‌ای است که به وقت، «نشان فتح» می‌دهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزب‌الله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روح‌الله بیدارمان نمی‌کرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضی‌ها فکر می‌کنند! ما با خمینی زندگی می‌کنیم، خواب نمی‌بینیم! ما از آرمان‌های امام، کوتاه نمی‌آییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین می‌کند! خمینی را نمی‌توانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب می‌دانیم «مبارزه با رفاه‌طلبى سازگار نیست و آنها که تصور مى‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفان و محرومان جهان، با سرمایه‌دارى و رفاه‌طلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانه‌اند و آنهایى هم که تصور مى‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بى‌درد، با نصیحت، پند و اندرز متنبه مى‌شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته یا به آنان کمک مى‌کنند، آب در هاون می‌کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت‌جویى، مقولاتی هستند که هرگز با هم جمع نمى‌شوند و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: