وقتی که زیرمیزی، زیرزمینی میشود!/ حمايت صاحب نفوذها از پزشكان زيرميزی بگير
كلید درمان برخی دردها تنها در دست برخی پزشكان است. به هر حال همه پزشكان به یك اندازه در كارشان خبره و استاد نیستند. حالا شرایطی را در نظر بگیرید كه خدای نكرده خبر ابتلای خود یا یكی از نزدیكانتان به یكی از امراض خطرناك را میشنوید. مطمئنا بعد از تسلط پیدا كردن بر افكارتان نخستین چیزی كه در این لحظه به ذهنتان خطور میكند رفتن نزد فردی است كه بتواند این درد را درمان كند.
آرمان نوشت: كلید درمان برخی دردها تنها در دست برخی پزشكان است. به هر حال همه پزشكان به یك اندازه در كارشان خبره و استاد نیستند. حالا شرایطی را در نظر بگیرید كه خدای نكرده خبر ابتلای خود یا یكی از نزدیكانتان به یكی از امراض خطرناك را میشنوید. مطمئنا بعد از تسلط پیدا كردن بر افكارتان نخستین چیزی كه در این لحظه به ذهنتان خطور میكند رفتن نزد فردی است كه بتواند این درد را درمان كند. وقتی بفهمید و مطمئن باشید كه فقط همان یك پزشك میتواند درمانتان كند حتی اگر آن آدم نوك قله قاف هم باشد پیدایش میكنید و حتی اگر لازم باشد دارایی خودتان و كل اطرافیانتان را هم جمع میكنید تا برای هزینه مداوا به او بدهید. نمیگویم همه، اما متاسفانه از دیرباز برخی پزشكان مطرح و متخصص كشور ما، دستمزدهایشان نیز مطرح و معروف بوده است. حالا پرسش اصلی اینجاست: این پزشكان مطرح و متخصص بعد از اینكه طرح تحول سلامت و یكسان كردن تعرفههای پزشكی یا به عبارت دیگر قطع زیر میزی اجرا شد چه كار میكنند و كجا هستند؟ حمايت صاحب نفوذها از پزشكان زيرميزي بگير یكی از چالشبرانگیزترین اقدامات وزیر بهداشت كه باعث دلخوری و حتی دشمنی بخش زیادی از پزشكان با او شد، یكسان كردن تعرفهها و بحث مقابله با دریافت زیرمیزی بود. يك سال بعد از برخورد جدي وزارت بهداشت با زيرميزيبگيران، برخي دستاندركاران نظام سلامت كشور اعتراف كردند اين طرح ناكام مانده است. يكي از دلايل ناكامي وزارت بهداشت در برخورد با پزشكان زيرميزي بگير، حمايت افراد صاحب نفوذ از چهرههاي معروفي است كه زيرميزي ميگيرند ولي با آنها برخورد نميشود. رئيس كميسيون بهداشت و درمان مجلس با انتقاد از عواملي كه از قدرت خودشان در مسير برخورد با پزشكان زيرميزي بگير استفاده ميكنند، گفت: به نظر ميرسد كه جريمه 16 هزار توماني براي پزشك متخلف، نميتواند عامل بازدارنده باشد. ما معتقديم كه بايد حق بيمار به او پس داده شود و برخورد با پزشك متخلف نيز شديدتر باشد. شهرياري با تاييد اين موضوع كه بعضي افراد صاحب نفوذ در اين موضوع اعمال فشار ميكنند، تاكيد كرد: اين افراد، با نفوذي كه دارند، اجازه نميدهند با آن دسته از پزشكان زيرميزي بگير كه معروف نيز هستند، برخورد شود. او با بيان اين مطلب كه دريافت زيرميزي در بيمارستانهاي دولتي با انتقال بيمار به بخش خصوصي اتفاق ميافتد، افزود: در شهرهايي كه بيمارستان خصوصي وجود ندارد، پزشك دولتي پولش را در مطب از بيمار ميگيرد. زیر میزی پول قایمكی و رشوه نیست تا قبل از این اسم زیر میزی گرفتن پزشك كه میآمد در ذهن من این صحنه مجسم میشد: مطب پزشك و میزی كه یك طرف آن پزشك نشسته و در مقابلش بیماری كه پولی را در پاكت از زیر میز به صورت مخفیانه به او میدهد و پزشك هم به صورت مخفیانه این پول را بدون هیچ تعارفی قبول میكند. اما این كودكانهترین تصوری است كه میتوان از زیرمیزی داشت. زیر میزی یعنی همان پولی كه من و شما در جاهای مختلف اضافه بر آن چیزی كه عرف و انصاف است میپردازیم در حالی كه شاید خیلی از ما حتی متوجه این هم نباشیم كه مورد ظلم و سوءاستفاده قرار گرفتهایم. تا قبل از اینكه وزیر بهداشت بر این دریافتی ناعادلانه برخی پزشكان نام زیر میزی را اطلاق كند، این دریافتی حق طبیعی پزشك محسوب میشد. پزشكی كه به هر حال تلاش كرده و درس خوانده و بالاخره باید فرقی بین او و كسی كه درس نخوانده و برای مثال راننده است باشد، حتی پزشكانی كه جوانتر بوده و هنوز موفق نشده بودند اسم و رسمی كسب كنند چندان از اینكه برخی همكارانشان دهها برابر آنها دستمزد میگرفتند ناراضی نبودند و این كار را اجحاف در حق خود نمیدانستند. زیر میزی پول قایمكی و رشوه نیست بلكه مبالغی است كه تا پیش از این همیشه آشكارا و بدون ترس و واهمه پرداخت و دریافت میشد. پولی كه برای پزشك حق طبیعی و برای ما تنها راه چاره بود. خدا خیرش بدهد دستش طلاست یكی از بهترین و موفقترین جراحان قلب است. این پزشك ماهر سال 87 مادربزرگم را به خاطر گرفتگی یكی از دریچههای قلبش عمل كرد و انصافا هم تنها پزشكی بود كه از بین صدها پزشكی كه به او مراجعه كردیم توانست این مساله را به درستی تشخیص داده و به بهترین نحو با عمل جراحی آن را درمان كند. چندی پیش یكی از دوستانم كه مادرش گرفتار این بیماری شده بود آدرس مطب پزشك معروف را از من خواست. دوستم چند روز بعد تماس گرفت و با ناراحتی گفت آن پزشك از آن محل رفته است. خیلی تعجب كردم زیرا آن پزشك معروف سالیان سال آنجا بود. بالاخره بعد از رفتن به محل قدیمی و پرس و جو توانستم آدرس جدید دكتر را پیدا كنم اما دركمال تعجب مطب پزشك معروف، دیگر تابلو نداشت و به صورت مخفیانه دایر بود. مطب طبق معمول بسیار شلوغ بود. بیماران كه همه آنها پیر بودند از شهرهای دور و نزدیك برای اینكه توسط دكتر... ویزیت شوند به تهران آمده بودند. یكی از خانمها كه همراه مادر بسیار پیرش از اهواز به تهران آمده بود خطاب به خانم منشی میگفت: جایی را در تهران نداریم كه شب را آنجا بمانیم. او به خانم منشی التماس میكرد تا زودتر او را به داخل اتاق بفرستد اما منشی كه معلوم بود از این همه رفت و آمد خسته شده با بداخلاقی و تندی به زن اهوازی گفت: خانم مگه نمیبینی؟ اینجا همه از شهرستان آمدهاند و همه هم منتظر هستند، من نمیتوانم حقكشی كنم! ناگهان صدای فریاد دكتر از داخل اتاق بلند شد كه با صدایی بلند خانم منشی را صدا میكرد. منشی سرآسیمه داخل اتاق شد و مورد بازخواست دكتر قرار گرفت. خانم دیگری كه او هم مسن بود، با لهجه غلیظ آرام در گوش من گفت: آقای دكتر درست است كه خیلی در كارش وارد است اما واقعا بداخلاق است. و بعد آرامتر ادامه داد: هر ماه 1500 كیلومتر تا تهران میآیم فقط برای اینكه این پزشك مرا ببیند. از كودكی نارسایی قلبی داشتم و سالیان سال با اینكه پزشكان زیادی مرا دیده و حتی بارها آنژیو و عمل كرده بودم مشكل و درد داشتم تا اینكه دكتر... مرا عمل كرد. از آن موقع مشكلم حل شده و دیگر ناراحتی ندارم. در همین لحظه خانم منشی فامیلی او را صدا میزند و با گفتن این جمله كه خدا خیرش بدهد دستش طلاست از جایش بلند شده و وارد اتاق میشود. ویزیت این پزشك 50 هزار تومان است. انتفاع به جای نفع رساندن به خانم منشی نزدیك میشوم و با معرفی خودم و به این بهانه كه میخواهم برای دوستم وقت بگیرم با او سر صحبت را باز میكنم. او میگوید: همانطور كه میدانی در مطب دكتر... به كسی وقت نمیدهند. همه روزهای زوج بین ساعات 16 تا 19 به اینجا میآیند و هر كسی زودتر خودش را برساند او اول داخل میشود. به همین خاطر معلوم نیست و هیچ تضمینی وجود ندارد كه اگر شما به اینجا آمدید حتما موفق شوید دكتر را ببینید. دكتر... سر ساعت 7 تحت هر شرایطی حتی اگر 200 بیمار هم از جای جای كشور پشت در اینجا صف كشیده باشند مطب را ترك میكند. اینها را گفتم تا اگر آمدید و موفق نشدید داخل بروید ناراحت نشوید. از او پرسیدم چرا دیگر مطب تابلو ندارد و او كه مشخص بود مایل نیست در این رابطه زیاد توضیح بدهد، گفت: برای مالیات و مشكلاتی كه برخی همكاران آقای دكتر به خاطر معروفیت ایشان برایشان ایجاد كردند. خانم منشی برای اینكه دیگر سوالی نكنم گفت: خوب خودت بهتر میدانی كار دكتر... بینظیر است و باید هم دستمزدش بالاتر از بقیه دكترهایی كه تجربه و مهارت او را ندارند، باشد. بااین وجود دولت و برخی از این پزشكان با حسادتهای بیجایشان میخواستند مانع كار دكتر شوند و او هم ترجیح داد فعلا اینجوری كار كند. از او میپرسم تعداد بیماران كمتر نشده؟ میخندد و نگاهی به جمعیت حدود 50 نفری كه در مطب حتی كف زمین نشستهاند تا نوبتشان شود میكند و میگوید: داری میبینی كه! نه تنها كمتر نشده كه هر روز بیشتر هم میشود. مردم خودشان تفاوت كار خوب و بد را میفهمند و جانشان را الكی دست هر كسی نمیدهند. درباره دستمزد پزشك برای عمل جراحی سوال میكنم و اینكه دكتر كجا حالا كه مطب چراغ خاموش است بیماران را با این دستمزد در بیمارستان عمل میكند؟ كه او پاسخ داد در بیمارستان خصوصی و روسای این بیمارستانها همه دوست صمیمی و قدیمی آقای دكتر بوده و البته در منافع این كار سهیماند. از مطب بیرون میآیم در حالی كه این صحبتهای یكی از اساتیدم در ذهنم نقش بست: متخصصان و صاحبان حرفههای مختلف در كشورهای توسعهیافته منافع مردم برایشان مهمتر از منافع خودشان است، این افراد در درجه اول به نفع دیگران توجه دارند و بعد درصدد ارضای منافع شخصی خود هستند اما در كشورهای در حال توسعه اكثر آنهایی كه در هر زمینهای متخصص میشوند تصور میكنند باید به جای اینكه دیگران را از ثمرات دانش و مهارتشان منتفع كنند از آنها انتفاعخواهی كنند.