سعودی از درون فرو می‌ریزد؟

مدت‌هاست احساس می‌شود عربستان گرفتار تزلزلی شده که به نظام تصمیم‌گیری این کشور نیز سرایت کرده است اما دولتمردان آن کشور، ریشه‌ها و دلایل این تزلزل را درک نمی‌کنند. آنها معلول‌ها را می‌بینند و می‌خواهند به‌جای توجه به علت، آن را به شیوه‌های سنتی درمان کنند

کد خبر : 481508
شرق: مدت‌هاست احساس می‌شود عربستان گرفتار تزلزلی شده که به نظام تصمیم‌گیری این کشور نیز سرایت کرده است اما دولتمردان آن کشور، ریشه‌ها و دلایل این تزلزل را درک نمی‌کنند. آنها معلول‌ها را می‌بینند و می‌خواهند به‌جای توجه به علت، آن را به شیوه‌های سنتی درمان کنند. تجویز گلوله، اعدام و خصوصا بریدن گوش‌تا‌گوش سرهای کسانی که مثل آنها نمی‌اندیشند، از همین نوع درمان‌های سنتی چنگیزی، تیموری و داعشی است. عربستان، القاعده و داعش را به‌عنوان دارویی صادراتی تولید و صادر کرد بدون توجه به اینکه این کالا به بازار سیاه خودش هم راه می‌یابد! چند روز پیش که هیجانات زیان‌بخشی موجب تعرض به سفارت عربستان در تهران شد و با وجود اظهار تأسف مسئولان کشورمان، سعودی‌ها فرصت پیدا کردند به این بهانه، چندروزی بر نابسامانی‌های درونی خود سرپوش بگذارند، آنها و رسانه‌های برخی کشورهای عربی، پس از اعلام قطع رابطه، ایران را متهم به حمایت از تروریست‌ها ازجمله القاعده کردند! درحالی‌که هنوز کفن مقتولان حادثه سقوط جرثقیل در مدینه بر سر زائران حج که نشان شرکت «بن‌لادن» روی آن بود، خشک نشده است! وضعیت کنونی عربستان، نگارنده را به یاد آخرین سال‌های شاه می‌اندازد که اتفاقا فکر می‌کرد دوران اوج قدرت اوست. درآمد نفت و احساس قدرت ناشی از آن، هواپیماهای اف ٥ و اف ١٤ در آشیانه، تانک‌ها، توپخانه‌ها، نیروی دریایی، ذخایر ارزی و صنایع در‌حال‌شتاب، خیلی هم ریشه‌دارتر از وضعیت کنونی سعودی بود. خلبان‌ها و ناوبان‌های ایرانی در برترین مراکز آموزشی اروپا و آمریکا دوره می‌دیدند و نیازی به «پرسنل اجاره‌ای» نداشتند. صنایع ذوب‌آهن، ماشین‌سازی، اتومبیل و... فعال بود و ایران جزیره ثبات و ژاندارم خلیج‌فارس نامیده می‌شد. پس چه شد که با آن‌همه اقتدار، نتوانست بر تحول درونی و دوگانگی شدید فرهنگی و اجتماعی - که در آن روزگار میان اقلیت کوچک الیت حاکم و اکثریت مطلق توده سربرآورده از محرومیت‌های قرون و اعصار به وجود آمده بود- فائق آید؟ عربستان امروز نه «مشروطه»‌ای را از سر گذرانده که دعوا بر سر کیفیت آن و عدول «سلطنت» از مرزهای آن باشد، نه خزانه ملی و بودجه دولتی به معنای آن روز ایران دارد که درآمدها متعلق به ملت دانسته شود و دعوا بر سر چگونگی هزینه‌کردن و جلوگیری از ریخت‌وپاش و سوءاستفاده از آن باشد. در عربستان، بخش عمده درآمد ملی، ملک طلق خاندانی است که مالک و سوار بر ملت‌اند و گویی سهمی از جیب خود به ملت انفاق می‌کنند. نه صنعت ریشه‌دار و نیروی کار متخصص کافی و نیروی روشنفکر و دانشجویی مؤثری داشته است و نه نویسندگان، شاعران و روزنامه‌نگارانی که زبان ملت باشند، جز معدودی از وطن‌رانده و در‌ زندان‌مانده. اما اکنون زمان استحاله است. درست است که هنوز بخش مهمی از نیروی قبایلی در بستر جاهلی باستانی سیر می‌کنند و از میان همان‌ها جانیان انتحاری و جلادان انسان‌ستیز تربیت و به خارج اعزام می‌شوند، اما در مقابل آنها نسل‌های تازه‌ای سربر می‌آورند که خودشان دنیایی هستند!
از ترک‌ها و روزن‌های استبداد، گذر می‌کنند و جهان و افکار و معیارهایش را می‌بینند و می‌خواهند نفس بکشند و در اسارت نباشند. اکنون عربستان درگیر جدالی سه‌جانبه است؛ خاندانی مسلط و خودکامه که دوامش با معیارهای زمان نمی‌خواند، بقایای تفکرات جاهلی و قبیله‌ای و وهابی که روزهای دوام و بقای آنان نیز به شماره افتاده است، و سوم آن نسل سربرآورده‌ای که برایش داروی سنتی شمشیر و گلوله تجویز می‌کنند. حتی ژاندارمی سعودی در شبه‌جزیره عربی، کاریکاتوری از ژاندارمی دوران شاه است. در آن دوره، ارتش تشکیل‌شده از فرزندان ملت، شورشیان ظفار موردحمایت‌ شوروی و برخی کشورهای رادیکال عربی را درهم کوبید درحالی‌که اکنون سپاه عربستان که گمان می‌کرد دخالتش در آن کشور همچون جزیره و دولت‌شهر کوچک بحرین چندروزه به طور دلخواهش به پایان خواهد رسید، شهرهای یمن را بی‌نتیجه بمباران می‌کند و مردم بی‌پناه یمن را می‌کشد. این همه پس از قریب یک سال، جز کشتار، ویرانی و شکست بهره‌ای نداشته است. نه ارتش کارشناسانه و متکی به ملت دارد، نه صنایعی که مهندسانش از عهده گرداندن آن برآیند. در عوض با ملتی سربرآورده از قرون و اعصار روبه‌روست که بردگی را تاب نمی‌آورد. در مقالاتی که اخیرا به دستم رسید، دو تحلیل از منابع مهم اروپایی و آمریکایی خواندم؛ یکی از بولتن اخبار یورونیوز که به دلیل وابستگی به سازمان اتحادیه اروپا، محافظه‌کارانه سخن می‌گوید و در تاریخ ٦ ژانویه ٢٠١٦ یعنی ١٦ دی، با عنوان «عربستان سعودی در غرقاب فروریزی از درون» نوشته شده بود. در این یادداشت بااشاره به اعدام شیخ نِمِر و واکنش و هشدار رسمی رهبران ایران به حکومتِ «بیش‌ازحد محافظه‌کارِ وهابی» نوشته است که در میان درگیری‌های قومی و مذهبی در شبه‌جزیره عربستان و پیرامون آن «پول از عربستان در حال گریز است». در این یادداشت به نقل از تئودور کاراسیک که «مدیر پژوهش و تحول در انستیتوی خاورمیانه و تحلیل نظامی منطقه خلیج [فارس] است، می‌نویسد: «هشدارها و شاخص‌ها حکایت از آن دارد که عربستان نه‌فقط به دلیل ستیز در میان شاهزادگان ارشد، بلکه در عرصه اقتصادی نیز در متن یا میانه درون‌پاشی است. شاهد آنیم که دولت از برآوردن نیازهای عمومی عاجز است و به دلیل بی‌ثباتی اوضاع در آنجا، پول در حال گریز است.» کاراسیک می‌نویسد مخالفان قدرت سعودی و مسکو از تجزیه آن کشور مانند وضعی که در شوروی پدید آمد، خشنود خواهند شد و کاراسیک می‌نویسد اصلاحاتی که عربستان اعلام کرده، تقریبا عینا همان اصلاحاتی است که میخائیل گُورباچف در روزهای پایانی اتحاد جماهیر شوری می‌کوشید انجام دهد بی‌آنکه بخواهد در شالوده اصلی جامعه که همانا نقش حزب کمونیست اتحاد شوروی بود، تغییری دهد. در عربستان سعودی نیز صحبت از این است که چگونه نظام را اصلاح کنند بی‌آنکه بخواهند شالوده آن را، که مبتنی بر وهابیت است، تغییر دهند. مقاله دیگر از نیویورک‌تایمز در پنجم ژانویه ٢٠١٦ با عنوان «بازی خطرناک فرقه‌ای در عربستان» نوشته تابی کرِیگ جونز، استاد تاریخ دانشگاه راجرز و نویسنده کتابی است به نام: «پادشاهی صحرا: چگونه نفت و آب، عربستان سعودی امروزی را شکل دادند». او در این مقاله می‌نویسد حاکمان عربستان که شیخ نِمِر را در روز شنبه اعدام کردند، می‌دانستند کارشان رقیب دیرینشان - ایران - را خشمگین خواهد کرد. در حقیقت احتمالا به‌خشم‌آوردن ایران نکته‌ای است که دربار ریاض روی آن حساب می‌کرد و به واسطه برخی اشتباهات داخلی، به آنچه خواست دست یافت. بدترشدن روابط، قابل‌پیش‌بینی بود؛ معترضانی در تهران به سفارت هجوم بردند و سعودی به تلافی، روابط دیپلماتیک خود را قطع کرد. این مسئله ممکن است تحولات نگران‌کننده‌تری در پی داشته باشد. نویسنده سپس می‌پرسد: چرا عربستان باید خواهان چنین وضعی بوده باشد؟ و پاسخ می‌دهد زیرا آن کشور زیر فشار است. درآمد نفت که اقتصاد آن کشور تقریبا به طور کامل متکی به آن است، تقریبا به طور کامل در حال سقوط است. آب‌شدن یخ روابط ایران و آمریکا، جایگاه ویژه عربستان سعودی را در سیاست منطقه کاهش می‌دهد. ارتش سعودی هم در یمن دارد شکست می‌خورد. سپس می‌افزاید در چنین شرایطی کشمکش با ایران، بیش از آنکه برای عربستان مسئله باشد، فرصت تلقی می‌شود. شاهزادگان بر این باورند که این درگیری به ستیزهای داخلی آنها پایان خواهد داد و حمایت اکثریت سنی را جلب و متحدان منطقه را طرفدار خود خواهد کرد. نویسنده نتیجه می‌گیرد که در کوتاه‌مدت ممکن است نتیجه، دلخواه آنان باشد اما در نهایت، تقویت فرقه‌گرایی فقط باعث اقتدار افراط‌گری و بی‌ثباتی بیشتر در منطقه‌ای خواهد شد که هم‌اکنون در حال انفجار است. به عقیده نویسنده، سعودی‌ها در ١٠ سال گذشته، هر بار دنبال بهانه‌جویی بی‌ضرری بودند، ایران و تشیع را علم می‌کردند. احساسات ضدایرانی و ضدتشیع در میان افراطیون مذهبی سعودی سابقه دیرینه دارد اما اکنون این مسئله از دل و درون هویت ملی عربستان سربر آورده است. این تحول در جامعه شیعه عربستان که حدود ١٥ درصد جمعیت آن را تشکیل می‌دهد، برای سعودی و برای کل خاورمیانه خطرناک است. این یادداشت پس از اشاره به تحولات عراق می‌نویسد فرمانروایان سعودی، ایران و تشیع را به عنوان تهدیدی خطرناک معرفی کرده و همه چیز، از اعتراضات داخلی تا دخالت در یمن را به گردن آنان انداخته‌‌اند و نه‌فقط گروه اقلیت را تحقیر و محکوم کرده‌‌اند بلکه نیاز به اصلاحات سیاسی و اعتراض را نادیده گرفته‌اند و در‌نهایت پس از اشاره به اعدام شیخ نِمِر می‌نویسد اکنون مشکل واقعی عربستان فقط این نیست که می‌خواهد با فرقه‌گرایی خشونت‌آمیز زندگی کند بلکه اکنون به این کار وابسته هم شده است. به عبارت دیگر چنان با بی‌پروایی به این سیاست آویخته‌‌اند که اکنون گزینه دیگری هم ندارند. مسئله در این است که این نکته خطر پیامدهای بعدی را به همراه دارد و در پایان به آنهایی که عربستان سعودی را نیرویی ثبات‌آفرین در خاورمیانه می‌پندارند، به‌روشنی توضیح می‌دهد که چنین پنداری نادرست است.
نگارنده نمی‌داند که درون‌پاشی یا فروپاشی عربستان تا چه اندازه محتمل است اما همین اندازه که در تحلیل‌های معتبر مطرح می‌شود، تفکربرانگیز است. گمان می‌رود کشورهای منطقه نیز خطیربودن شرایط را دریافته‌اند. گرچه کشور اشغال‌شده بحرین یا کشورهای درمانده‌ای مانند «جیبوتی» و «سودان» که تا دیروز مشمول عنایات ایران بودند، در همسویی با دلارهای عربستان، روابط خود را با ایران قطع کردند، اما کشورهایی مانند کویت و امارات به احضار سفیران خود اکتفا کردند و اکنون باید دوباره بیندیشند که ثبات و رفاه و آرامش خود را قربانی مطامع واپس‌گرایانه عربستان نکنند.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: