همراه با بهترین رمان های انقلاب اسلامی (1) / «هزار و یک جشن» «اسماعیل» در «برج قحطی»!

جریان انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) - با ابعاد و گسترده‌ی فراوانش - چشم‌انداز جدیدی پیش روی داستان‌نویسی گشوده است و هر گوشه از آن ویژگی‌هایی در خود دارد که می‌تواند دستمایه‌ی بدیعی برای رمان و داستان‌های کوتاه و بلند باشد. کما اینکه در سال‌های اخیر نیز این‌گونه بوده و آثار متفاوتی در داستان‌نویسی با موضوع انقلاب اسلامی داشته‌ایم.

کد خبر : 488326

سرویس فرهنگی فردا؛ مهدی بوشهریان: جریان انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) - با ابعاد و گسترده‌ی فراوانش - چشم‌انداز جدیدی پیش روی داستان‌نویسی گشوده است و هر گوشه از آن ویژگی‌هایی در خود دارد که می‌تواند دستمایه‌ی بدیعی برای رمان و داستان‌های کوتاه و بلند باشد. کما اینکه در سال‌های اخیر نیز این‌گونه بوده و آثار متفاوتی در داستان‌نویسی با موضوع انقلاب اسلامی داشته‌ایم. به همین منظور و در دهه فجر انقلاب اسلامی نسبت به معرفی تعدادی از کتاب‌های ادبیات داستانی با موضوع جریان انقلاب اسلامی پردازیم:

مفتون و فیروزه - سعید تشکری

با انتشار آن، ادبیات داستانی انقلاب اسلامی شاهد انتشار یکی از شاهکارهای خود در سی سال اخیر شد. شاهکاری که هم در مضمون و شیوه روایت و قصه‌پردازی و هم در محتوا به ساختار و شیوه‌ای نوین دست پیداکرده است و بدون شک مخاطب خود را شگفت‌زده خواهد کرد . مفتون و فیروزه رمانی دوجلدی است و داستان آن در حال و هوای سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در شهر مشهد می‌گذرد، برای نخستین بار به شرح داستانی فعالیت‌های گروه‌های فعال هنری در شهر مشهد که فعالیت آن‌ها مورد تائید مقام معظم رهبری نیز بوده است در قالب یک درام بلند می‌پردازد . در این رمان و برای نخستین بار کاراکتر مقام معظم رهبری به‌عنوان یک شخصیت داستانی و بر اساس استنادات تاریخی حضوری ویژه و قابل‌توجه دارد .

اسماعیل - امیرحسین فردی

اسماعیل؛ رمانی است که در جنوب شهر و زیرخط راه‌آهن شکل می‌گیرد. با قهوه‌خانه‌ای که از اتفاقات جدانشدنی از منطقه جنوب شهر است. اسماعیل رمانی است درباره انقلاب که بر شخصیتی به نام اسماعیل متکی است. جوانی محجوب و ساده‌دل اما حساس نسبت به شرایطی که رژیم پهلوی بر او و مردم جنوب شهر تحمیل کرده. اسماعیل پسری است با چشمانی آبی که پس از دیپلم گرفتن، کارمند بانک صادرات می‌شود. بانک صادراتی که گفته می‌شود مؤسس و مالکش از بهایی‌ها و وابستگان رژیم پهلوی است. اسماعیل درکش و قوسی متوجه می‌شود که درجایی که کار می‌کند، پسند دینش نیست؛ پس، به همه خوشی‌ها و آینده و یک زندگی آرام و نسبتاً برخوردار از مادیات پشت می‌کند و از کار دست می‌کشد. این‌ها همه در شرایطی است که عاشق هم شده و در دلش غوغایی از یک توفان جوانی به پاست.

اسماعیل پس از مدتی به مسجد روی می‌آورد. آنجا با جواد، مسئول کتابخانه آشنا می‌شود. او هم کتاب می‌خواند و هم در کارها به جواد کمک می‌کند. اسماعیل که حالا با بیش‌تر وعاظ تهران آشنا شده، می‌کوشد همیشه خود را به جلسه سخنرانی آن‌ها برساند. جواد از شاه و سرسپردگی‌های او به آمریکایی‌ها می‌گوید، از مرجعیت و از امام خمینی(ره) و از مخالفت آن‌ها با شاه و از تبعید امام به نجف. اسماعیل … .

برج قحطی - هادی حکیمیان

این رمان که روایتگر فضای بومی شهر یزد است خرده روایت‌هایی از عصر قاجار تا سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی را برای خواننده روایت می‌کند . تمام اتفاقات این رمان در شهرستان یزد روی می‌دهد و خواننده از همان ابتدا تکلیف خود را با مکان داستان می‌داند و پس‌ازآن در جستجوی سایر گره‌های موجود در این داستان می‌رود. اطلاعاتی که نویسنده از یزد به خواننده می‌دهد اطلاعاتی دقیق است و خواننده اگر اندک اطلاعی از پیشینه یزد داشته باشد تصاویر شهر را مجسم خواهد کرد. همچنین برای خواننده‌ای که یزد را نمی‌شناسد نیز این رمان اطلاعات جالب‌توجهی دارد .

حکیمیان به بهانه پرداختن به انقلاب اسلامی به ظلم حکام و خان‌های جائر یزد اشاره‌کرده است. خواننده در «برج قحطی» با سرمایه‌داران و افراد صاحب نفوذ یزد به بهانه‌های مختلفی که نویسنده در دل متن تراشیده آشنا می‌شود و با خیانت‌هایی که در حق رعیت و یا احیاناً خدماتی که انجام داده‌اند روبرو شده است. حضور اقشار مختلف در رمان حکیمیان نیز چشمگیر است .

هزار و یک جشن - محمد محمودی نورآبادی

رمان زبانی ساده و روایتی خوش‌خوان دارد که از نظرگاه اول‌شخص مفرد، از زبان معلم روستای چشمه سیبی که خود نیز برای این جشن دعوت‌شده روایت می‌شود. معلم روستا که نوروز نام دارد از یک هفته قبل از برگزاری این جشن در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۲۹ داستان خود را آغاز می‌کند. زمانی که برگزارکنندگان جشن از او برای شرکت در این مراسم وعده می‌گیرند، نقطه آغاز رمان است. دعوت معلم روستا که رعیت‌زاده‌ای بیش نیست (!) به مذاق برخی از افراد بانفوذ روستا به‌ویژه کدخدا خوش نمی‌آید؛ به‌خصوص اینکه نوروز به‌عنوان یک آموزگار الگوی بچه‌ها و والدین آن‌ها در روستا نیز شده است. اما این‌همه ماجرا نیست، نوروز خود دلباخته دختر کدخداست که در ادامه داستان این راز از پرده برون می‌افتد. نویسنده پابه‌پای این جشن، برگزاری‌اش و حواشی آن و همچنین با درآمیختن آن با ماجراهای زندگی مردم روستا، تصویری ملموس از تلخی‌ها و شیرینی‌های زندگی مردم این منطقه ارائه می‌کند. مهم‌تر از همه اینکه فقر حاکم بر زندگی آن‌ها را در قیاس با ریخت‌وپاش‌های آن جشن قرار داده و به شکلی نمادین از اوضاع‌واحوال حاکم بر آن روزگار ایران سخن می‌گوید .

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: