«شهادت شیخ نمر» و «حمله به سفارت سعودی» کدام اصلی، کدام فرعی؟
حتما مردم انقلابی ایران اسلامی بایستی در جایی خشم و انزجار خود را از آل سعود فریاد میزدند و در این راه بایستی نهادهای متولی چون «شورای هماهنگی تبلیغات» برنامهریزی عاجلی را صورت میداد و حتما بایستی وقتی تجمع خودجوشی شکل میگرفت نیروی انتظامی و امنیتی از قبل پیشبینی های لازم را انجام میداد.
افکار: محسن پیرهادی عضو هیات رییسه شورای شهر طی یادداشتی در خبرگزاری دانشجویان ایران نوشت: 1. هر بار که دردی بر دل انسان مینشیند، نمیتوان نسخه واحدی برای درمان آن پیچید. روز شنبه مانده بودم بغضم را از نبودنش چگونه فرونشانم. با یک دوستِ اهل دل به مدرسه امام قائم (حوزه علمیه چیذر) رفتیم. هر چند من از بیرون فقط به درِ مدرسه مینگریستم؛ دری که «شیخ نمر» برای ورود به دنیای «فقاهت» از آن گذر میکرد. به قول اقبال: ای صبا ای پیک دورافتادگان اشک ما بر خاک پاک او رسان 2. در آنات و لحظات زندگی باید بین مشکلات و تحولات زندگی فردی و اجتماعی، موضوعات را «اصلی» و «فرعی» کنیم. به راستی اگر بر اساس تئوری «واقع بینی» که در علوم سیاسی و روابط بینالملل، بسیار بر آن تاکید میکنند بخواهیم به اتفاقات نگاه کنیم، امروز بین موضوع «شهادت شیخ نمر باقر نمر» و «حمله به سفارت سعودی» کدام اصلی است و کدام فرعی؟ کدام جهان اسلام را به خیزش علیه ظلم و جنایت سعودی برمیانگیزد؟ کدام انسجام داخلی را تقویت میکند؟ کدام حکام روسیاه سعودی را به تحقیر و خواری میکشاند؟ خون به ناحق ریخته «شیخ نمر» یا آتش کوتهفکری حمله به سفارت سعودی؟ اکنون بر نخبگان و فعالان رسانهایست که در تحلیلها و انعکاس اخبار، به گونهای مشی نمایند که روشن شود آل سعودی که به نیابت از آمریکا و اسراییل، گروههای تروریستی چون داعش و جبهه النصره را تغذیه مالی و تامین نیرو میکند چگونه و چرا صدای ملایم و دلنشین استاد شهید «نمر» را با تیغ شمشیر جلادانش خاموش کرد. امروز که به دلیل جنایت سعودی در ماجرای فرودگاه جده، فاجعه تأثربرانگیز منا و اعدام مظلومانه آیتالله نمر، موج بزرگی از احساسات ضد سعودی در میان مردم شکل گرفته و یکپارچگی ملی در کشورمان بیشتر نمایان شده است، خوش نیست که به دلیل کار غلط عدهای جوان، موضوع اصلی را فراموش کنیم. 3. بدون تردید حمله به سفارت و کنسولگری سعودی یا هر کشور دیگر با تمام رهنمودهایی که از رهبر حکیم انقلاب داریم، کاری قبیح و خارج از گفتمان انقلاب اسلامی تلقی میشود. البته باید تأکید کرد که ملت ایران و مخصوصا جوانان انقلابی، خشم سنگینی از آل سعود (و پشتیبانان آن در کاخ سفید و تل آویو) دارند اما این مجوزی نمیشود که حرکتهای اینگونه رخ دهد. هر چند حرکتهای مدنی و اجتماعات اعتراضی از حقوق ملت ایران است لیکن تا آنجا که قانون محدوده آن را مشخص کرده است. البته از این رهگذر نمیتوان از کمکاری مجموعه انتظامی و سیستم امنیتی در حفاظت از سفارت یک کشور اظهار گلایه نکرد. حتما مردم انقلابی ایران اسلامی بایستی در جایی خشم و انزجار خود را از آل سعود فریاد میزدند و در این راه بایستی نهادهای متولی چون «شورای هماهنگی تبلیغات» برنامهریزی عاجلی را صورت میداد و حتما بایستی وقتی تجمع خودجوشی شکل میگرفت نیروی انتظامی و امنیتی از قبل پیشبینی های لازم را انجام میداد. در پایان بار دیگر بر جان پاک «نمر» درود میفرستم. شهیدی که سراپا شیفته و شیدای اباعبدالله (ع) بود. بر روان پاک او درود میفرستم و رجاء واثق دارم که او مشمول رحمت و رضوان الهی خواهد شد و در حسرت این معما میمانم که چگونه با آن همه فشاری که ما قطرهای از آن را مطلعیم، تا پای جان، از انقلاب خمینی و خامنهای دست نکشید؟ ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی