دکترین رسول اکرم(ص) در مقابل منافقین
اهمیت شناسایی و مقابله منافق و نفاق در جامعه اسلامی به قدری زیاد است که یک سوره از قرآن مجید به آن اختصاص یافته است. منافقها در دو دسته قابل تقسیم هستند، کسانی که از ترس از دست دادن جان و مال و موقعیت خود به زبان اقرار به اسلام کردهاند ولی در دل با آن مخالفند و از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام و بلکه از بین بردن آن تلاش میکنند. دسته دیگر کسانی هستند که ایمان قلبی به اسلام داشتند، اما پس از رسیدن به پست و مقام، برای حفظ آن یا دیگر مصالح دنیایی منافق میشوند.
هفته نامه نبض زنجان نوشت: اهمیت شناسایی و مقابله منافق و نفاق در جامعه اسلامی به قدری زیاد است که یک سوره از قرآن مجید به آن اختصاص یافته است. منافقها در دو دسته قابل تقسیم هستند، کسانی که از ترس از دست دادن جان و مال و موقعیت خود به زبان اقرار به اسلام کردهاند ولی در دل با آن مخالفند و از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام و بلکه از بین بردن آن تلاش میکنند. دسته دیگر کسانی هستند که ایمان قلبی به اسلام داشتند، اما پس از رسیدن به پست و مقام، برای حفظ آن یا دیگر مصالح دنیایی منافق میشوند. اما در هر صورت وجود منافق در جامعه اسلامی یک خطر محسوب میشود و باید با آن برخورد کرد. همانطور که در صدر اسلام و در زمان حیات پیامبر گرامی اسلام(ص) ایشان با این معضل روبه رو بودند و روشهای مختلفی را برای مقابله با منافقین و بلکه هدایت آنان به صراط مستقیم در پیش گرفتند؛ که در یک دسته بندی کلی میتوان گفت روشهای ایشان بر دو قسم مصالحه و مقابله بود. مصالحه، نسخه اصلی حضرت رسول(ص) مصالحه یا مدارا نسخه اصلی حضرت رسول(ص) در برخورد با منافقین بود. ایشان در مقابل این پدیده نه به شکل سیاسی، بلکه بیشتر به عنوان معضلی اجتماعی و فرهنگی برخورد میکردند و تدابیری اندیشیده بودند که نتیجه آن پشیمانی برخی از منافقین و بازگشت به اسلام و در مواردی انزوای اجتماعی منافقین و مصونیت بخشی به جامعه اسلامی از تاثیرگذاری منفی آنان بود. (وبگاه پرسمان دانشجویی) بیان حقیقت مشکلی که در جهان امروز هم دامن تمامی کشورهای اسلامی را در برگرفته است، پخش شایعات و عدم مقابله با آن است. این معضل در زمان پیامبر(ص) نیز وجود داشت و یکی از اصلیترین حربه هایی بود که اکثر منافقین با کمک یهودیان در شهر مدینه آن را پیاده میکردند. راه حل حضرت رسول(ص) در مقابله با این پدیده بیان حقیقت و در واقع رفع شبهاتی بود که منافقین در دل مسلمانان ایجاد میکردند. به طور مثال میتوان به گم شدن شتر حضرت در یکی از منازل رفتن به سوی جنگ تبوک اشاره کرد که یکی از منافقین به نام زيد بن لُصيت قينقاعي شبهه ایجاد کرد که «آيا محمد(ص) گمان ميكند كه پيام آور الهي است و از آسمان براي شما خبر ميدهد، در حالي كه نميداند شترش كجاست؟» کمی بعد حضرت رسول(ص) در مقابل این شبهه محل شتر را اعلام کردند، اصحاب رفتند و او را همان جا يافتند و آوردند. (رسول جعفريان، تاريخ سياسى اسلام، ص 651) نادیده گرفتن آزار منافقین در حیات مبارک حضرت محمد(ص) نمونههایی وجود دارد که حضرت در مقابل شایعه پراکنی و ایضاء منافقین به صورت عام به بیان حقیقت نپرداختند و سکوت اختیار کردند، اما با دقت در این موارد درمییابیم که ایشان در زمانی که که حقیقت به زودی آشکار میشد و مقابله با منافقین جز تلف کردن وقت و انرژی اثری نداشت، ایشان سکوت میکردند. از جمله زمانی که در جنگ احد پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان شکست خوردند، یهودیان با این مضمون که محمد(ص) دنبال پادشاهی بود، سخنان زشت و آزار دهنده بر زبان آوردند و منافقین به هم صدایی با آنان ادعا کردند که اگر مردم به سمت ما میآمدند کشته نمیشدند! عمر این خبر را به پیامبر رساند و خواستار قتل آنان شد، اما حضرت با نهی از این کار فرمودند: "اي پسر خطاب، قريشيان ديگر اين گونه بر ما غلبه نخواهند كرد تا مكه را فتح كنيم." (محمّدهادى يوسفى غروى، تاريخ تحقيقى اسلام، ص 118) و بدین صورت از مقابله با منافقین پرهیز کردند. پذیرش عذرخواهی منافقین رأفت اسلامی شاخصه بزرگی از اسلام است که از پیامبر گرامی به مسلمانان ارث رسیده است، همچنان که این رأفت شامل عدهای از منافقین توبه کار نیز شد. در تاریخ داریم که موقع حرکت به سمت تبوک گروهی از منافقین به مسلمانان القاء میکردند که در جنگ با رومیان شکست خواهید خورد و این چنین رعب و وحشت را به دل سپاه اسلام میانداختند تا زمانی که خبر به پیامبر اسلام(ص) رسید، ایشان عمار را برای آگاهی از صحت خبر فرستاند. پس از زمانی که عمار به نزد آنان رفت، منافقین متوجه شدند که پیامبر(ص) از موضوع با خبر شده است، نزد ایشان آمدند و به خاطر گفتههایشان عذرخواهی کردند. مقابله، نسخه نهایی حضرت رسول(ص) زمانی که زمینه هدایت منافقین وجود نداشته باشد و منافقین در تدارک ایجاد جولانگاهی برای ضربه زدن به اسلام و رسول خدا(ص) باشند، دستور اکید اسلام، مقابله سخت و خشن است. این دستورات در خصوص منافقین با انزوا، تحقیر، لعن و دستور قتل، نسخه های اسلام در این مواقع است. منزوی کردن یکی از روشهای سخت اسلام در مقابله با منافقین منزوی کردن آنان است، اما این حاصل نمیشود مگر به مرور زمان، همانطور که در خصوص عبدالله بن ابی، این اتفاق افتاد. وی از منافقینی بود که در بازگشت از جنگ بني مصطلق، با بیان سخنانی از عظمت انصار و حقیر جلوه دادن رشادتهای مهاجرین، قصد ایجاد توطئه ای را داشت و سخنی را گفت که بعدها مشهور شد «بخدا اگر به مدینه برسیم آنکه عزیزتر است ذلیل تر را بیرون خواهد کرد!»، و از انصار خواست تا به مسلمین کمک اقتصادی نکنند تا آنان از مدینه بروند و با این کار قصد ایجاد یک جنگ داخلی را داشت. زمانی که خبر به پیامبر رسید، ایشان بعد از اطمینان از صحت ماجرا میفرمایند که: "با او مدارا خواهیم کرد و تا هنگامی که نزد ماست گرامیش خواهیم داشت." عمر پیشنهاد قتل وی را میدهد که پیامبر اسلام(ص) قبول نمیکنند. بعد از این ماجرا چنان عرصه بر عبدالله بن ابی تنگ شد و احساسات بر ضد او تحريك شده بود كه فرزند او نزد پيامبر(ص) آمد و خواستار قتل او شد، هرچند که پیامبر به فرزند عبدالله فرمودند که:"تاهنگامی که نزد ماست گرامیش خواهیم داشت". اما برای یادآوری آن روز به عمر میفرمایند:"هان! چگونه میبینی ای عمر! به خدا همان آتش هایی که اگر روزی فرمان به قتلش می دادم بر میجستند اکنون بر جانش فرو می نشینند." (مرتضی حسینی اصفهانی، نفاق ومنافقین ص45) بی اعتنایی و تحقیر کردن بی اعتنایی به منافقین یکی از کاریترین سلاحهایی است که میتواند ماهیت حقیقی آنها را آشکار سازد و قضاوت را برعهده خود افراد ناظر بگذارد، ماهیتی که خودش حقیقتش را نشان میدهد، روشی که پیامبر(ص) هم در مورد مشرکان و هم در مقابل برخی منافقین در پیش گرفتند. در جنگ احد، زمانی که عبدالله بن ابی با سیصدتن از همراهان منافق خود راه بازگشت را در پیش گرفتند، رسول خدا(ص) در اين وضعيت حساس كه نياز شديد به سپاهي بيشتر بود، از روي بي اعتنايي حتي به پشت سرخود نيز نگاه نكردند و بعدها عبدالله بن ابي براي توجيه بازگشت خود ميگفت: ما تعهد دفاع از او را در داخل شهر خود بر عهده گرفته بوديم نه در خارج از شهر؛ به علاوه از او خواستيم تا در داخل شهر بماند و بجنگد؛ رأي ما را نپذيرفت و تسليم خواست بچهها شد! (ابن هشام، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام، ترجمه سیدهاشم رسولی، ص198) لعن کردن یکی دیگر از ابزارهای مقابله پیامبر با منافقین لعن آنان بود، همانطور که در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از تبوك به سوي مدينه، به خاطر کمی آب در صحرای مشفق دستور دادند که هرکسی که به آب زودتر برسد آن را نیاشامد تا همه برسند، اما تعدادي از منافقان، خودشان را زودتر از ديگران به آب رساندند و آب را خوردند. پیامبر زمانی که رسید و خبر دادند که چه کسانی آب را خوردهاند، آنها را لعن و نفرین کرد. (ابن هشام، السیرة النبویّة، ص 527) دستور نابودی در مقابل منافقانی که امیدی به هدایت آنان نیست و اینها هسته نفاق را تشکیل دادهاند و به صورت سازمان یافته در مقابل مسلمانان فعالیت میکنند، راه حل آخری که از خداوند متعال به رسولش(ص) القاء شده است، دستور نابودی است. این نابودی گاهی به شکل حذف فیزیکی و زمانی به صورت جواز قتل منافقی انجام میشد. حذف یا نابودی فیزیکی افراد یا محلهایی است مانند بیرون راندن منافقین از مسجد، آتش زدن خانه يك يهودي به نام سويلم كه پايگاهي براي منافقان شده بود، پیش از رفتن به جنگ تبوک و تخریب مسجد ضرار، مسجدی که قرار بود پایگاهی برای منافقین باشد. در خصوص جواز قتل به عنوان آخرین راه حل مقابله با منافق در تاریخ داریم که أبو عفك يكى از افراد قبيله بنى عمرو بن عوف بود که بعد از کشته شدن حارث بن صامت توسط پیامبر(ص) اشعاری را در مذمت رسول خدا (ص) سرود. حضرت با شنیدن این اشعار فرموند: "كيست كه شر اين خبيث را از من دور كند؟" سالم بن عمير که يكى از افراد همان قبيله بود، وی را به قتل رساند. (محمد قدیر دانش، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و استراتژي ايشان در برابر خط نفاق، نشریه معرفت شماره 129) جمع بندی آنچه از سیره رسول خدا(ص) در مقابله با منافقین وجود دارد، برخورد با آنان برای هدایتشان و آگاهی بخشی به مردم است، بیان حقایق، نادیده گرفتن آزار آنان و پذیرش عذرخواهی از آنان نمونههایی از این رفتار است اما زمانی که امیدی به هدایت آنان نیست راه حل دیگر پیامبر گرامی(ص) منزوی کردن، تحقیر و در مرحله آخر حذف منافقین است چه به صورت فیزیکی و یا قتل نفسی که هدفش از بین بردن نظام اسلام است.