دلالی دلار با چراغ سبز
خیابان فردوسی، ابتدای خیابان منوچهری. اینجا؛ یک حوض سنگی بزرگ با باغچههای خاکی اطراف و درختچههای کوتاهقدش، یکی از تالارهای بازار ارز ایران بهحساب میآید. تعداد آدمهایی که داخل حوض بیآب، روی لبههای آن و حتی...
در این بازار جز فریادهای بلند و نخراشیده چیزی دستگیرتان نمیشود. بیرون از حوض یعنی پیادهرو و جلو مغازههای اطراف، حاشیه بازار است که آن هم فعال به نظر میرسد. روی حوض فقط دلار را فریاد میزنند، اما کنار حوض یورو، درهم امارات، دلار کانادا، لیر ترکیه و برخی دیگر از ارزهای خارجی نیز معامله میشود. کسانی هم لابهلای این جمعیت حوضنشین ایستادهاند یا کمی دورتر سیگار میکشند و برگههایی در دست دارند که معاملات مشتریانشان را در آن ثبت میکنند. معاملات با حجمهای صدهزاردلاری انجام میشوند و افرادی که برگه در دست دارند، این دادوستدها را یادداشت میکنند.
اینها مارجینداران این بازار هستند؛ کسانی که اعتبار نقدی معاملهگران را گرفتهاند و در ازای دریافت کمیسیون حساب و کتاب آنها را انجام میدهند. هیچ پولی جابهجا نمیشود. فقط لفظ است. یک نفر فلانقیمت میفروشد و دیگری به این قیمت میخرد تا بعد چه پیش آید. دلالها و فعالان بازار ارز را از صدایشان میتوان شناخت. حنجرههایشان خسته است و صدایشان خشدار. بیرون حوض به جز معدود دلالان ارز نقدی، کسی حرف نمیزند. اگر خودت را مشتری جا بزنی فقط میپرسند چه ارزی میخواهی و چقدر؟ سؤال اضافه را هم بدون اینکه جواب بدهند، از یاد میبرند و میروند. یکی از دلالها را چند دقیقهای زیرنظر میگیرم، خریدوفروش نمیکند. به زحمت او را به کناری میکشم و از قیمتها میپرسم. میگوید دلار نقدی این بازار ٢٦ (یعنی ٣٦٢٦)، فردایی ٢١ (٣٦٢١) و قیمت صرافیها هم ٢٠ (٣٦٢٠) برای خرید و ٣٥ (٣٦٣٥) برای فروش. میپرسم فروش نقدی و کاغذی این بازار کجاست؟ میگوید چقدر میخواهی تا بگویم بفرستند؟ میگویم فعلا صبر میکنم ببینم قیمت به کجا میرسد. نشسته بود و آرام سیگارش را دود میکرد. وقتی فهمید خبرنگارم، از لبه حوض پایین پرید و گفت دنبال شر نگرد و رفت.
دلالانی که لفظشان اعتبار است
جوانی بریدههای باریک کاغذ را در دست داشت و با خودکار میان آن همهمه چیزهایی مینوشت. پرسیدم شما مارجیندار اینها هستی یا معاملهگر؟ بدون اینکه نگاهم کند، گفت: دو تا جا دارم. اسمت را اضافه کنم؟ گفتم من معاملهگر نیستم، خبرنگارم. در حالی که میگفت وقت ندارم خودش را هل داد وسط جمعیت و ناپدید شد.یک نفر دیگر از مارجیندارها کنار پیادهرو سیگار میکشید. میپرسم اینها که اینطور صدهزار دلاری را روی هوا میخرند و میفروشند اعتبارشان چیست. گفت چندتایی از اینها لفظشان اعتبار است. حرفشان اعتبار دارد. بقیه هم باید اعتبار داشته باشند. باید پیش یکی از اینهایی که کاغذ دستشان است، اعتبار گذاشته باشند. کسانی که به صورت کاغذی دلار خریدوفروش میکنند. باید متناسب با گستردگی فعالیت و حجم معاملات خود اعتباری را پیش افراد مشخص به امانت بگذارند. این مبلغ از ٢٠ یا ٣٠ میلیون تومان شروع میشود و تا ٣٠٠ میلیون تومان هم میرسد.به گفته او شخصی مثل من، یا هر فرد عادی دیگر اگر ١٠برابر اعتبار بقیه هم پول بدهد، نمیتواند وارد این بازار شود، مگر اینکه یکی از اهالی بازار معرفیاش کند. میگفت اینها همه پشتشان گرم است.
از کاسب محترم تا جیببر نامحترم
از بازار نقدی میپرسم. میگوید اگر میخواهی ارز بخری از صرافیهای معتبر بخر نه دستفروشهای اینجا و پیادهرو. خودش دلال ارز است، اما توصیه میکند از دست دلال، دلار نخرم. میگوید دلار تقلبی یکی از بهترین حالات است که نصیبت شود. شاید هم کل پولت را بردند و تمام. اگر هم گیر آدم ناخلف بیفتی شاید کیفت را هم بزند. اینجا همهجور آدمی هست؛ از کاسب محترم تا جیببر نامحترم. میپرسم نقش بانک مرکزی در این بازار چیست؟ سرش را تکان میدهد و کل شیطنتها را گردن بانک مرکزی میاندازد؛ از زمانی که نرخهای تزئینی را تحمیل میکرد تا حالا که با مصاحبه و سخنرانی و بگیروببند میخواهد قیمت ارز را تعیین کند. میگوید بانک مرکزی باید شیطنتهایش را تمام کند. اگر میتواند این بازار را از ریشه درست کند، بسمالله، وگرنه دخالت در نرخی که اینجا مشخص میشود یا بگیروببند این آدمها کاری را درست نمیکند. اینها هر کدامشان از جایی خط میگیرند. خودشان سروسودایی ندارند، همهشان عمله و کارگزار هستند. بعضیهایشان هم پشتشان به دولت است. میپرسم شما مدرکی داری که میگویی پشتشان به دولت است یا حدس میزنی؟ میگوید قبلا که قیمت دلار رو به افزایش بود، دولت این سابقهها را داشت و کلی هم از این راه نوسان میگرفت. حالا را نمیدانم اما دولت یک سر بازار ارز است و تا این بازار باشد، آدمهایش هم خواهند بود. میگویم قبلا، یعنی کی؟ میگوید وقتی دلار از هزار تومان آمد تا چهار هزار.
میپرسم اینکه میگویند بانک مرکزی نرخهایی را برای ارز به صرافیها میدهد که روی تابلو بزنند درست است؟ میگوید نرخ تزئینی برای قبلترها بود که دلار جهشی بالا میرفت. حالا بانک مرکزی فقط با حرف میخواهد به بازار خط بدهد. فعلا نرخ تحمیلی به صرافیها نمیدهند اما تضمینی نیست که بعدها هم ندهند. کنار حوض ارز عمده، درهم امارات است یعنی بیشتر دلالها فقط «درهم درهم» میکنند. خرید ٩٩٥ و فروش هزار تومان. از همینجا میشود قیمت درهم را روی تابلوی صرافیهای کنار پیادهرو دید. خرید ٩٩٥ و فروش هزار و پنج تومان.
حواله به ترکیه و امارات با کارمزد ٨ درصد
عبورومرور در این گوشه بازار بیشتر است. گاهی از عابران تنه میخوری. حتی ممکن است مرد صرافی که از مغازه بیرون پریده تا پنج هزار یورو از دلالان بگیرد و به مشتری بدهد، پای شما را زیر پایش له کند. اینجا دلالها یک بسته اسکناس ریال و دلار و ارزهای دیگر در دست دارند و مرتب داد و بیداد میکنند. هرکدام چند باری از شما میپرسند که دلار میخواهی یا یورو. درهم و لیر و دینار هم هست. تقریبا با هر کسی همکلام شوی در حد قیمتدادن حرف میزنند. کنار همین بازار پُرهیاهوی اول منوچهری، وارد صرافی میشوم؛ خلوت است.
دلار را سههزارو ٦٢٠ میخرد و سههزارو ٦٣٥ میفروشد. میگویم همینجا دارند سههزارو ٦٢٦ میفروشند، چطور شما بالاتر میفروشی. میگوید آنها فقط روی کاغذ و بهصورت عمده میفروشند. من از آنها بهصورت عمده میخرم و وقتی پیکشان دلار کاغذی را آورد پولش را میدهم. این وسط من هم باید چیزی گیرم بیاید.به صراف میگویم میخواهم برای برادرم در استرالیا، هزار دلار حواله کنم. میگوید ما فقط به امارات و ترکیه حواله میکنیم. برای حواله به استرالیا باید صرافی را پیدا کنی که یا در آنجا کارگزار و همکار داشته باشد یا اینکه بتواند از طریق دوبی حواله کند. کارمزد یک حواله هزاردلاری به ترکیه و امارات حدود ٨٠ دلار میشود اگر مبلغ حواله بالاتر برود کارمزد کمتر میشود.
بازگشایی سوییفت هم نرخ حوالهها را نشکست
به خیابان فردوسی میآیم. صرافیهای خرد و کوچک، حواله برای امارات و ترکیه را انجام میدهند. کارمزدی که برای این کار میگیرند نیز از پنج تا ١٠ درصد در نوسان است. حواله درهم به امارات را با کارمزد پنج درصد هم انجام میدهند. یکی از صرافیها میگوید در دوبی هم دفتر دارد و «فقط» برای رفاه مشتریان خود این کار را کرده است و حالا هم با کارمزد کمتری حواله درهم صادر میکند. میگوید این صرافی از معدود صرافیهایی است که کار حواله ارزی به قاره اقیانوسیه را انجام میدهد و نرخ کارمزد آن هم به نسبت مناسبتر است. کارمزد این حواله ١٠ درصد است و وقتی میگویم کارمزد ١٠ درصد برایم زیاد است و قبلا با کارمزد بسیار پایینتری حواله ارزی گرفتهام میگوید برای حواله به استرالیا اول باید به امارات حواله صادر کنند و از آنجا برای استرالیا حواله دیگر صادر شود، برای همین هزینه بالا میرود وگرنه حواله برای امارات را با کارمزد پنج، ششدرصدی هم انجام میدهند. از مسئول باجه حوالهها میپرسم به نظر شما بهتر نیست حالا که قرار است سوییفت باز شود یکی دو روز دیگر صبر کنم و دلارها را از طریق شبکه بانکی حواله کنم؟ صراف میگوید هر جور مایلید اما از خوشخیالی من متعجب میشود و پیشنهاد میدهد حرفهای این و آن را باور نکنم؛ چراکه بازشدن سوییفت و آمادهشدن مسیری برای حواله ارزی بین یک بانک ایرانی و خارجی به همین راحتیها نیست.
به قول مسئول باجه این صرافی نسبتا مجلل، سوییفت، کانال آب نیست که به محض بازشدن، آب در آن جاری شود. از حرفهایش تقریبا قانع میشوم اما ازآنجاکه من اساسا نه قصد خرید دلار دارم و نه برادر دانشجویی که در خارج از کشور چشم به راه حواله ارزی من باشد، از صراف تشکر میکنم و به خیابان میزنم.
در صرافی دیگر، پیرمردی مدعی است بازار ارز از تسویهحسابهای سیاسی هم خط میگیرد و اگر بزرگان قصد کنند، بازار موج برمیدارد. میگوید فعلا مشتری کم است و گرچه قبلا برای مسافرت و برای حوالههای خرد بازرگانی یا حوالههای دانشجویی کموبیش مشتریانی میآمدند اما حالا بازار کساد است و اگر قیمت بالا و پایین میرود تحت تأثیر بازار فردایی و دلالیهای بازار آزاد است، اینها هم همه از جایی خط میگیرند وگرنه مگر میشود اینهمه آدم در روز روشن دلارهایی را معامله کنند که اصلا وجود خارجی ندارند.چند مغازه آنطرفتر از این صرافی، نرسیده به مرکز تجارت جهانی فردوسی، صرافیهایی که سکه طلا معامله میکنند هم خلوت و بیمشتری ماندهاند. قیمت خرید سکه بهار آزادی روی تابلوها از ٩٤٠ تا ٩٤٥هزارتومان نوشته شده است؛ قیمت فروش هم از ٩٤٨ تا ٩٥٠هزار تومان اعلام میشود.
سکههای تقلبی با کارت و لیبل صرافیهای معتبر
با یکی از فروشندگان سکه گرم میگیرم... میگوید قیمت سکه در بازارطلای تهران تعیین میشود و اینجا کموبیش براساس قیمت آنجا خرید و فروش میکنند البته فعلا بازارش کساد است. سراغی از بازار آزاد سکه میگیرم. میگوید هیچوقت خارج از صرافیهای معتبر و بدون فاکتور نباید سکه طلا خرید. سکههای تقلبی زیاد شده و کارت و لیبل هولوگرام اغلب صرافیهای معتبر را هم جعل کردهاند. به گفته او این سکههای تقلبی هیچکدام ضرب بانک نیستند. اغلبشان از طلای عیار پائین هستند و برخی از آنها هم آلیاژهای دیگری هستند که با آب طلا، مطلا شدهاند. میگوید فروشندگان سکه طلای تقلبی بهراحتی این سکهها را به قیمت روز به مشتری میاندازند و دیگر آفتابی نمیشوند. میپرسم حالا هم سکههای تقلبی هست؟ میگوید بودنش که همیشه هست اما وقتهایی که بازار گرم شود احتمال فراوان شدنش بیشتر است. الان که سکه و طلا مشتری ندارد بازار تقلبی آن هم کساد است.