چرا در قرآن تا این اندازه از جهنم و عذاب صحبت شده است؟
کفّار می گویند: چرا در قرآن تا این اندازه از جهنم و عذاب صحبت شده است؟ چرا دائم از عذاب و عقوبت و درد و رنج بحث می کند؟ آیا چنین خدایی رئوف و رحیم است؟
کد خبر :
486130
شبستان: پیش از پاسخ به این سوال ابتدا باید چند نکته را مدنظر داشته باشیم: 1. جامعیت دین اسلام و خاتمیت پیامبر گرامی اسلام چنین اقتضا می کند که برنامه های آن برای همه افراد و گروه های اجتماعی و در همه زمان ها و مکان ها جاری و ساری باشد. 2. درست است که تعداد زیادی از آیات قرآن درباره معاد و روز جزا است، اما همه این آیات درباره جهنم و اهل جهنم نیست، بلکه اکثر آنها مربوط به ضرورت معاد، اثبات معاد، آثار تربیتی ایمان به معاد، سرانجام صالحان و وصف بهشت و بهشتیان است و3. پاداش صالحان و مجازات کافران نه تنها خلاف حکمت نیست، بلکه حکمت و عدالت خداوند مستوجب این امر است. خداوند در قران کریم می فرماید: « أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ؛[1] آیا گمان کرده اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم، و به سوی ما بازگشت نخواهید کرد.» یعنی اگر قیامتی در کار نبود و زندگی شما خلاصه در این چند روز دنیا می شد، حیات شما پوچ و بیهوده و بی معنی بود. این حیات جاویدان است که به زندگی شما در این جهان مفهوم می بخشد و آن را از عبث بودن در آورده، با حکمت خدا هماهنگ می کند. أَمْ نَجْعَلُ
الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ؛[2] آیا کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، همچون مفسدان در زمین قرار می دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟ در این آیه «مفسدان» در برابر «مؤمنان صالح» قرار گرفته اند و «فاجران» در برابر «متّقین». این مقابله، اشاره لطیفی به این حقیقت است که اگر انسان ایمان و عمل صالح نداشته باشد، خواه ناخواه در صف مفسدان قرار می گیرد و اگر تقوی یعنی نیروی بازدارنده از گناه نداشته باشد، در صف فُجّار خواهد بود.[3] آیات دیگری از قرآن کریم هم پاداش صالحان و مجازات فاسقان را بیانگر عدالت و حکمت خداوند می دانند که برای رعایت اختصار ذکر نشدند.[4] این ادعای کافران که در قرآن مدام از جهنم و عذاب صحبت شده و دائم ازعذاب و عقوبت و درد و رنج بحث می کند، پنداری بیش نیست. زیرا نادیده گرفتن عفو و بخشش خداوند از یک سو و وعده پاداش نیکو به صالحان از سوی دیگر، نشانگر یک جانبه نگری درباره محتویات این کتاب الهی است. کاربرد فراوان کلماتی مانند «غفور»، «رحیم»، «توّاب» و «رحمن» و مانند آن در قرآن بیان گر این
واقعیت است. طبق آیات قرآن راهیان دوزخ کسانی هستند، که هر کدام به گونه ای حق دیگران را ضایع و خون مظلومان را به ناحق ریخته، یا مستضعفان را به مسلخ کشیده و آنان را در فقر و محرومیت نگه داشته اند. گروه هایی از قبیل: الف) کافران و منافقان.[5] ب) طغیانگران، مستکبران و جبّاران.[6] ج) ظالمان و بیدادگران.[7] د) خونریزان (ریختن خون بی گناهان).[8] هـ) مفسدان اقتصادی (رباخواران).[9] پس گرفتار شدن آنان به جهنم که کانون قهر و غضب الهی است، نتیجه عملکرد زشت آنان در دنیاست. علاوه بر این بهشت که کانون انواع مواهب و نعمت های الهی است، از آن انسانهای والا و شایسته ای است که در جهت سعادت خود و جامعه از هیچ کوششی دریغ نکرده اند، نعمت های جسمانی و لذات روحانی و هم نشینی با پیامبران الهی و مقربان بارگاه ربوی گوارایشان باد. برخی از گروه های بهشتی عبارتند از: الف) صالحان و مؤمنان.[10] ب) تقوی پیشگان.[11] ج) نیکوکاران.[12] د) مجاهدان و شهیدان.[13] هـ) صابران.[14] [15] در نتیجه قرآن در کنار سخن از عذاب دوزخیان، از بهشت و بهشتیان و از عفو و مغفرت الهی نیز سخن فراوان گفته است. ذکر این نکته مهم هم ضروری است که بیان عذاب و شکنجه
دوزخیان، دارای آثار تربیتی فراوانی است که عبرت گیری از سرنوشت تبهکاران و بازگشت از مسیر باطل و تشویق شایستگان و تسلی مظلومان و ستمدیدگان پاره ای از آنها است. پی نوشت ها: [1] . مومنون/ 115. [2] . ص/ 28. [3] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، ناشر: مدرسة الامام علی بن ابیطالب، چاپ چهارم، سال 1374، جلد پنجم، ص251. [4] . حجر/ 85، قیامت/ 36 تا 40، قلم/ 35-36، جاثیه/ 21 و 22. [5] . نساء/14، توبه/ 49، نساء/ 145. [6] . زمر/ 60، اعراف/ 36، ابراهیم/ 15 و 16. [7] . کهف/ 29 و جن/ 15. [8] .: مائده/ 32، و نساء/ 93. [9] . بقره/ 275، و آل عمران/ 130 و 131. [10] . بقره/ 82، آل عمران/ 136، نساء/ 124 و آیات دیگر. [11] . مریم/ 63، حجرات/ 13، آل عمران/ 15 و 133 و آیات دیگر. [12] . مائده/ 85 و زمر/ 34 و مرسلات/ 44. [13] . توبه/ 11 و 20 و 21 و 88 و 89 وصف/ 12 و آل عمران/ 142. [14] . دهر/ 12، رعد/ 21 تا 24 و فرقان/ 75. [15] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج6، ص 197.