هنگام تولد پیامبر اکرم (ص) چه معجزاتی رخ داد؟

هفدهم ربیع الاول سالروز ولادت یگانه آفتاب بشریت حضرت محمد (ص) است.ولادت آن حضرت همراه با معجزات و اتّفاقاتی است که نشان از رخ دادی بزرگ دارد.

کد خبر : 477142
خبرگزاری میزان: هفدهم ربیع الاول سالروز ولادت یگانه آفتاب بشریت حضرت محمد (ص) است.ولادت آن حضرت همراه با معجزات و اتّفاقاتی است که نشان از رخ دادی بزرگ دارد.
روایت خواندنی استاد فاطمی‌نیا درباره عظمت پيامبر اینجا بخوانید
پیامبر اكرم حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ در هفدهم ربیع الاول[1] و در سالی كه اصحاب فیل برای خراب كردن كعبه معظّمه وارد مكّه شدند به دنیا آمد[2] . از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده است كه ابلیس به هفت آسمان می‌رفت و خبرهای سماویه را می‌شنید، وقتی كه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ متولّد شد او را از سه آسمان منع كردند و چون پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ متولّد شد او را از همة آسمانها منع كردند و شیاطین را با تیرهای شهاب از درهای آسمان راندند، پس قریش گفتند: حتماً وقت تمام شدن دنیا و آمدن قیامت است كه اهل كتاب (یهود و نصاری) ذكر می‌كردند و ما شنیدیم، عمرو بن امیه كه داناترین اهل جاهلیت بود گفت: نگاه كنید به ستاره‌های معروف كه مردم با آنها زمانهای زمستان و تابستان را می‌شناسند اگر یكی از آنها بیفتد، بدانید وقت آن است كه همة خلایق هلاك شوند و اگر آنها به حال خود و ستاره‌های دیگر ظاهر شوند پس امر غریبی اتّفاق خواهد افتاد.[3] وقتی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ متولّد شد، دیوها رانده شدند و مردم را زمین لرزه ای فرا گرفت كه به همه جای دنیا رسید تا آنجا كه كلیسا ها ویران گشت و چیزی كه جز خدا پرستش می‌شد از جای خود كنده شد و ستارگانی هویدا گشت كه پیش از آن دیده نمی‌شد و كاهنان یهود از آن در شگفت ماندند.[4] ایوان كسری بلرزید و چهار كنگره آن افتاد و آتشكدة فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترین علمای مجوس در آن شب در خواب دید كه شترانی عربی اسبانی سركش را می‌كشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ایشان شدند،[5] و طاق كسری از میانش شكست و دو حصّه شد و آب دجله شكافته شد و در قصر او جاری گردید و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید و پرواز كرد تا به مشرق رسید، هر بتی كه در هر جای عالم بود بر رو افتادند و دریاچه ساوه كه سالها آن را می‌پرستیدند فرو رفت و خشك شد و وادی سماوه كه سال ها بود كسی آب در آن ندیده بود آب در آن جاری شد.[6] تخت هر پادشاهی در آن صبح سرنگون شده بود و جمیع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمی‌توانستند بگویند و علم كاهنان ـ پیشگویان ـ برطرف شد و سحر ساحران باطل شد وهر كاهن و پیش گوئی كه بود میان او و همزادی كه داشت و خبر ها را به او می‌داد جدایی افتاد و قریش در میان عرب بزرگ شدند و ایشان را آل الله گفتند، چونكه آنان در خانة خدا بودند.[7] و آمنه مادر پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ گفت: كه چون پسرم بر زمین رسید دست ها را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد پس از او نوری ساطع شد كه همه چیز را روشن كرد و به سبب آن نور قصرهای شام را دیدم و در میان آن روشنی صدایی شنیدم كه قائلی ـ گوینده‌ای ـ می‌گفت: زاییدی بهترین مردم را، پس نام او را محمّد بگذار.[8] از حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ روایت شده است؛ كه چون آن حضرت متولّد شد بت ها كه بر كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد این ندا از آسمان رسید كه: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل كان زهوقا؛[9] حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدنی است.[10] و جمیع دنیا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخی و درختی خندید و آنچه در آسمانها و زمین ها بود تسبیح خدا گفتند و شیطان گریخت و می‌گفت: بهترین امّتها و بهترین خلایق و گرامی ترین بندگان و بزرگ ترین عالمیان محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است.[11] مرحوم طبرسی در كتاب احتجاج از امام موسی ـ علیه السلام ـ روایت كرده است كه چون پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از مادر متولد شد، دست چپ را بر زمین گذاشت و دست راست را به سوی آسمان كرد و لبهای خود را به توحید به حركت آورد و از دهان مباركش نوری ساطع شد كه اهل مكّه قصرهای بصری و اطراف آن را كه از شام است دیدند و قصرهای سرخ یمن و نواحی آن را و قصرهای سفید اصطخر فارس و حوالی آن را دیدند و در شب ولادت آن حضرت دنیا روشن شد تا آن كه جنّ و انس و شیاطین ترسیدند و گفتند در زمین امر غریبی رُخ داده است. ملائكه را دیدند كه فرود می‌آمدند و بالا می‌رفتند و تسبیح و تقدیس خدا می‌كردند و ستاره ها به حركت آمدند و در میان هوا می‌ریختند.[12] و در آن وقت شیطان در میان اولاد خود فریاد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چیز تو را آشفته ساخته است ای سید ما، گفت: وای بر شما از اول شب تا حال احوال آسمان و زمین را متغیر می‌یابم و باید كه حادثه عظیمی در زمین واقع شده باشد كه تا عیسی به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس بروید و جستجو كنید كه چه امر غریبی حادث شده است، پس متفرّق شدند و گردیدند و برگشتند و گفتند چیزی نیافتیم، ابلیس بزرگ شیطانها گفت كه دانستن این، كار من است، پس جستجو كرد در تمام دنیا تا به حرم رسید، دید ملائكه اطراف حرم را فرو گرفته اند، چون خواست كه داخل شود ملائكه بر او بانگ زدند و او برگشت؛ پس كوچك شد مانند گنجشكی و از جانب كوه حری داخل شد، جبرئیل گفت: برگرد ای ملعون، گفت: ای جبرئیل یك سوال از تو می‌كنم، بگو امشب در زمین چه اتّفاقی افتاده است، جبرئیل گفت: محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ كه بهترین پیغمبران است امشب متولّد شده است، پرسید كه آیا مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه، پرسید آیا در امّت او بهره دارم؟ گفت: بلی، ابلیس گفت: راضی شدم.[13] معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر: 1ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، جلد 1. 2ـ حیوة القلوب، تاریخ پیامبر اسلام، علّامه محمّد باقر مجلسی، جلد 3. 3ـ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه دكتر آیتی. [1] . شیخ كلینی، الكافی، تحقیق: علی اكبر غفاری، دارالكتب الاسلامیه، 1389، جلد 1، صفحه 439، و مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، الطبعه الثانیة، الوفاء، لبنان، بیروت، 1403 هجری، جلد 15، صفحه 348. [2] . یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، تهران، 1382، جلد 1، صفحه 358. [3] . سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، مناقب، قم، انتشارات علامه، بی تا، جلد 1، صفحه 31؛ و مجلسی، علامه محمد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 257. [4] . یعقوبی، احمد بن اسحاق، پیشین، جلد 1، صفحه 359. [5] . ابن كثیر، ابوالفداء الحافظ، البدایة و النهایه، بیروت، مكتبة المعارف، 1410 هجری، جلد 2، صفحه 268؛ و مجلسی، علّامه محمّد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 257 ؛ و یعقوبی، احمد ابن اسحاق، پیشین، جلد 1، صفحه 359. [6] . ابی كثیر، ابوالفداء الحافظ، پیشین، جلد 2، صفحه 268 و 269؛ و مجلسی، علامه محمد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 257 و 258. [7] . سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، پیشین، جلد 1، صفحه 30. [8] . ابن هشام، سیره النبویه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، جلد 1، صفحه 166. [9] . سوره اسراء، آیه 81. [10] . سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، پیشین، جلد 1، صفحه 31، و علّامه محمد باقر مجلسی، پیشین، جلد 15، صفحه 274. [11] . مجلسی، علّامه محمّد باقر، حیاة القلوب، تحقیق: سید علی امامیان ، چاپ چهارم، قم: انتشارات سرور، 1382، جلد 3، صفحه 141؛ و مجلسی، محمّد باقر، بحار الانوار، پیشین، جلد 15، صفحه 274. [12] . مجلسی، علّامه محمّد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 275 و 274. [13] . راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، التحقیق: مؤسسة الامام المهدی،قم، جلد 1، صفحه 69-71. و مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، پیشین، جلد 15، صفحه 257.
آیا هنگام ولادت پیامبر اسلام(ص)، ایوان کسری فرو ریخت؟ آتشکده فارس خاموش شد؟ دریاچه ساوه خشکید؟

اسلام کوئست: بر اساس گزارش‌های تاریخی؛ اتفاقات خارق العاده‌ای همزمان با تولد پیامبر اسلام(ص) رخ داده است. یکی از این گزارش‌ها چنین است: در شب میلاد پیامبر(ص) ایوان کسرى به لرزه درآمد و شکست برداشت و چهارده کنگره آن فرو ریخت، آتشکده فارس که هزار سال پیوسته روشن بود خاموش شد، دریاچه ساوه خشکید و مؤبد بزرگ در خواب دید که شتران تنومند همراه اسب‌هاى عربى از دجله گذشتند و در سرزمین ایران پراکنده شدند. انوشیروان سخت به وحشت افتاد و هر چند خواست شکیبایى کند نتوانست، و مصلحت در این دید که موضوع را با وزیران و فرماندهان نظامى و مرزبانان در میان نهد، ایشان را فرا خواند و در حالی که تاج بر سر نهاده و بر تخت نشسته بود به ایشان گفت: می‌دانید براى چه شما را خواسته‌ام؟ گفتند: نه! در همین هنگام از فارس خبر خاموشى آتشکده هم رسید و مایه افزونى غم و اندوه انوشیروان گشت، او موضوع را به اطلاع حضار رساند، مؤبد بزرگ هم خواب خود را اظهار داشت. خسرو از او پرسید نظر تو در این‌باره چیست؟ گفت: خیال می‌کنم بین اعراب حادثه مهمى اتفاق افتاده است، و یا براى ما از طرف ایشان پیش‌آمدى خواهد کرد، خسرو، نامه‏اى به نعمان بن منذر نوشت و از او خواست عالِمى از خواب‌گزاران پیش او بفرستد تا از او پرسش‌هایى انجام دهد. نعمان مردى به نام عبد المسیح را که از قبیله غسان بود به دربار فرستاد، خسرو به او گفت: آیا می‌دانى که چه می‌خواهم از تو بپرسم؟ عبد المسیح گفت: پرسش‌هاى خود را طرح کن و به من بگو، اگر چیزى دانستم می‌گویم و اگر ندانستم می‌توانم ترا به شخصى راهنمایى کنم که خواهد دانست. خسرو پرسش‌هاى خود و موضوع خواب مؤبد بزرگ را طرح کرد، عبد المسیح گفت: دایى من در بلندی‌هاى شام زندگى می‌کند و نام او سطیح است و خواهد توانست که پاسخ لازم بدهد، انوشیروان گفت: پیش او برو و از معناى این امور بپرس و باز گرد. عبد المسیح با شتاب به راه افتاد اتفاقاً هنگامى نزد سطیح رسید که او در حال مرگ بود، عبد المسیح به دایى خود سلام داد و درود فرستاد و چون پاسخى نشنید اشعارى خواند. سطیح چون اشعار را شنید چشم گشود و گفت: عبد المسیح تو هستى که بر شترى تیزپا سوارى و پیش سطیح آمدى، اما هنگام مرگ او رسیدى، پادشاه ساسانى ترا فرستاده است براى لرزه ایوان و خاموش شدن آتش‌ها و خواب مؤبد بزرگ که خواب دیده شتران تنومند اسبان تازى را با خود می‌کشند و از دجله عبور کردند و در همه شهرهاى او پراکنده شدند، اى عبد المسیح هنگامى که تلاوت بسیار شود و صاحب عصا ظاهر گردد و رودخانه سماوه جارى گردد و دریاچه ساوه فروخشکد و آتش پارسیان خاموش گردد، دیگر شام، شام سطیح نباشد. همانا از ساسانیان چند زن و مرد به عدد کنگره‌هایى که فرو ریخته است پادشاهى می‌کنند و هر چه آمدنى باشد خواهد آمد: این بگفت و هماندم مرد. عبد المسیح بر شتر خویش پرید و اشعاری را خواند. اما نمی‌دانست که پادشاهى ده نفر از ایشان فقط چهار سال خواهد بود و بقیه هم فقط تا روزگار عثمان بن عفان پادشاهى کردند.[1] اکنون به بررسی سند و محتوای این روایت خواهیم پرداخت: الف. بررسی سندی 1. در سند این روایت، افرادی هستند که از دیدگاه خود اهل سنت مجهول‌اند و در کتاب‌های رجالی و تراجم آنها شرح حالی -هرچند کوتاه- از آنها ننوشته‌اند؛ این افراد عبارتند از: ابو أیوب یعلى بن عمران البجلی‏، و مخزوم بن هانئ المخزومی.[2] ‏افزون بر این‌که در منابع، تنها زمانی از این افراد نام برده می‌شود، که در صدد نقل همین روایت باشند[3] و همین نشانگر آن است که این افراد مجهول تنها همین روایت را نقل کرده‌ و روایت دیگری نیز از آنان نقل نشده است. 2. ظاهراً نخستین کسی که در کتاب خود از این حوادث سخن گفته؛ احمد بن أبی‌یعقوب (متوفی: 284 یا 292 هـ.ق) مشهور به یعقوبی است[4] که از نویسندگان دوره عبّاسی به شمار می‌رود. امّا یعقوبی برای این سخن، سندی نشان نداده و مدرکی را بازگو نکرده است، جز آن‌که او نیز به رسم برخی از نویسندگان قدیم، در سرآغاز کتابش می‌نویسد: «ما در این کتاب به گردآوری سخنان و روایات پرداخته‌ایم؛ زیرا دیده‌ایم که مورّخان گذشته در حدیث‌ها و خبرهای خود اختلاف دارند و نیز در تاریخ سال‌ها و کارها روایات گوناگون آورده‌اند و برخی از آنان، چیزی را افزوده و برخی کاسته‌اند. از این‌رو خواستیم همه آنچه را که هر کدام آورده‌اند و به ما رسیده جمع کنیم».[5] یعقوبی نیز مانند طبری به گردآوری أخبار برخاسته و با تصریح بر این‌که خبرها با یکدیگر ناسازگارند، همه را ضبط کرده است و هرگز درستی مجموعه روایات خود را ضمانت ننموده و مُهر تصدیق بر پای تمام آنها ننهاده است و این شیوه علمای اسلامی در قدیم بوده که آثار را در کتاب‌ها گرد می‌آوردند تا اهل استنباط بدان‌ها بپردازند و سره را از ناسره جدا کنند. همچنین ابن سعد واقدی(م 230ق) مورّخ و سیره‌نویس مشهور بغداد و مؤلف کتاب «الطبقات الکبرى‏» که معاصر یعقوبی بوده است؛ درباره حوادث خارق‌العاده هنگام حمل و تولد رسول خدا‌(ص)، با عنوان «ذکر علامات النبوة فی رسول الله‌(ص) قبل أن یُوحی الیه»[6] گزارش‌هایی را در این‌باره، نقل کرده است، اما این روایت را نیاورده است. 3. این روایت در برخی از منابع روایی اولیه شیعی نیز آمده است؛ مانند: «أمالی»[7] و «کمال الدین و تمام النعمة»[8] شیخ صدوق(م 381ق)، «اعلام الوری» طبرسی(م 548ق)،[9] و «الخرائج و الجرائح»[10] قطب الدین راوندی(م 573ق). در سند این روایت در همه این کتاب‌ها -غیر از سند ارائه شده در کتاب امالی شیخ صدوق- مخزوم بن هانئ المخزومی قرار دارد که در منابع رجالی شیعه نیز مجهول است. برخی از راویان سند ارائه شده در امالی شیخ صدوق نیز ضعیف هستند؛ از این‌رو با آن‌که بیان این خبر در منابع شیعی، ارزش استنادی آن‌را بالاتر می‌برد، اما بر اساس دانش رجال، نمی‌توان روایات موجود در این منابع را روایاتی صحیح قلمداد کرد. 4. البته نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که؛ این روایت از گزارشات تاریخی است و درباره بیشتر گزارشات تاریخی نباید به دنبال اثبات صحت سند بود؛ از این‌رو بررسی محتوای آن لازم است. ب. بررسی دلالی برخی نویسندگان معاصر، وقوع چنین حوادثی را با این استدلال مورد تردید قرار دادند که ولادت پیامبر اسلام(ص) رحمت است و نه نقمت که مثلاً دریاچه ساوه را خشک کند! ضمن این‌که تاکنون کسی بررسی نکرده که واقعاً در منطقه ساوه دریاچه‌ای بوده که خشک شود یا خیر؟! اگر این نقل واقعیت داشته باشد ‌که در آن شب، همه بت‌های مکه سرنگون شدند، این موضوع در میان بت‌پرستان متعصّب مکه، انعکاس وسیعی ‌یافته و به این سادگی از ذهن آنان پاک نمی‌شد! در مورد ایران، اگر گفته شود؛ اتفاقات در مناطقی رخ داده که نشانه‌ای از کفر و اقتدار پادشاهان مشرک آن منطقه بود، باید گفت؛ مردم ایران نمی‌توانستند میان تولّد نوزادی الهی در مکّه و خاموش‌شدن آتشکده‌ای در ایران رابطه‌ای علّی و معلولی برقرار کنند. و ... . در این زمینه باید گفت که تردید و تشکیک از جهاتی که گفته شد، قابل نقد است زیرا: 1. این حوادث، جزو «ارهاصات» است که به اذن الهی صورت می‌گیرد؛ یعنی حوادث خارق‌العاده و شگفتی است که در آستانه میلاد پیامبران یا پس از آن و پیش از ادعای نبوت‌ به وقوع می‌پیوندد و از نبوتِ آنان در آینده حکایت دارد تا مردم با مشاهده آن امور، آماده شنیدن دعوت انبیا‌(ع) شوند.[11] با مطالعه و بررسی در زندگی انبیای الهی، دانسته می‌شود که ارهاصات از اموری است که کم و بیش در زندگی آنان پیش از پیامبریشان اتفاق افتاده است، اما به نظر می‌رسد با توجه به آن‌که پیامبر(ص) آخرین فرستاده خدا و آیینش فراگیر بود، ارهاصات و هشدارهای بیشتر و قوی‌تری رخ داده است؛ لذا متکلمان شیعه[12] و اهل سنت؛[13] برای امکان ارهاص، به وقوع معجزات پیامبر‌(ص) پیش از نبوت استدلال کرده و سپس به برخی از موارد ارهاص، از قبیل شکست و نابودی اصحاب فیل، شکاف برداشتن ایوان کسری، خشک شدن دریاچه ساوه و خاموش شدن آتشکده فارس(روایت مورد بحث) که نزدیک یا هنگام ولادت حضرت روی داده و سایه افکندن ابر بر سر حضرت و حرکت آن با او و سلام کردن سنگ‌ها بر ایشان پیش از بعثت، اشاره کرده‌اند. و آن‌را به عنوان یک مبنای کلامی و عقیدتی پذیرفته‌اند. لذا این روایت مطابق این مبنای کلامی می‌باشد. 2. این نوع اتفاق‌هاى غیر عادى مخصوص پیامبر گرامى اسلام(ص) نیست، بلکه تولّد پیامبران دیگر نیز با این نوع حوادث مقارن و همراه بوده است. علاوه بر قرآن؛ تاریخ امت‌ها و ملت‌هاى یهود و مسیح، این نوع سرگذشت‌ها را درباره پیامبران خود نقل کرده‌اند. در همین راستا، وقوع چنین حوادثی، حس کنجکاوى جباران و ستمگران را که ملت‌ها را به بند کشیده‌اند، تحریک می‌کند که درباره دلیل آن بیندیشند. اصولاً لازم نیست که حوادث در همان روز وقوع، مایه عبرت و وسیله پند و اندرز گردد؛ بلکه کافى است که حادثه‌اى در سالى رخ دهد و پس از سالیان درازى از آن بهره‌بردارى شود. حوادث شب میلاد پیامبر اسلام(ص) می‌تواند از این مقوله باشد؛ زیرا هدف از آنها ایجاد تکان و توجه در قلب‌هاى مردمى بود که در بت‌پرستى و ظلم و بیدادگرى غرق شده بودند. مردم عصر رسالت و یا کسانى که پس از آن آمده‌اند؛ وقتى نداى مردى را می‌شنوند که با تمام قدرت به ضدیّت با بت‌پرستى و ظلم و بیدادگرى برخاسته است، آن‌گاه که سوابق زندگى او را مطالعه و بررسى می‌کنند، ملاحظه می‌کنند که در شب میلاد این مرد، حوادثى رخ داده است که با دعوت او کاملاً هم آهنگ است. طبعاً تقارن این دو نوع حادثه را، نشانه راست‌گویى او می‌گیرند و به تصدیق او برمی‌خیزند. وقوع این نوع حوادث، در میلاد پیامبران؛ مانند ابراهیم، موسى، مسیح و محمد(ص)، کمتر از بروز در دوران نبوّت آنها نیست و همگى از لطف الهى سرچشمه گرفته و براى هدایت مردم و جذب آنان به دعوت برانگیختگان خود، صورت پذیرفته است.[14] [1]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 2، ص 166- 169، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق. [2]. ر. ک: فالوجی اثری، أکرم بن محمد، المعجم الصغیر لرواة الإمام ابن جریر الطبری، ج 2، ص 541 و 751، اردن، قاهره، الدار الأثریة، دار ابن عفان، بی‌تا. [3]. ر. ک: ذهبی، شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، سیره 1، ص 42، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق؛ ابن اثیر جزری، أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 5، ص 357، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق. [4]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ‏2، ص 8، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا. [5]. تاریخ ‏الیعقوبى، ج ‏2، مقدمه مؤلف، ص 5. [6]. ر. ک: ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 1، ص 119 - 133، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق. [7]. شیخ صدوق، الامالی، ص 285، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش. [8]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏1، ص 191 - 192، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق. [9]. ر. ک: طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 11، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، 1390ق. [10]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبد الله، الخرائج و الجرائح، ج ‏2، ص 510، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق. [11]. ر. ک: تهانوى‏، محمد على، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ‏1، ص 141، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون‏، چاپ اول، 1996م؛ ابو الحسن شعرانى،‏ شرح فارسى تجرید الاعتقاد، ص 491،‏ تهران، انتشارات اسلامیه‏، بی‌تا؛ فیاض لاهیجى‏، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص 94، تهران، انتشارات الزهراء، چاپ سوم‏، 1372ش. [12]. برای نمونه؛ ر. ک: فاضل مقداد، اللوامع الإلهیة فی المباحث الکلامیة، ص 284، قم، دفتر تبلیغات اسلامى‏، چاپ دوم‏، 1422ق؛ سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص 94؛ استر آبادى‏، محمد جعفر، البراهین القاطعة فی شرح تجرید العقائد الساطعة، ج ‏3، ص 33، قم، مکتب الأعلام الإسلامی‏، چاپ اول‏، 1382ش؛ مقدس اردبیلی، الحاشیة على إلهیات الشرح الجدید للتجرید، ص 174، قم، دفتر تبلیغات اسلامى‏، چاپ دوم‏، 1419ق. [13]. برای نمونه؛ ر. ک: سعد الدین تفتازانى،‏ شرح المقاصد، ج ‏5، ص 12 - 13، افست قم، الشریف الرضی‏، چاپ اول‏، 1409ق. [14]. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت‏، ص 147 - 148، قم، بوستان کتاب‏، چاپ بیست و یکم‏، 1385ش

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: