فیلمی که نمایش آن در روسیه ممنوع شد/ به دنبال قاتل زنجیره ای 52 کودک شوروی + عکس
اسپینوزا با فیلمنامهی«ریچارد پرایس» فیلمی انگلیسی زبان در روسیه ساخته است. خب، اولین چیزی که توی ذوق تماشاگر باهوش می زند لهجه های بازیگران فیلم است که به شدت بد هستند. دقت کارگردان هم در بسیاری از نکته های تاریخی کم است. برای مثال می توان به استفاده سربازان از اسلحه AKM در 1953 اشاره کرد در حالی که باید مدل کلاشینکوف AK 47 می داشتند.
سرویس فرهنگی فردا - یاسین پور عزیزی ؛ روزهای آخر جنگ جهانی دوم است ارتش سرخ، برلین را تسخیر کرده و پرچم داسوچکش اتحاد جماهیر شوروی بر فراز ساختمان پارلمان آلمان نازی به دست لئو دمیدوف(تام هاردی) برافراشته می شود. تصویر این سرباز پرچمبهدست در روزنامه ها از او یک قهرمان می سازد به نحوی که مدارج ترقی را به سرعت طی کرده و به یک افسر تفتیش عقاید تبدیل می شود. دیری نمیپاید که به دلیل سوظن دولت به همسرش رایسا(نائومی راپاس) پست خود را از دست داده و تبعید می شود. لئو خود را درگیر کشف راز یک سری قتل های زنجیره ای کودکان شوروی می کند و این فرصتی برای اوست تا به جایگاهی شایسته اش بود برگردد.
رمان به قلم «تام راب اسمیت» و بر اساس جنایتهای قاتل زنجیرهای اوکراینی، «آندره چیکاتیلو» است که به قتل ۵۲ کودک متهم بود و به اعدام محکوم شد نوشته شده است. فضاسازی کارگردان، «دانیل اسپینوزا»، از پاکسازیهای استالینیستی و جهانی که همه در آن مورد سوءظن هستند خوب است و این پارانویای توتالیتر در فیلم دیده می شود. او از شوروی یک آلمان نازی دیگر می سازد. طوری که فیلم به مذاق مقامات روس خوش نیامده و نمایش فیلم پس از دریافت مجوز مدت کوتاهی در روسیه ممنوع میشود. احتمالا برای اسپینوزا سخت بوده که از نسخه اولیه 5.5 ساعته یک فیلم 137 دقیقه ای بیرون بکشد.
اسپینوزا با فیلمنامهی«ریچارد پرایس» فیلمی انگلیسی زبان در روسیه ساخته است. خب، اولین چیزی که توی ذوق تماشاگر باهوش می زند لهجه های بازیگران فیلم است که به شدت بد هستند. دقت کارگردان هم در بسیاری از نکته های تاریخی کم است. برای مثال می توان به استفاده سربازان از اسلحه AKM در 1953 اشاره کرد در حالی که باید AK 47 می داشتند.
تام هاردی یکی از بازیگران خوب عصر ما است اما در این فیلم بد ظاهر شده است. نائومی راپاس هم به سختی به رایسای کتاب شبیه می شود. این چهارمین همکاری «گری اولدمن» و تام هاردی با یکدیگر و سومین باری است که اولدمن نقش یک سرباز روسی را به تصویر می کشد. او در فیلم Air Force One (1997) و دو قسمت از بازی « Call of Duty » این نقش را عهده دار بوده است. اولدمن در بسیاری از لحظات فیلم غایب است و طبعا بازی اش آن طور که باید دیده نمی شود. بد نیست بدانید که قرار بوده «فیلیپ سیمور هافمن» هم در این فیلم بازی کند که با مرگش «وینسنت کسل» جایگزینش او شد. بازی کسل هم چنگی به دل نمی زند. البته بازی تمام بازیگران نقش های فرعی هم جز این نیست.
فیلم در کامل کردن پیرنگهای خود ناموفق است به نحوی که تمییز سه خط اصلی از یکدیگر و به نتیجه رسیدن آنها آن طور که باید دیده نمی شود. نه کشمکش لئو برای رسیدن به قاتل موفق است، نه رابطه او با همسرش و نه مقابله او «با کی.جی بی.» و این قسمت آخر انگار بوده تا نقش رسانهای فیلم را پررنگ کند. رمان کودک 44 جوایز بسیاری را از آن خود کرده ولی درباره ساخته اسپینوزا باید گفت نمونه ای خوب از یک انتخاب نادرست برای ساخت فیلم سینمایی است. بله، کتابهای موفق الزاما منابع خوبی برای ساخت آثار اقتباسی نیستند.