مقایسه‌ شیوه‌ مبارزاتی امام‌خمینی (ره) با سایر رهبران دنیا

مایك والاس گزارشگر تلویزیون آمریكا در ملاقات با امام‌خمینی (ره) می‌گوید:"امام خمینی (ره)را از همه‌ی رهبران دیگر دنیا متمایز می‌كرد و ما دیدیم كه او به‌ راستی یك مرد عقیدتی است و دنیا و لذت‌های دنیوی برای او ارزشی ندارد. او مرا و همه‌ كسانی را كه به ‌خدمت می‌پذیرفت، روی فرش ساده می‌نشانید و ما مجبور بودیم كفش‌های خود را دم در بیرون آوریم و از همان روز اول كار متوجه شدیم كه با مردی متفاوت سروكار داریم."

کد خبر : 487438
پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی: مایك والاس گزارشگر تلویزیون آمریكا در ملاقات با امام‌خمینی (ره) می‌گوید:"امام خمینی (ره)را از همه‌ی رهبران دیگر دنیا متمایز می‌كرد و ما دیدیم كه او به‌ راستی یك مرد عقیدتی است و دنیا و لذت‌های دنیوی برای او ارزشی ندارد. او مرا و همه‌ كسانی را كه به ‌خدمت می‌پذیرفت، روی فرش ساده می‌نشانید و ما مجبور بودیم كفش‌های خود را دم در بیرون آوریم و از همان روز اول كار متوجه شدیم كه با مردی متفاوت سروكار داریم." امام خمینی در راه مبارزه و مقابله با ظلم و ستم شاهنشاهی، ادای تكلیف و عمل به وظیفه‌ی الهی را سرلوحه و اساس كار خویش قرار داده بود، لذا بدون هیچ چشم‌داشت و امیدی به پیروزی ظاهری وارد میدان نبرد با طاغوتیان زمان شد. به بیانی دیگر، مبارزه‌ی امام مبارزه‌ای دینی و معنوی بود كه انگیزه و اصول و قواعد آن از قرآن و سنت پیامبر و ائمه‌ی اطهار گرفته شده بود و از این رو هیچ‌گونه شباهتی با حركت سیاستمداران حرفه­ای نداشت. مبارزه از نظر امام نه یك جنگ قدرت، بلكه یك وظیفه و تكلیف شرعی بود، لذا شكست و پیروزی ظاهری مایه‌ی یأس و ناامیدی و غرور نمی‌گردید. 1ـ شجاعت و شهامت بی‌نظیر در راه مبارزه این اخلاص به ­نوبه‌ خود در رهبری امام قاطعیت بی‌نظیری به‌ وجود آورد كه هرگونه سازش و مماشاتی را با دشمن از بین می‌برد.[1] در حقیقت این جمله‌ معروف امام درست سه روز بعد از آزاد شدن از زندان اوج شهامت و شجاعت او بود كه فرمود: «اگر خمینی را دار بزنند، باز تفاهم نخواهد كرد».[2] چنان كه در اعلامیه‌ خود به‌ مناسبت فاجعه‌ فیضیه در فروردین سال 1342ش نیز فرمود: «من قلب خویش را برای سرنیزه‌های شما حاضر كرده‌ام، ولی برای قبول زورگویی­ها و خضوع در مقابل جباری‌های شما حاضر نخواهم كرد».[3] به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی، «امام‌خمینی این هنر را داشت كه زمان را بشناسد و به قدرت لایزال الهی تكیه كند. آنگاه به تنهایی قیام كرد. او در ترس موحد بود، در رجاء و امید موحد بود، در بینش موحد بود، در میثاق موحد بود، در اخذ نصرت موحد بود و بالاخره در اعتماد موحد بود. زیرا روزی كه هیچ‌كس با او نبود، فقط می‌گفت: خدا و آن روزی هم كه همه با او بودند همچنان می‌گفت خدا».[4] امام خمینی (ره) وقتی باید از عراق می‌رفت، اهالی خانه را صدا كرد و گفت: اصلاً ناراحت نباشید كه هیچ نمی‌شود. مهم تكلیف است. نمی‌شود از زیر بار تكلیف شانه خالی كرد.[5] وقتی رئیس سازمان امنیت عراق به نزد امام آمد و از ایشان خواست تا دست از فعالیت‌های سیاسی بردارد، رهبر فقید انقلاب گفت: من كارهایم را تعطیل نمی‌كنم. رئیس امنیت عراق تهدید كرد و گفت: ممكن است اخراجتان كنیم. امام فرمود: خمینی، خمینی است. هر كجا كه برود. هر كجا بروم همین هستم. چه در عراق باشم و چه در جای دیگر.[6] شاید ذكر این مطلب در اینجا جالب باشد كه امام در اوج رعب و وحشت و انبوهی از خطرات و تهدیدات، با آرامش و وقار روند مبارزه‌ خویش را ادامه می‌داد و این در حالی بود كه محمدرضا شاه با همه‌ خدم و حشم خویش لحظه‌ای احساس آرامش نداشت و به نقل همسر دومش، ثریا اسفندیاری بختیاری، شب‌ها همیشه با گذاشتن یك سلاح كمری زیر بالش می‌خوابید و اتاق خوابش را در طول شب دائم تغییر می‌داد و خود را همچون شكاری قلمداد می‌كرد كه مورد تعقیب است.[7] حتی به ‌هنگام غذا خوردن هم دستش روی سلاح بود و غذایی را كه تعارفش می‌كردند، نمی‌خورد. زیرا این سوءظن در او قوت گرفته بود كه ممكن است در غذا زهر ریخته باشند.[8] بدون تردید می‌توان گفت كه امام‌خمینی مصداق عینی این كلام خداوند در قرآن بود: این صلابت و شجاعت از ابتدا تا آستانه‌ پیروزی انقلاب در وجود امام ریشه دوانیده بود. به‌گونه‌ای كه وقتی نماینده‌ كارتر همراه چند نفر نزد امام آمد و گفت ما بختیار را گذاشته‌ایم و باید از او پیروی كنی، در غیر این‌ صورت شما را نابود می‌كنیم. امام چند لحظه‌ای مكث كرد و گفت: به كارتر بگویید از خمینی راجع به آمریكایی‌های ساكن در ایران زیاد پرسیده‌اند كه با آنها چه باید كرد. هنوز دستوری نداده‌ام. امیدوارم كار به‌ جایی نرسد كه فتوای خودم را راجع به آنها صادر كنم.[10] بدون شك اگر رهبر یك انقلاب شجاعتِ پذیرفتن شهادت یا مرگ سرخ را نداشته باشد، در نهایت در مقابل فشار و تهدید دشمن تسلیم خواهد شد. اما امام‌خمینی از آغاز نهضت تا پیروزی انقلاب و در سخت‌ترین شرایط نه مرعوب قدرت و شوكت حاكمیت پهلوی شد و نه در برابر رژیم عراق حاضر به سكوت كرد و هیچ‌گاه نیز از مخالفت ابرقدرت‌های بزرگ ترسی به خود راه نداد.[11] زیرا او بارها باصراحت اعلام كرد كه همچون امام حسین(ع) مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت و در سایه ستمكاران ترجیح می‌دهد و بر همین اساس در وصف شهادت در راه خدا فرمود: «دنیاپرستان جلوه‌ زیبای شهادت را در صحنه‌های طبیعت جستجو می‌كنند و در حماسه‌ها و شعرها به ‌دنبال آن می‌گردند و برای كشف آن به هنر تخیل و كتاب تعقل متوسل می‌شوند. اما حل این معما و فهم شهادت جز به عشق میسر نمی‌گردد».[12] این شجاعت و شهامت و عدم ترس از مرگ نیز مبیّن درك و معرفت عرفانی امام است. زیرا عارف هنگامی‌ كه به مقام فنا فی‌الله رسید، دیگر هیچ قدرت و نیرویی را به ‌جز خداوند توانا در عالم به نظر و حساب نمی‌آورد و بر مبنای تعالیم قرآنی ترس از غیر خدا را نوعی شرك به حساب می‌آورد. [13] حال آنكه بررسی اجمالی زندگی بیشتر رهبران انقلاب‌ها مبیّن این نكته است كه آنان با در نظر گرفتن میزان نتیجه و برآورد سهم خویش پا به عرصه‌ی مبارزه گذاشته‌اند و بسیاری از آنها حاضر بودند از هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف استفاده كنند. 2ـ ایمان به هدف و پرهیز از امیال مادی اگر كسی در مسیر مبارزه با دشمنان انگیزه و ایمان كافی به اهداف و آمال مادی و معنوی خود نداشته باشد، در مراحل مختلف مبارزه دچار تردید و ترس می‌شود و چه بسا ممكن است میدان را به نفع رقیب و دشمن خویش رها كند و شكست را بپذیرد. اما ایمان و اعتقاد راسخ به هدف و آرمان مبارزه، نیرو و توان مضاعفی به مبارزه در سیر حركت و نبرد خود با دشمنانش می‌دهد و بستری را از نظر روحی و روانی برای او فراهم می‌كند تا بتواند با اعتماد و اطمینان بیشتری به حركت خویش ادامه دهد. رهبر فرزانه‌ انقلاب اسلامی‌ ایران نیز این خصیصه‌ ارزشمند را در سایه‌ ایمان و اعتقاد به قدرت لایزال الهی در وجود خویش نهادینه كرده بود و بر این اعتقاد بود كه خلوص و معنویت در هدف، هم موجب نورانیت قلب و توجه به ارزش‌های معنوی می‌شود و هم سبب دوری از سیاست‌های ریاكارانه و التقاطی می‌گردد[14] و بر این نكته تأكید داشت: «مردان بزرگ كه در سطح عالی از فكر و معرفت هستند، هیچ‌گاه مأیوس و ناامید نشده و به زندان و اسارت و تبعید نمی‌اندیشند. بلكه برای پیشبرد هدف خویش در هر شرایطی طرح و نقشه می‌كشند تا اگر بعدها توانستند، آن را به اجرا درآورند. و اگر خود فرصت اجرای آن را پیدا نكردند، دیگران در آینده به آن جامه‌ی عمل بپوشند».[15] دیمیتری ژوكوف دانشمند روس نیز در نوشته‌های خود بارها به اراده‌ قوی امام‌خمینی اشاره كرده و معتقد است كه امام اراده‌ای بسیار استوار و از همه مهم‌تر برای رسیدن به هدف خویش ایمان داشت. به اعتقاد وی امام‌خمینی پرچمدار اصلی انقلاب بود و توانست دیدگاه‌های سیاسی و دینی خویش را در میان مردم گسترش دهد. ما باید توجه داشته باشیم كه امام، خود عنوان رهبری را برای خودش انتخاب نكرده، بلكه این لقب و عنوان از طرف مردم به وی داده شده و این واقعیت برای مردم ایران بسیار مهم به نظر می‌رسد.[16] این نكته بیانگر این مطلب است كه امام خمینی تنها برای رضای خدا و انجام تكلیف الهی پا به صحنه‌ مبارزه با ظلم و ستم گذاشته و برای خود و خانواده‌­ی خویش هیچ درخواست و هدف مادی را دنبال نمی‌كرده است. چنان‌كه بارها اعلام كرد: «خدا می‌داند كه شخصاً ذره‌ای برای خود مصونیت و امتیاز ویژه قائل نیستم و اگر تخلفی از من هم سر بزند، آماده و مهیای مجازات و مؤاخذه هستم».[17] می‌دانیم كه امام‌خمینی نه ‌تنها در طول دوران مبارزه، خود را تافته‌ جدابافته از مردم دانست و نه در دوران پیروزی و نه بعد از استقرار نظام اسلامی‌حاضر به دادن امتیاز خاص و ویژه‌ای به خانواده و اطرافیان خود شد و حتی به آنان توصیه كرد تا حداقل در زمان حیات وی از پذیرفتن هر نوع پست و مقام و منصبی‌ بپرهیزند. به بیانی دیگر امام دارای دو ویژگی گرانقدر بود كه تمام دوران حیات او را پوشش داد: 1- ایمانی اصیل و عمیق به مبدأ و معاد، كه هدف مبارزه را برای وی توجیه می‌كرد. 2- عشق به هدف و آرمان‌های والا و جانبازی و فداكاری در راه رسیدن به آن. در كنار ایمان راسخ به هدف، ساده‌زیستی و پرهیز از رسیدن به امیال مادی یكی از عواملی بود كه رهبر فقید را در مبارزه‌ی مستمر و وقفه­ ناپذیرش با استبداد و استعمار موفق ساخت. به بیانی بهتر، ایشان از همه‌ قید و بندهای دنیوی آزاد بود و همین وارستگی ترس و دلهره‌ها را از روح و روان او زدوده و از وی قهرمانی بزرگ در عرصه‌ی معنویت ساخته بود. امام یكی از بهترین راهكارهای مبارزه با استكبار و ابرقدرت‌ها را ساده‌زیستن می‌دانستند و اعتقاد داشتند كه اگر كسی بخواهد بی‌ترس و واهمه و هراس در مقابل ستمگران بایستد و از حق دفاع كند، باید خود را به ساده‌زیستی و پرهیز از امیال نفسانی عادت دهد و از تعلق خاطر به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزد. و به این نكته ایمان راسخ داشت كه مردان بزرگ تاریخ كه خدمات بزرگ و ارزشمندی به ملل ستمدیده‌ی خود كرده‌اند، اكثراً ساده‌زیست و بی‌علاقه به زخارف و تجملات دنیا بوده‌اند. چرا كه با زندگی اشرافی و تجمل‌گرایی و كاخ‌نشینی نمی‌توان ارزش‌های انسانی و اسلامی‌‌ را حفظ كرد. مایك والاس گزارشگر تلویزیون آمریكا در ملاقات با امام‌خمینی بر این مطلب صحه گذاشت و گفت: «باید اذعان كنم كه امام‌خمینی باهوش‌ترین و زیرك‌ترین سیاستمداری است كه من دیده‌ام. نفوذ به­ خصوصی در مصاحبه‌كنندگان داشت و به‌ جای اینكه من از ایشان سؤالاتی بكنم، ایشان مرا اداره و هدایت می‌كرد. من غیر از مطالبی‌ كه آیت‌الله خودشان می‌خواستند بگویند، هیچ مطلب تازه‌ای نتوانستم از این سیاستمدار دنیادیده بشنوم و برای من عجیب بود كه یك مرد روحانی این­چنین بر یكی مثل من كه در كار خود تخصص كافی دارم مسلط باشند. باید بگویم زندگی بسیار ساده كه رهبر انقلاب اسلامی ‌برای خود فراهم كرده بود، او را از همه‌ی رهبران دیگر دنیا متمایز می‌كرد و ما دیدیم كه او به‌ راستی یك مرد عقیدتی است و دنیا و لذت‌های دنیوی برای او ارزشی ندارد. او مرا و همه‌ كسانی را كه به ‌خدمت می‌پذیرفت، روی فرش ساده می‌نشانید و ما مجبور بودیم كفش‌های خود را دم در بیرون آوریم و از همان روز اول كار متوجه شدیم كه با مردی متفاوت سروكار داریم».[18] شاید این بیان شهید مطهری تكمیل‌كننده‌ این بحث باشد كه می‌گوید: «من كه قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ و فرزانه تحصیل كرده‌ام، باز وقتی كه در سفر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه‌ او درك كردم كه نه ‌فقط بر حیرت من، بلكه بر ایمانم نیز افزود. وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند، چه دیدی؟گفتم چهار تا «آمن» دیدم. 1- آمَنَ بِرَبّه، امام در یك جلسه‌ی خصوصی به من گفت كه فلانی؛ این ما نیستیم كه چنین می‌كنیم، من دست خدا را به­وضوح حس می‌كنم. آدمی‌‌كه دست خدا و عنایت او را این‌ چنین حس می‌كند و در راه خدا گام برمی‌دارد، خداوند نیز به مصداق «إنْ تَنْصروا الله ینصركم و یثبت اقدامكم»، بر نصرت و پیروزی او می‌افزاید. 2- آمَنَ بِهَدَفِه، آن‌قدر به هدفش ایمان دارد كه اگر همه‌ی دنیا جمع شوند، نمی‌توانند او را از هدفش منصرف كنند. 3-آمن بِسَبیله، كه نشان از عزم راسخ وی در راه و روش او دارد. شبیه همان ایمان و اعتقادی كه پیامبر اسلام به هدف و راهش داشت. 4- آمن بِقَوْمِهِ، در میان همه‌ی رفقا و دوستانی كه دارم، احدی را نمی‌شناسم كه به روحیه‌ی مردم ایران ایمان داشته باشد. وقتی به ایشان نصیحت می‌كنند كه مردم از نظر روحیه سرد شده و از پای افتاده‌اند، می‌گوید: نه، مردم این­طور كه شما می‌گویید نیستند، من مردم را بهتر می‌شناسم».[19] در مجموع می‌توان گفت كه سرتاسر زندگی حضرت امام آمیخته با سادگی و قناعت و بی‌اعتنایی به دنیاپرستی بود و این شیوه چه در جوانی و حتی در دوران تبعید و نیز پس از پیروزی انقلاب و تا لحظه‌ی ارتحال ایشان ادامه داشت. اما او نه‌ تنها در زندگی خود مقید به ساده‌زیستی‌ بود، بلكه در حیات اجتماعی نیز اصل سادگی و بی‌آلایشی را رعایت می‌كرد. و این خصیصه موجب تمایز و برجستگی ویژه وی نسبت به بسیاری از رهبران جهان می‌شد. 3ـ پیشتازی و همراهی با مردم در روند مبارزه بسیاری از رهبران و بنیانگذاران انقلاب‌های بزرگ دنیا افرادی بوده‌اند كه در آستانه‌ی پیروزی انقلاب با خدعه و فریب، رقیبان و دوستان خویش را كنار زده و سوار بر موج به سرمنزل مقصود رسیده‌اند. مثلاً در انقلاب كبیر فرانسه رهبران اصلی انقلاب به‌گونه‌ای خلق‌الساعه ظهور كردند و وابسته به طبقه‌ خاصی بودند. در انقلاب روسیه نیز تنها در اكتبر 1917م بود كه نام كسانی چون: لنین، تروتسكی، استالین و بوخارین بر سر زبان‌ها افتاد كه مانند رهبران انقلاب فرانسه دارای پایگاه مردمی‌ چندانی نبوده و ارتباطی با توده‌های پایین جامعه نداشتند. اما در انقلاب اسلامی ‌ایران رهبری انقلاب از یك پایگاه و جایگاه گسترده در میان عامه‌ی مردم برخوردار بود و به سببِ داشتن مقام مرجعیت دارای منزلت و محبت در نزد همه‌ی طبقات اجتماعی بود.[20] البته سوابق مبارزه و مخالفت برخی از روحانیون با پهلوی دوم به قبل از دهه‌ی 1340ش/1380ق می‌رسد و حتی بسیاری از آنان در دوران رضاخان در حال ستیز با ظلم و ستم خاندان پهلوی بودند اما ظهور امام‌خمینی در صحنه­ سیاسی ایران از اوایل دهه چهل نقطه‌ عطف و فصل جدیدی در مبارزه با رژیم شاهنشاهی به حساب می‌آید.[21] به تعبیر مهدی بازرگان، در مقایسه با رهبران سیاسی و روحانیون گذشته امتیاز و نبوغ آیت‌الله خمینی در این بود كه هم‌درد و همراه با ملت از آغاز، لبه‌ تیز حمله را بر گلوی استبداد گذاشته و همه‌ی اقشار جامعه را به میدان مبارزه با رژیم پهلوی فرا خواند تا یك‌دل و یك‌جهت در راه رهایی از شرّ شاه ستمگر قدم بردارند.[22] مرحوم طالقانی نیز رهبری امام (ره) را یك پدیده‌ نوین در تاریخ معاصر ایران خوانده و بر این باور تأكید دارد كه كمتر می‌توان رهبری چون آیت‌الله خمینی پیدا كرد كه همراه و همد‌ل مردم بوده و از درجه‌ی بالایی از توكل و خلوص نیت و قاطعیت برخوردار باشد.[23] امام‌خمینی نیز بر لزوم همراهی و حمایت مردمی ‌از انقلاب واقف بوده و رمز محبت و علاقه‌ی عمومی ‌به خویش را در رابطه‌ی عاطفی و روحی متقابل میان خود و مردم می‌دانست. به همین جهت امام خود را نه به‌عنوان رهبر و پیشوای ملت، بلكه خادم و خدمتگزار مردم معرفی می‌كرد.[24] چنان‌كه در پاسخ خبرنگار رادیو و تلویزیون فرانسه كه پرسید: چگونه است كه به‌دنبال فراخوان شما مردم ایران به‌صورت دسته‌جمعی و انبوه به خیابان‌ها می‌آیند؟ فرمود: «ملت مرا خدمتگزار به اسلام و ایران می‌داند و من مسائل و خواسته‌هایی را مطرح می‌كنم كه سال‌ها در وجود و نهاد مردم محبوس بوده و قدرت بیان آن را نداشته‌اند. از طرف دیگر تمام عملكرد دولت پهلوی تاكنون برخلاف مصالح اسلام و ایران بوده است».[25] می‌توان گفت كه یكی از دلایل اصلی پیروی مردم از رهبری امام‌ خمینی (ره) این بوده كه خواسته‌های دینی و ملی آنان با آرمان‌های رهبری در یك خط و راستا بوده است و عامه‌ مردم آرزوهای بربادرفته و تمایلات سركوب‌شده‌ خویش را در سخنرانی‌ها و بیانات ایشان جستجو می‌كردند.[26] به بیانی دیگر، جاذبه‌ رهبری امام تنها به گروه‌های روشنفكری محدود نشد و رفتار بی‌تكلف، سبك ساده‌ زندگی و توجه و احترام امام به مردمی ‌كه از شاه و ایادی او چیزی جز اشرافیت، تجمل‌پرستی و بی‌تفاوتی نسبت به مردم ندیده بودند، سبب ‌شد تا برای اكثریت قریب به‌ اتفاق ملت ایران، امام‌ خمینی به صورت رهبری ممتاز و برجسته در مقابل شاه جلوه‌گر شود. به همین دلیل بود كه پانزده سال دوری از ایران نیز مانع از آن نشد تا مردم رهبر واقعی خود را فراموش كنند. به تعبیر آبراهامیان، آیت‌الله خمینی با دفاع جانانه از موج نارضایتی عمومی، گروه‌های مختلف اجتماعی را با خود همراه كرد. گروه‌هایی كه او را منجی و رهایی‌بخش سال‌های انتظار خویش قلمداد می‌كردند.[27] باید گفت كه یكی از عوامل همه‌گیر شدن رهبری امام‌ خمینی (ره) در عدم وابستگی به حزب یا سازمان خاصی بود و چنان توده‌های مردمی ‌را شیفته‌ خود كرده بود كه سازمان‌های سیاسی و گروه‌های مبارز چاره‌ای جز پیوستن به این سیل خروشان و قرار گرفتن در زیر پرچم رهبری او نداشتند. [28] به بیان شهید مطهری: «از نظر رهبری این طور نبود كه روز اول كسی خود را كاندیدا كند و بعد مردم به او رأی بدهند و او را به رهبری انتخاب كنند و به‌دنبال آن رهبر برای مردم خط‌مشی تعیین كند. واقعیت آن است كه گروه‌های زیادی تلاش كردند كه رهبری نهضت را به عهده بگیرند، ولی به‌تدریج همه عقب رانده شدند و رهبر خودبه­خود انتخاب شد. ولی از میان همه‌ی این افراد مختلف تنها یك نفر به‌عنوان رهبر انتخاب شد، رهبری كه همه‌ی گروه‌ها او را به رهبری پذیرفتند. امام‌خمینی به این علت رهبر بلامنازع و بلامعارض این نهضت شد كه علاوه بر اینكه واقعاً شرایط و مزایای یك رهبر در فرد ایشان جمع بود، خود امام نیز در مسیر فكری و روحی و نیازهای مردم ایران قرار داشت. حال آنكه دیگران به اندازه‌ی ایشان در این مسیر قرار نداشتند. بدین­معنی كه امام‌خمینی با همه‌ی مزایا و برتری‌های فردی و شخصی كه داشت، از مقام مرجعیت نیز برخوردار بود». [29] بررسی تاریخ انقلاب اسلامی ‌‌نیز گویای این نكته است كه امام‌ خمینی نه تنها در روند نهضت اسلامی‌ در ایران با مردم همراه و همگام بوده، بلكه در صحنه‌ مبارزه با رژیم پهلوی نقش پیشتاز و پیشگام را داشته و قبل از همه‌ی افراد و در زمانی كه تقریباً در عرصه‌ی مبارزه یكه و تنها بود، به افشاگری و مجادله با رژیم پهلوی پرداخت و از جان و مال و خانواده­ی خویش در این راه مایه گذاشت. و در شرایطی كه حوزه‌ی علمیه از نظر اندیشه و فلسفه‌ی سیاسی دچار خمودگی و ركود شده بود و روحانیت دخالت در سیاست را دون شأن خود قلمداد می­كردند و تنها وظیفه‌ی خویش را بیان احكام عبادی می‌دانستند، امام یكه و تنها در راه مبارزه با ستم خاندان پهلوی و ابرقدرت‌های جهانیِ حامی ‌‌او گام گذاشت و مانند مولای خویش امام حسین(ع) در راه احیای سنت پیامبر گرامی ‌اسلام و ائمه اطهار، منتظر همراهی و همگامی ‌‌دیگران نشد. این ویژگی باعثِ تمایز و تفاوت ابعاد رهبری در انقلاب اسلامی ‌‌و سایر انقلاب‌های به‌وقوع‌پیوسته در جهان شد. زیرا به تعبیر پرفسور یان یرپه استاد تاریخ ادیان در سوئد: «مطالعه‌ی دقیق انقلاب كبیر فرانسه این نكته را به ما می‌فهماند كه در حقیقت این انقلاب هیچ رهبر و پیشاهنگی در مبارزه نداشته است. در انقلاب روسیه نیز نقش لنین در سطحی بسیار پایین‌تر از تأثیر و نقش امام در انقلاب اسلامی ‌‌بود. زیرا انقلاب كمونیستی قبل از آنكه به شوروی برسد، از مدت‌ها قبل آغاز شده بود. اما انقلاب ایران با نقش رهبری آن عجین شده و از این جهت آن را از سایر نهضت‌ها و انقلاب‌های دنیا متمایز و متفاوت می‌كرد».[30] امام نه تنها در راه مبارزه و شروع روند انقلاب پیشگام و پیشتاز بود، بلكه بیشترین بار مسئولیت نهضت را نیز خود و خانواده‌ی ‌ایشان به‌ویژه دو پسر فداكارش حاج مصطفی و حاج احمد برعهده داشتند و به اذعان خودِ آن بزرگوار همه‌ی اعلامیه‌ها و نامه‌ها را شخصاً تهیه و تدوین نموده و سیر جابه‌جایی مكان مبارزه را نیز با مشورت فرزند خویش تعیین نمود.[31]حتی خط‌مشی كلی جریان نهضت را نیز شخصاً بیان می‌كرد و در دوران تبعید نیز با صراحت اعلام نمود كه نه سخنگو دارم و نه نماینده. آنچه باید گفته شود را خودم می‌گویم.[32] [1]. محمدحسن رجبی، پیشین، ص 310 [2]. روح‌الله حسینیان، پیشین، ص 35، صحیفه‌ی امام، ج 1، ص 269 [3]. سیدحمید روحانی، پیشین، ص 12، صحیفه‌ی امام، ج 1، ص 179 [4]. محمدامین شاهجویی، پیشین، ص 370 [5]. محمود محمدی‌نسب، پیشین، ص 60 [6]. همان، ص 54 [7]. ثریا اسفندیاری بختیاری با همكاری لویی والانتن، كاخ تنهایی، ترجمه‌ی امیرهوشنگ كاوسی، نشر البرز، 1370، ص 197 [8]. همان ، ص219 [9]. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 30 [10]. محمود محمدی‌نسب، پیشین، ص 84 [11]. روح‌الله حسینیان، پیشین، ص 35 [12]. صحیفه‌ی امام، ج 20، ص 196 [13]. اكبر فلاحی، پیشین، ص 241 [14]. محمدرضا دهشیری، پیشین، ص 113 [15]. سیدحمید روحانی، پیشین، ص 216، ولایت فقیه، ص 135 [16]. لقمان بایمت­اف، انقلاب اسلامی ‌از دیدگاه محققان شوروی 1979ـ1990، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 106 [17]. صحیفه‌ی امام، ج 21، ص 282 [18]. اصغر میرشكاری، پیشین، ص 63 [19]. مرتضی مطهری، پیشین، ص 17 [20]. محمدباقر حشمت‌زاده، چارچوبی ‌برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی ‌در ایران، تهران، مؤسسه‌ی فرهنگی دانش و اندیشه‌ی معاصر، 1378، ص 239 [21]. عظیم رفیع‌زاده، چرایی انقلاب ایران، تهران، انتشارات شانیا، 1384، ص 234 [22]. مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حركت، تهران، انتشارات بازرگان، 1363، ص 41 [23].امام‌خمینی از دیدگاه پدر طالقانی، تهران، انتشارات ابوذر، 1359، ص 26 [24]. صحیفه‌ی امام، ج 5، ص 171 [25]. طلیعه‌ی انقلاب اسلامی‌(مصاحبه‌ی امام‌خمینی در نجف ـ پاریس ـ قم)، ص 15، صحیفه‌ی امام، ج 3، صص 468ـ469 [26]. اكبر اشرفی، پیشین، ص 72 [27]. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 656 [28]. روح‌الله حسینیان، پیشین، ص 25 [29]. مرتضی مطهری، پیشین، ص 40 [30]. محمد سپهری، پیشین، ص 94 [31]. صحیفه‌ی انقلاب (وصیتنامه‌ی سیاسی ـ الهی رهبر كبیر انقلاب اسلامی)، ص 38، صحیفه‌ی امام، ج 21، ص 452 [32]. محمود محمدی‌نسب، پیشین، ص 74
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: