مباش یک نفس ای بلبل از سخن خاموش
حسین ممتحن سال ۱۳۰۴ در شهر عالمان و مبارزان –سبزوار- و در خانوادهای فرهنگی مذهبی متولد شد؛ خانوادهای سرشار از ذوق هنری که شعر و ادب عضو جدایی ناپذیر آن بود.
محمد غفاری (شاعر و منتقد ادبی)
همواره زبان شعر و ادب در ثبت بسیاری از وقایع تاریخی نقش بسزایی داشته است. در واقع کمتر حادثهی بزرگ تاریخی را میتوان یافت که شاعران در ثبت و ماندگاری آن نقش نداشته باشند. علاوه بر نقش شاعران در ثبت تاریخ، حضور فعال آنان در پیشانی کار و پیشرو بودن در حوادث مختلف بسیار پررنگ است. برای مثال میتوان به انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی اشاره کرد؛ دو اتفاق بزرگ در عصر معاصر که با ورود هنرمندان و تولید آثار فاخر در این زمینه، گامی بزرگ در شناخت و ماندگاری آن برداشته شد. همچنین حضور به موقع شاعران و تولید شعرهای ناب -چه در مبارزات انقلاب و چه در طول دفاع مقدس- تاثیرات روحی و تبلیغی بسیاری به همراه داشته است. از شاعرانی که سرودههایش در این دو عرصه هرگز فراموش نخواهد شد استاد حمید سبزواری است.
حسین ممتحن سال ۱۳۰۴ در شهر عالمان و مبارزان -سبزوار- و در خانوادهای فرهنگی مذهبی متولد شد؛ خانوادهای سرشار از ذوق هنری که شعر و ادب عضو جدایی ناپذیر آن بود. سالهای نوجوانی حسین مقارن بود با سالهای نخست حکومت پهلوی و مبارزه با باورهای اعتقادی مذهبی مردم؛ از این رو ذوق شاعرانه و پیوند آن با تعهد و اعتقادات سبب تهییج این نوجوان شد و او را به عکسالعمل واداشت و حاصلش اشعاری بود که وجود روح مبارزه و حماسه را در شاعر آن نمایان میکرد. حسین ممتحن برای سرودن حماسی با درونمایههای انتقادی، تخلص «حمید سبزواری» را برگزید تا اشعارش را با نام خودش نشناسند، هر چند در کودتای ۲۸ مرداد فعالیتهای وی آشکار شد و ضمن اخراج از آموزش و پرورش، تحت تعقیب دستگاه امنیتی قرار گرفت. وقتی در همان روز سروده بود:
به غم نشسته در این تیره شام بیسحریم به درد خفته در این رهگذار پر خطریم ز پا فتاده به صحرای آه و افسوسیم زبان گشاده به نفرین اختر و قمریم نهاده گوش به فرمان عامل زوریم گشاده چشم به دنبال صاحبان زریم…
با غالب شدن تفکر انقلاب اسلامی در مبارزه با رژیم پهلوی، حمید سبزواری هم اشعارش را در خدمت این حرکت قرار میدهد و با زبان رمز و بهره بردن از استعارههای گوناگون، اشعاری در راستای اهداف انقلاب و در مذمت حکومت پهلوی میسراید و در این مسیر با چهرههای برجستهای چون آیتالله طالقانی، آیتآلله خامنهای، فخرالدین حجازی، علی شریعتی و… همراه میشود. همچون شعری که در زمان تبعید برای امام سروده است: مرا که یار نباشد، بهار را چه کنم بهار، بیگل روی نگار را چه کنم امید بود که با نوبهار بازآیی ملامت دلِ امیدوار را چه کنم…
با پیروزی انقلاب اسلامی و وقایعی که در پی آن رخ داد، حمید سبزواری از نخستین شاعرانی بود که به ثبت این وقایع با زبان شعر پرداخت و با واژههای شاعرانهی خود در ترویج انقلاب و اهداف آن تلاش کرد. کنون که گل کفنانند در چمن خاموش مباش یک نفس ای بلبل از سخن خاموش روا مدار که زاغان خروش بردارند که دور گل سپری گشت و شد چمن خاموش….
و این اشعار در مواقع حساسی چون ترور شهید بشهتی و حزب جمهوری، شهیدان رجایی و باهنر و بهویژه ترور شهید مطهری نقش پررنگی داشتند، همچون قصیدهی: ای مجاهد، ای شهید مطهر مرتضی را چو آیینه مظهر ای شهید ره حکمت و علم خون تو حافظ دین و دفتر…
که بسیار مورد استقبال حضرت امام قرار گرفته و بابت این شعر سبزواری به خدمت امام خمینی(ره) نیز شرفیاب شده است. تصنیفهای بسیاری نیز از استاد سبزواری در حافظهها به جای مانده است که هر کدام در زمان خود رسانهای برای انتقال مفاهیم انقلاب بودند. «خجسته باد این پیروزی» یکی از آن تصنیفها بود که خاطرهی شیرین آزادی خرمشهر را در ذهنها تداعی میکند.
حمید سبزواری در واقع نخستین شاعر متعهد کشور است که خود و اشعارش را وقف انقلاب اسلامی کرده است؛ واژهی زیبای «جانباز» و اطلاق آن به مجروحین انقلاب و جنگ از ابتکارات ایشان میباشد که در فرهنگ واژگانی ادبیات فارسی جاودان شده است. نکتهای که پیرامون اشعار استاد حمید نباید از آن غافل بود اشعار ایشان در زمینههای مختلف است. اشعاری با موضوعات آزاد، آیینی، اجتماعی و… که هر کدام از جایگاه ویژهای برخوردارند: تا گردش زمانه و لیل و نهار هست
بیشتر اشعار حمید سبزواری در قالب غزل، قصیده و مثنوی میباشد و تا کنون کتابهای «سرود درد»، «سرود سپیده»، «سرود دیگر»، «کاروان سپیده»، «یاد یاران»، «گزیدهٔ ادبیات معاصر» و «تو عاشقانه سفر کن» از ایشان منتشر شده است که نکتهی قابل توجه در آنها، مقدمهی رهبر معظم انقلاب بر دو کتاب «سرود درد» و «سرود سپیده» میباشد؛ اتفاقی که سبزواری آن را مهمترین اتفاق دوران شاعریاش میداند. از استاد حمید سبزواری در دورهی سوم همایش چهرههای ماندگار مورد تقدیر قرار گرفت و به عنوان چهرهی ماندگار ادب و هنر معرفی شد.
با قفس خو کردم از دشت و دمن با من مگوی عهد، با بیگانه بستم از وطن با من مگوی