سنگر حجاب
٨٠ سال پيش يعني در ١٧ دي سال ١٣١٤ سنگ بناي استعمار فرهنگي مغرب زمين در كشور ما با اجراي توطئه كشف حجاب گذاشته شد. رضاشاه ماموريت داشت همچون همتاي ترك خود آتاتورك، ايران را همپاي تركيه آماده ورود در حوزه سلطه و نفوذ فرهنگي غرب كند و براي اين منظور بايد زن ايراني با از دست دادن هويت ملي- مذهبي و اصالت انساني خود كه در سنگر حجاب پاس داشته ميشد نقش جديدي را عهدهدار شود
کد خبر :
479957
اعتماد: ٨٠ سال پيش يعني در ١٧ دي سال ١٣١٤ سنگ بناي استعمار فرهنگي مغرب زمين در كشور ما با اجراي توطئه كشف حجاب گذاشته شد. رضاشاه ماموريت داشت همچون همتاي ترك خود آتاتورك، ايران را همپاي تركيه آماده ورود در حوزه سلطه و نفوذ فرهنگي غرب كند و براي اين منظور بايد زن ايراني با از دست دادن هويت ملي- مذهبي و اصالت انساني خود كه در سنگر حجاب پاس داشته ميشد نقش جديدي را عهدهدار شود؛ نقشي كه چهبسا در آن روز و روزگار، خود او نيز از عمق آن بيخبر بود و نميدانست چه بلاي خانمانسوزي در پشت اين شعار عوامفريب «آزادي زن» نهفته است. رضاخان با برداشتن حجاب از سر زنان و گذاشتن كلاه فرنگي بر سر مردان، در حقيقت بر سر همه مردان و زنان ايراني كلاه گشاد فرهنگي گذاشت و نقشه شوم اربابان خود را به مرحله اجرا نهاد.
شايد در بادي امر اين سوال براي هر ذهن كنجكاو و پرسشگري مطرح باشد كه چرا غرب استعمارگر چنين اصراري بر حذف حجاب در كشورهاي اسلامي داشته و دارد. به گونهاي كه امروز هم دستگاههاي تبليغاتي و رسانهاي غرب با استفاده از روشهاي پيچيده و نامحسوس و بهكارگيري آخرين دستاوردهاي علوم روانشناسي، جامعهشناسي و... و با شعار آزادي زن از قيد و بند حجاب همان هدفي را دنبال ميكنند كه مزدوران دستنشاندهاي همچون رضاشاه و آتاتورك درصدد تحقق آن بودند، با اين تفاوت كه آنها خشونت و قلدري را ابزار كار خود قرار داده بودند و همفكران امروزي آنها چون به ناكارآمد بودن حربه زور پي بردهاند در پوشش دايه دلسوزتر از مادر ظاهر شده و به قول معروف با پنبه سر ميبرند.
پاسخ اين سوال را بايد در نيات پليد غارتگران بينالمللي جستوجو كرد چرا كه حجاب سنگر حجب و حيا و كرامت انساني و شخصيت نفوذناپذير زن است و تا اين سنگر تسخير نشود و تا اين برج و بارو فرو نريزد، راه نفوذ فرهنگ غرب و به تبع آن ورود سيل بنيانكن «ضد ارزش»هاي غربي چون تجملگرايي و مصرفزدگي لجامگسيخته باز نخواهد شد. متفكر شهيد، استاد مطهري همين مضمون را چنين شرح و بسط ميدهد كه «اين وضع بيحجابي رسوا از مختصات جامعههاي پليد سرمايهداري غربي است و يكي از نتايج سوء پولپرستيها و شهوترانيهاي سرمايهداران غرب است، بلكه يكي از طرق و وسايلي است كه آنها براي تخدير و بيحس كردن اجتماعات انساني و درآوردن آنها به صورت مصرفكننده اجباري كالاهاي خودشان به كار ميبرند١.»
عجيب اينجاست كه پارهاي سياستمداران غربي با وجود ژست آزاديخواهي و برخلاف مدعاي خودشان كه پوشش يك امر شخصي است و كسي حق دخالت در اين حوزه را ندارد، در قبال پوشش اسلامي بانوان در كشورهاي خود گاه چنان عكسالعمل شديدي نشان ميدهند كه گويي تمام شعارهاي آزاديخواهانه و دموكراتمنشانه خويش را يكباره به فراموشي ميسپارند و باطن آزاديستيز خود را از زير نقاب عوامفريبي آشكار ميسازند. اين رفتارهاي حتي به دور از منطق ادعايي خود غربيها نشانگر يك حقيقت انكارناپذير است و آن اينكه حجاب يك نشانه و نماد است؛ نشانه خودآگاهي و احساس مسووليت در برابر يورش فرهنگ تسليم و خودباختگي و نماد مقاومت در مقابل سيل ويرانگر ابتذال و فرنگيمآبي، و به قول زندهياد دكتر شريعتي «پوشش اسلامي، پوشش نسل آگاهي است كه ميخواهد به استعمار غربي و به فرهنگ اروپايي بگويد ٥٠ سال كلك زدي، كار كردي، نقشه كشيدي كه مرا فرنگيمآب كني؛ من با اين لباسم به تو ميگويم «نه». اصلا مساله برگشتن به شعاري است كه آن شعار در برابر امپرياليسم غرب، در برابر تمدن تحميلي، در برابر فرهنگي كه به زور به ما تحميل ميكنند، در برابر ٦٠، ٥٠ شصت سال توطئه دگرگون كردن و
مسخ كردن و قلب و تزوير و شبيهسازي و فرنگيبازي كه در كشورهاي اسلامي راه انداختهاند، ميخواهد بگويد: نه، من به شخصيت خودم، به فرهنگ خودم، به ايدئولوژي خودم و به ارزشهاي وجودي خودم تكيه ميكنم٢.»
بنابراين اگر فرهنگ اسلامي ايراني ما بر حجاب زن مسلمان به عنوان يك اصل عزتآفرين پاي ميفشارد و اگر فرهنگ تجملگرا و مصرفپرست مغربزمين بر ضديت با اين حجاب اصرار ميورزد، همه براي آن است كه امروز حجاب حكم حصن مستحكم و دژ استواري را پيدا كرده كه فتح و تسخير آن همان و فرو ريختن ارزشهاي اصيل انساني همان! گذشته از بحث لزوم اجباري بودن يا نبودن حجاب در جوامع اسلامي - كه پرداختن به آن مجال ديگري را ميطلبد - موضوع كاركرد حجاب در اين جوامع و نقشي كه زن مسلمان درون سنگر حجاب و در برابر توطئههاي شيطاني چپاولگران جهاني ميتواند ايفا كند، موضوع كماهميتي نيست كه بتوان به سادگي از كنار آن گذشت.
از اين رو به اعتقاد نگارنده، مساله عفاف و حجاب را نبايد صرفا از جنبه شخصي و در حوزه حريم خصوصي مورد توجه قرار داد كه در اين صورت هرگز حق مطلب را ادا نكردهايم، بلكه بايد به اين مساله از بعد اجتماعي و كلان آن نگريست و از جزيينگري در اين باب بهشدت پرهيز كرد. از قضا بزرگاني چون استاد مطهري و دكتر شريعتي كه در اين باره دغدغه جدي داشته و سخن گفته و قلم زدهاند، ابعاد اجتماعي حجاب را مورد كنكاش و واكاوي قرار دادهاند، يعني همان پاشنه آشيلي كه جوامع اسلامي از اين نقطه آسيب و صدمه ديدهاند. استاد مطهري اين نگرش جامع و كلان را چنين توضيح ميدهد: «عفاف خصوصا براي زن يك مساله اجتماعي است. آيا همه مردم در ارزيابي خود درباره اين موضوع يك نوع فكر ميكنند؟ البته نه، بينهايت اختلاف است. برخي از مردم ارزش اين موضوع را به حد صفر رساندهاند، پس اين موضوع در انديشه و تفكرات آنان هيچ نقش موثري ندارد و بعضي بينهايت ارزش قائلاند و با نفي اين ارزش، براي حيات و زندگي ارزش قائل نيستند٣.»
جان كلام اينكه زن مسلمان ايراني همچنان كه ديروز با مقاومت ستودني خويش در برابر توطئه استعماري كشف حجاب، نقشههاي شوم اربابان رضاشاه را نقش برآب كرد، امروز نيز با صيانت از سنگر حجاب به منزله دژ استوار ايمان و آگاهي، كرامت انساني و اصالت فرهنگي خود را پاس خواهد داشت.
پينوشتها:
١- مساله حجاب، ص ٨٥
٢- مجموعه آثار ٢١ (فاطمه فاطمه است)، ص ٢٨٥ و ٢٨٧
٣- سیری در نهجالبلاغه، ص ١١٦