فردوسی و راهکارهای مبارزه با دشمنان بیگانه

همان طور که معماران برای ساختن یک ساختمان مستحکم بیشتر توجه خود را صرف زیربنا یا به اصطلاح پی ساختمان می کنند، فرهنگ ها نیز برای غنا و استحکام خود نیازمند پیشینه ای قوی هستند. با نگاهی به پیشینه فرهنگ اسلامی و ایرانی کشورمان، متوجه خواهیم شد که استحکام این بنای رفیع مدیون آثاری همچون شاهنامه فردوسی است.

کد خبر : 485096
هفته نامه نخل جنوب استان بوشهر: همان طور که معماران برای ساختن یک ساختمان مستحکم بیشتر توجه خود را صرف زیربنا یا به اصطلاح پی ساختمان می کنند، فرهنگ ها نیز برای غنا و استحکام خود نیازمند پیشینه ای قوی هستند. با نگاهی به پیشینه فرهنگ اسلامی و ایرانی کشورمان، متوجه خواهیم شد که استحکام این بنای رفیع مدیون آثاری همچون شاهنامه فردوسی است.

فردوسی زمانی به سرودن شاهنامه مشغول شد، که هویت ایرانی مورد تهدید قرار گرفته بود. پس از ورود اسلام به ایران پادشاهان به ظاهر مسلمان اموی و عباسی فرهنگ دیرینه این سرزمین را مذموم خواندند. آنان پیشرفت حکومت اشرافی خود را که برخلاف سنت نبی مکرم اسلام (ص) به پا کرده بودند، در تحقیر نژادهای غیر عرب همچون ایرانیان می دیدند؛ تا جایی که نهضتی همچون شعوبیه که توسط ایرانیان مسلمان به وجود آمده بود، در مقابل این نوع افراط های خلفا خود نیز از اعتدال خارج شد. در این زمان شاهنامه فردوسی برای برگرداندن هویت به ایران دنبال تحقیر ملت های دیگر نبود. وی در سرودن شاهنامه با وجود تهدیدهای فرهنگی موجود از اعتدال خارج نشد، بلکه این هویت را برپایه اخلاق و معنویت باز آفرینی کرد. فردوسی ستایشگر یک قوم نبود بلکه ستایشگر صفات پسندیده ای بود که هر قومی را سرفراز خواهد کرد. صفاتی همچون رشادت، پاکی، پهلوانی و... به عنوان ظرفیت درونی که فرهنگ اسلامی و ایرانی به پهلوانان شاهنامه اعطا می کرد.

شاهنامه ثمره سی ساله رنج مردی حکیم و دانشمند برای احیای دوباره تاریخ و هویت سرزمین ایرانی و اسلامی ماست. در این بخش، ابتدا به ظرفیت های درونی شاهنامه می پردازیم و سپس به ظرفیت های اشاره خواهیم کرد که خود شاهنامه برای کشورمان به وجود آورده است.

ظرفیت های درونی شاهنامه:

زبان

یکی از مهمترین ظرفیت های درونی شاهنامه برای استقلال ایران توجه به زبان فارسی ست. زبان مهمترین بخش هویت یک ملت را تشکیل می دهد. بزرگان و دانشمندان عصر فردوسی کتب خود را به زبان عربی می نوشتند، دربار غزنوی که هم عصر فردوسی بود نیز از زبان عربی برای امور اداری بهره می برد. فردوسی در سرایش شاهنامه تمام تلاش خود را برای استفاده از واژگان فارسی به کار برد و کوشید تا جایی که امکان دارد، از کلمات بیگانه دوری کند. هرچند 865 کلمه عربی هم در شاهنامه آمده است، اما این تعداد در مقابل استفاده رایج زبان های بیگانه در گفت و گو های روزانه ما بسیار اندک است؛ زبان بیگانه ای که نه تنها وارد گفت و گوهای روزانه ما شده بلکه شیشه مغازه ها و نوشته روی لباس هایمان را هم اشغال کرده است.

فردوسی در زمانی که زبان فارسی با افراط پادشاهان و بی توجهی مردم در حال نابودی بود، به احیا و تحکیم دوباره زبان فارسی پرداخت. هیچ زبان دیگری جز زبان فارسی در برخورد با زبان عربی چنین مستحکم باقی نمانده است. به عنوان مثال، مصریان پس از ورود اسلام به کشورشان زبان خود را فراموش کردند و زبان عربی زبان رسمی مصریان شد؛ پس فردوسی حق دارد که بگوید: بسی رنج بردم در این سال سی /عجم زنده کردم بدین پارسی.

چو این نامور نامه آید به بن/ زمن روی کشور شود پر سخن

پس از فردوسی شاعران بسیاری به تقلید از او دیوان های حماسی بسیاری به زبان فارسی سرودند. با وجود مخالفت سلطان غزنوی در قبول شاهنامه و حمله مغول و سوزاندن کتابخانه ها، شاهنامه فردوسی مورد توجه ایرانیان قرار گرفت و بارها نسخه نویسان به خشنویسی این اثر پرداختند.

دین

دومین ظرفیتی که مورد توجه فردوسی قرار گرفت توجه به دین نیاکان خود و در کنار آن حکمت اسلامی بود. فردوسی مذهب شیعه را برگزیده بود و همین امر باعث شد، به هر دو منبع هویت ساز ایرانیان یعنی تاریخ باستان ایران و فرهنگ اسلام با هم نگاه کند. فردوسی سیراب شده از سرچشمه اصلی اسلام بود و هیچ گاه جهالت و عصبیت عرب را به پای معارف بلند دین نگذاشت. نگاه دقیق فردوسی به این دو منبع هویت ساز و عشق و علاقه اش به پیامبر اسلام(ص) و امیر المومنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) باعث شد، شاهنامه را با این ابیات آغاز کند:

به گفتار پیغمبرت راه جوی/ دل از تیرگی ها بدین آب شوی

چه گفت آن خداوند تنزیل وحی/ خداوند امر و خداوند نهی

که من شهر علمم، علیم در است/ درست این سخن قول پیغمبراست

فردوسی به ستایش صفات پسندیده نیکان خود پرداخت و شاهنامه را در تقابل با خیر و شر سرود و در انتهای هر داستان، به نتیجه گیری اخلاقی می پرداخت. اخلاقی که فردوسی آن را می ستود از دین اسلام و آیین ایرانی سرچشمه گرفته بود.

علوم در شاهنامه

به فردوسی از این رو حکیم می گویند زیرا به علوم بسیاری مسلط بود. علومی همچون حکمت، اخلاق، پزشکی، سیاست، مردم شناسی و... . وی به ظرفیت علم برای استقلال ایرانیان توجه خاصی داشته است. در جای جای شاهنامه، پهلوان فردوسی، رستم با کمک مشاوری چون سیمرغ که دانا به علوم بسیاری است از پرتگاه ها نجات پیدا می کند که معروف ترین این چالشها در مبارزه رستم با اسفندیار رویین تن به تصویر کشیده می شود؛ جایی که سیمرغ راه شکست رویین تن را به رستم گوش زد می کند.

در هنگام به دنیا آمدن رستم نیز به علت درشتی نوزاد سیمرغ موبد را توصیه می کند که بچه را از پهلوی رودابه خارج کند یا به اصطلاح زایمان رودابه به روش سزارین امروز صورت می گیرد. ابیات زیر توصیه های پزشکی سیمرغ در زمان تولد رستم است:

شکافید بی رنج پهلوی ماه/ بتابید مر بچه را سر ز راه

چنان بی گزندش برون آورید/ که کس در جهان این شگفتی ندید

شاهنامه خود به وجود آورنده ظرفیت های بسیاری است. ظرفیت های درونی که شاهنامه برای کشور ما به وجود آورده عبارت است از:

داستان سرایی و توجه به داستان حماسی، نقالی، خوشنویسی، شمایل نگاری و کشیدن پرده، نمایش، نگارگری، کاشی کاری و هنرهای وابسته به معماری و... همه در راه انتشار شاهنامه رونق گرفتند یا هنری چون نقال گری به خاطر شاهنامه به وجود آمده است.

امروزه نیز برای مبارزه با فرهنگ غرب به عنوان یک فرهنگ بیگانه که زبان و فرهنگ اسلامی و ایرانی و استقلال کشورمان را نشانه گرفته، تنها راه توجه به ظرفیت های داخلی کشور است. با توجه به این ظرفیت ها و رونق بخشیدن به آنهاست که می توان به پیشرفت و استقلال ایران امیدوار بود. فردوسی نیز در شاهنامه همین هدف را دنبال می کند. او شاعری انقلابی است. مردی متواضع و بی ادعا که هرگز در مقابل هیچ قدرتی نترسیده و در برابر هیچ ظالمی نرمش نشان نداده است. شاهنامه را برای مردم سروده و برخلاف شاعران هم عصرش به ستایش شاهان نپرداخته تا پولی به دست آورد. حتی صله ناچیز سلطان محمود را پس فرستاد.

فردوسی برای جنگ نیامده هرچند حدود 200بیت از شاهنامه به توصیف ابزارها و میدان های جنگ، گذشته است اما هدف او به تصویر کشیدن حماسه ها، پهلوانی، گذشت و...است. از سوی دیگر آموختن فنون جنگاوری در زمان صلح و آمادگی برای مقابله با اهریمن نیز از دیگر نکات برجسته شاهنامه اوست.

فردوسی در شاهنامه خود برای قوام بخشیدن به هویت ایرانی تنها راه را مقابله با اهریمن و دشمن بیگانه را در ظرفیت های درونی فرهنگ ایرانی و اسلامی می دید؛ همین امر باعث شد برای مبارزه با بیگانگان توجه ویژه ای به احیا زبان فارسی، دین اسلام و علم آموزی داشته باشد.

با نگاهی به شاهنامه اسطوره های فردوسی برای جامعه امروز ما نیز حرف و نکات فراوانی دارند. رستم، پهلوان فردوسی نماد ایرانی است که تسلیم بیگانه نمی شود و بند بستن به دستانش توسط اسفندیار را تاب نمی آورد و مبارزه را با بهره مندی از دین و علم ادامه می دهد. فردوسی نمادی چون کاوه را به تصویر می کشد که با عقل، علم و توکل به خداوند در مقابل اهریمنی چون ضحاک تسلیم نمی شود یا نماد دیگر او آرش است که در راه استقلال کشورش جان فدا می کند. همان طور که آرمان فردوسی نیز همین بوده است:

چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

منبع: هفته نامه نخل جنوب استان بوشهر

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: