سازمان برنامه و بودجه حاصل پروژه نفوذ امریکا بود
هشدار درباره نفوذ در دانشگاه ها و مراکز علمی کشور، ما را بر آن داشت تا به سراغ یکی از اساتید خبره علوم انسانی کشورمان برویم. دکتر مظفر نامدار، عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم انساني و دبير سابق شوراي بررسي متون و كتب علوم انسانی، درباره ابعاد نفوذ دشمن در دانشگاه ها، شیوه نفوذ، نشانه های نفوذ و تجربه های تاریخی نفوذ صحبت کرده است. دکتر مظفر نامدار در خلال گفتگوهایش از تعارفات دیپلماتیک دست کشید و به صحبت های برخی مقامات دولتی نیز واکنش نشان داد. متن کامل گفتگو با ایشان پیش روی شماست.
هشدار درباره نفوذ در دانشگاه ها و مراکز علمی کشور، ما را بر آن داشت تا به سراغ یکی از اساتید خبره علوم انسانی کشورمان برویم. دکتر مظفر نامدار، عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم انساني و دبير سابق شوراي بررسي متون و كتب علوم انسانی، درباره ابعاد نفوذ دشمن در دانشگاه ها، شیوه نفوذ، نشانه های نفوذ و تجربه های تاریخی نفوذ صحبت کرده است. دکتر مظفر نامدار در خلال گفتگوهایش از تعارفات دیپلماتیک دست کشید و به صحبت های برخی مقامات دولتی نیز واکنش نشان داد. متن کامل گفتگو با ایشان پیش روی شماست. • به عنوان اولین سئوال، آیا نفوذ دشمن از طریق فضای آکادمیک امکان پذیر است؟ قطعا این گونه است. تصور این موضوع موجب تصدیق است. مگر اینکه اعتقاد داشته باشیم که دانشگاه در بنیادهای هیچ کشوری از جمله کشور ما اهمیتی برای سرمایه گذاری ندارد. دانشگاه در کشور ما دو کار و وظیفه ی بسیار بزرگ دارد. این دو وظیفه به طریق اولی، دانشگاه را به یکی از سنگرهای خط مقدم نظام ما تبدیل کرده است. یکی وظیفه ی تولید دانش است و دیگری وظیفه ی تولید آرمان. دانشگاهی که این دو وظیفه ی بسیار استراتژیک و مهم را دارد، قطعا مورد توجه دشمن قرار می گیرد. تمام چشم اندازها، تحولات، دگرگونی ها و آرمان خواهی های ما در حوزه های اقتصادی و سیاسی در دانشگاه های ما شکل می گیرد. چنین کارکردی موجب می شود که دشمنان نسبت به آن بی توجه نباشد. امکان بی توجهی دشمنان صفر است مگر اینکه عده ای خوش خیال یا خائن باشند و این امکان را صفر بپندارند. بعید می دانم کسی باشد که تا این حد خوش خیال باشد. • اما این خوش خیال ها وجود دارند و کلا منکر بحث نفوذ هستند... بعید می دانم اینها خوش خیال باشند، اینها خائن هستند. امریکایی ها اصطلاح جالبی دارند، می گویند هر کسی نتواند برای کشور خودش سرباز خوبی باشد، جاسوس خوبی است. پس احتمالا این گروه چون سرباز خوبی نیستند، جاسوسان خوبی هستند. مگر می شود که کسی به کشورش اعتقاد داشته باشد، اولا اینها را نبیند ثانیا سربازی نکند. اگر کسی بگوید که نمی خواهم سربازی کنم، بی تردید جاسوسی می کند. طبق این تعریف، ما در کشور خودمان نیز دو طیف داریم، افراد یا سربازهای خیلی خوبی برای کشور هستند و اگر سرباز نباشند، جاسوسان خیلی خوبی برای دشمن هستند. در این جا بحث مان فراتر از دانشگاه است، بلکه در کل امور کشور این تقسیم بندی وجود دارد. بنابراین این خوش خیالان احتمالا به شغل جاسوسی مشغول هستند در غیر این صورت سربازان خوبی هستند. یک سرباز خوب باید همیشه بیدار باشد چرا که ممکن است از هر روزنه ای دشمن به خطش نفوذ کند. • شما دو وظیفه برای دانشگاه برشمردید، یکی تولید دانش و دیگری تولید آرمان. دشمن چگونه و با چه شیوه هایی می تواند این با نفوذ خود انجام این دو وظیفه را مختل کند؟ هرکسی تصور کند که یک روش وجود دارد، اشتباه می کند. دشمن هر روزنه ای پیدا کند از آن استفاده می کند. اگر بتواند راه دانش را بر روی ما ببند این کار را می کند یا اگر این مسیر را بتواند عوض کند، قطعا عوض می کند. اگر بتواند سرمایه ها و ذخایر ما را دراین رابطه از بین ببرد، می برد. با استفاده از سیاه نمایی، القا می کند که ما این سرمایه ها و ذخایر را نداریم. هزاران شیوه ی نفوذ دیگر وجود دارد. اینهایی که ذکر کرده ام، چیزهایی است که ما می شناسیم. بنابراین هم در حوزه تولید دانش و هم در حوزه ی تدوین آرمان های ما، از انواع و اقسام شیوه ها استفاده می کند، تا به نقطه استراتژیک نظام یعنی دانشگاه نفود کند و آن را از حیز انتفاع ساقط کند. • یکی از جاهایی که آرمان کشور را شکل می دهند افرادی هستند که در بدنه دولت ها حضور دارند و اتفاقا در رده های اول نیز نیستند. رهبری هشت سال پیش فرمودند که روند غرب پذیری و غرب باوری که به بدنه دولت های پیشین نفوذ کرده بود، متوقف شده است. اما پس از هشت سال، رهبری دوباره نسبت به برگشت وضعیت قبلی و نفوذ دشمن هشدار داده است. چرا این هشدارها پس از هشت سال تکرار می شود؟ حتی اگر در شرایط خوش بینانه فرض کنیم که هیچ اتفاقی نیفتاده است، دیده بان مملکت باید تذکر دهد. جایگاه رهبری در نگاه حداقلی، در حد دیده بان است. یک دیده بان همه ی حرکت ها را تحت نظر دارد و حتی ممکن است در جایی سایه ای ببیند، که حتی واقعی هم نباشد، اما دیده بان حتی باید وجود سایه را متذکر شود. همین تذکر باعث می شود که ما حواس مان را جمع کنیم. برخی فکر می کنند که باید یک اتفاقی پیش آید، اگر اتفاق رخ دهد که ناشی از بی هوشی ماست، درحالی که ما باید هشیار باشیم که اتفاقی رخ ندهد. وقتی که اتفاقی می افتد ناشی از غفلت ماست. بخشی از تذکرات رهبر ما به این برمی گردد که این اتفاقات رخ ندهد. چرا که در سابقه تاریخی کشورمان این غفلت ها را داشتیم و این اتفاقات در گذشته افتاده است. بنابراین یک بخشی از آن ناظر براین بخش است. بخشی هم ناظر بر خوش خیال ها است که در بدنه ی دیوان سالاری و هم در مجامع علمی وجود دارند و هم ممکن است در توده های مردم و یا در رسانه ها باشند. این خوش خیال ها نیاز به تذکر دارند. مضاف براینکه شما در دانشگاه ها، رسانه ها و در بعضی اعتقادات دولتمردان هم رگه های این بحث ها را هم می بینید. به عنوان مثال آن شخصی که مشاور رییس جمهور محترم کشورمان است، اتفاقا مشاور عالی هم هستند، می گوید: «در فضای جهانی شدن، بحث استقلال منسوخ است و نباید از استقلال حرف زد». یا منورالفکرهایی که در دانشگاه نقش استاد دانشگاه دارند و باید در جامعه ما تولید علم و آرمان انجام دهد، می گویند: «در حوزه دموکراتیک و در حوزه مباحث جهانی بحث از اصالت و هویت بی معناست». دیگر نشانه هایی مبین و روشن تر از اینها کجا می شود پیدا کرد؟ حتی اگر بنده رهبر یک جریان کوچک بودم و در مکان و تشکیلات کوچکم این حرفها زده می شد، باید تذکر می دادم چه برسد به اینکه مقام معظم رهبری، رهبر یک انقلاب و فصل الخطاب کشور هستند. هم از باب احتمال و هم از باب وجود این تذکرات داده شده است. ما نمادها و نشانه هایی را هم در دولتمردان، هم در دانشگاه ها و هم در رسانه ها و حتی در حوزه ها می بینیم. حوزه های ما هم از این جریان که در درون حوزه درحال شکل گیری است، بری نیستند. در برخی حوزه ها، جریانهایی در حال شکل گیری است که تفسیرشان از مسائل جهانی، انقلاب و کشور رادیکال تر از تفسیر امریکایی ها، انگلیسی ها و سلطنت طلبان است. • تصور برخی از نفوذ، حضور یک جاسوس در دانشگاه است. اما شما در ابتدای صحبت هایتان به نفوذ نرم اشاره کردید. منظورتان درباره جنس نفوذ چیست؟ بله. خیلی ها تصور می کنند که هشدار رهبری درباره نفوذ، به معنای یک نفوذ بسیار روشن و واضح است و بعضا جلوی آن جبهه می گیرند. اما اگر بدانیم این نفوذ خیلی نرم پیش می آید، برای مخاطبین ملموس تر است. وقتی می گوییم نفوذ به معنای ورود یک جاسوس به دانشگاه نیست ملموس تر می شود. یکی از ویژگی های نفوذ این است که شما اصلا متوجه نیستید، اگر شما متوجه باشید که نفوذ نیست بلکه شیوه جنگیدن است. یک شیوه ی نفوذ و جنگیدن این است که دشمن از پوسته ی سنگر شما رد شود و به درون و ریشه ی سنگر برسد. مثل کرم که وقتی می خواهد در پوسته گردو نفوذ کند، ابتدا یک روزنه ی کوچکی پیدا می کند و وارد می شود، ظاهر پوسته سالم است اما در درون مغزی وجود ندارد. شیوه ی نفوذ دشمن اینگونه است. دشمن اعلام ورود نمی کند بلکه به شیوه هایی متوسل می شود که معمولا این شیوه ها شناخته شده نیست. در جاهایی دست می گذارد که ما به آن مطمئن هستیم و فکر نمی کنیم دشمن بتواند در آن نفوذ کند. به نظر من مبادی ورودی دشمن، نخبگان، رسانه ها، حوزه های علمیه و دولتمردان و دانشگاه های ما هستند. دانشگاه، سنگر مقدم هر سیستم و هر نظامی است. سابقه تاریخی شیوه های نفوذ در حوزه ی سیاست هم این را اثبات می کند. • مصداق تاریخی از جریان نفوذ در دانشگاه ها سراغ دارید؟ یکی از مثال های معروف اتفاقاتی است که بعد از جنگ دوم برای ما افتاد. ایران در جنگ جهانی دوم اعلام بی طرفی کرد، اما کشور ما را اشغال کردند و به آن خسارت وارد کردند درعین حالی که اصلا ربطی به جنگ نداشتیم. پس از اتمام جنگ، آمریکا اعلام کرد به کشورهایی که در جنگ نبودند اما از جنگ خسارت دیدند، کمک می کنیم تا خودشان را بازسازی کنند. یکی از کشورهایی که انتخاب کردند ایران بود. در ظاهر می بینید که همه چیز عالی است. این روند منجر به اصل 4 ترومن شد. امریکایی ها گفتند، برای اینکه ما یقین پیدا کنیم که این پول برای جبران خسارت ها خرج می شود، خودمان یک اداره درست می کنیم و بازسازی را انجام می دهیم. سپس اداره ی اصل 4 ترومن را درست کردند. بعد آرام آرام شروع به شکار تعدادی از نخبگان دانشگاهی و دولتمردان ما کردند. این افراد در ابتدا به «بچه های وارن» معروف شدند. در آن زمان «ویلیام وارن» رئیس اداره ی اصل 4 ترومن در ایران بود. بعد به جای اینکه کمک کنند آرام آرام پا را فراتر گذاشتند و شروع به دخالت در امور کشور ما کردند. حتی در دوره ی دکتر مصدق، ایشان نامه ای به وارن نوشت و گفت: «اگر می خواهید نیرو بگیرید از میان بیکارهای دولت بگیرید که ما حقوق می دهیم اما فعلا کاری ندارند. همچنین به کارگرانی که استخدام کردید، حقوقی بالاتر از حقوقی که دولت می دهد، ندهید چرا که درآن صورت همه دوست دارند در اداره ی اصل 4 ترومن کار کنند.». این شیوه ی نفوذ بود. در آخر این اداره ی اصل 4 ترومن تبدیل به سازمان برنامه می شود و تمام آنهایی که در راس سازمان برنامه می نشینند، بلااستثنا مزدوران آمریکا هستند. حتی در برخی خاطرات دولتمردان دوران پهلوی دیده می شود که می گویند: «آمریکا از طریق سازمان برنامه و مدیریت نفوذ کرده است و ارکان آن حتی حرف شاه را هم گوش نمی کنند.» این یک مثال کوچک از شیوه ها و روش است. همچنین در اسناد لانه جاسوسی به وفور شیوه های شکار، نفوذ در احزاب، گروه ها، نخبگان، دانشگاه ها و دولتمردان آمده است. • در شرایط فعلی اساتید دانشگاهی ما چگونه می توانند با جریان نفوذ چه در زمینه تولید علم، چه در زمینه آرمان سازی، مقابله کنند؟ از آنجایی که بنده در حوزه های دانش غیرعلوم انسانی، تخصص ندارم نظر نمی دهم. اما با توجه به ساختار رشته های غیر علوم انسانی، علوم پایه و مهندسی بعد از انقلاب، می توانیم بگوییم که تقریبا به حوزه ی تولید رسیدیم. از ابتدا که دانشگاه در ایران تأسیس شد، ساختار به نحوی بود که قرار نبود علم تولید کند بلکه فقط قرار بود تقلید کننده باشند. اما پس از انقلاب در برخی از شاخه های علوم مثل علوم پایه، فنی-مهندسی و پزشکی به مرز تولید رسیده ایم. اما متاسفانه در حساس ترین بخش دانش، یعنی علوم انسانی به تولید نرسیده ایم. این بخش هنوز ماهیت تقلیدی دارد و در اساتید ما جسارت تولید نیست. ممکن است امکاناتش باشد اما جسارتش نیست و این جسارت مهم تر از امکانات است. درجاهایی ما امکانات نداشتیم اما جسارت داشتیم، دست به عمل زدیم. دانشگاه های ما نباید از تجربه کردن بترسند. طبیعی است که تجربه ها، هزینه داشته باشند اما تا خراب نکنند، یاد نمی گیرند. اگر می خواهیم جلوی نفوذ را بگیریم، باید جسارت تجربه کردن را داشته باشیم. الان این جسارت در حوزه ی علوم انسانی وجود ندارد. آن بخشی که نظام سازی، هویت سازی و فرهنگ سازی می کند حوزه های علوم انسانی است. تا اینها تبدیل به فرهنگ نشود، نمی تواند توسعه پیدا کند. این بزرگترین مشکل دانشگاه ها در حوزه ی تولید دانش و تولید آرمان مخصوصا در حوزه ی علوم انسانی است. شما ببینید که چقدر از این چیزهایی که در دانشگاه های ما تولید می کنند، مربوط به مسائلی است که ایران با آن درگیر است. ما در حوزه ی علوم انسانی از سرمایه های خود استفاده نمی کنیم و بیشتر از وام استفاده می کنیم. وقتی برای تولید از وام استفاده کنیم، بخش اعظم آن تولید را باید بابت بازپرداخت سود آن وام، هزینه کنید. الان در حوزه ی علوم انسانی همین کار را می کنیم. شاید یکی از دلایلی که از دهه ی هفتاد، رهبری در مورد تولید علم در علوم انسانی توجه مبذول کرده است، ناظر بر همین بحث است که ما از آن غافل هستیم. به نظر من این بزرگترین وظیفه ی دانشگاه تولید علوم انسانی است تا از نفوذ دشمن ایمن شود.