یک دعوای انتخاباتی در شبکه نمایش خانگی / عین روز روشنه که تقلب شده!
فیلم مشکل فضای سیاسی کشور را نه از ناحیهی مردم ده میداند و نه از طرف حاکمیتی که میخواهد اساس مردمسالاری را حاکم کند؛ آنچه که فضای جامعه را مغشوش میکند، عدم سنخیت میان حقیقت و واقعیت است، تعارضی که موجب میشود پدیدهای جدید به نام انتخابات بهجای افزایش امنیت و کاهش استحمار مردم نتیجهای عکس دهد.
سرویس فرهنگی فردا - صادق فرامرزی ، كمدي محصول تفكر انتزاعي انسان و تقليد او از اعمال مذموم اجتماعي است كه گاه براي سرگرمي و گاه به نیت اصلاحگرايانه، نگاهی انتقادي به روابط اجتماعي نوع بشر دارد. همچنین کمدی را میتوان برای هجو زندگی نیز به کار برد و به این طریق پوچی موقعیتهای خاصی که در زندگی ایجاد میشود را نشان داد؛ اینکه چگونه دعواهای سادهلوحانهی سیاسی میتواند زمینهی پیشرفت و تعالی یک کشور را به محاق ببرد و آنچنان موقعیت و حیثیت آنرا خدشهدار کند که زخم معضلات و مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تا سالها بعد بر پیکرهی آن باقی بماند. اینجاست که كمدي هجوآلود به کمک میآید تا نقصانهای تراژیک اما خندهآور سياسي و اجتماعي زمانه را بيان و به امید اصلاح بر برگهی کاغد یا پردهی سینما نمایان سازد.
ایران برگر یکی از روزآمدترین آثار سینمای ایران در نسبت با همین شیوهی شناختهشده از گونهی محبوب کمدی است. فیلم روایتگر داستان «امرالله خان» و «فتحالله خان»، دو خان سرشناس در روستایی به نام «شید» (به معنی نور و روشنایی) است که به بهانهی انتخابات شوراها با یکدیگر به رقابت میپردازند . در این میان «ماهگل» (دختر امراللهخان) و «سهراب» (پسر فتحاللهخان) دو عاشق و معشوقاند که رومئو و ژولیتوار در میان کشمکش بزرگان گیر افتادهاند و با تردید به سرنوشت عشق خود نگاه میکنند. در نهایت این بزرگ روستاست که علیرغم دعوای خانها، اولویت را در اهمیت به سرنوشت جوانان میداند و ورای دعواهای صفدری/نعمتی مسبب ازدواج آنها میشود. مردم هم در نهایت گزینهی سومی را برمیگزینند و معلم روستا را بهعنوان امین خود انتخاب میکنند.
ایران برگر بیش از آنکه هجو فضای سیاسی کشور باشد -که هست- روایتی از عدم سنخیت یک جامعه با ابزار و مفاهیم است. روستای شید جامعهای تمثیلی و ماقبل شهری است، ساختار سنتی و پدرسالارانه بر آن حاکم است، معلم بهعنوان تنها نماد علم و فرهنگ، منزوی و گوشهگیر است اما در عین حال دخترها «رومئو و ژولیت» میخوانند، کازابلانکا میبینند، همه فیسبوک و اینستاگرام دارند و حالا قرار است در چنین فضای دوگانهای شاهد تحرک سیاسی در ساختار دستیابی به قدرت، از طریق پدیدهای نو با عنوان دموکراسی باشیم.
در این میان «آقا نورالله»، امام جماعت روستا هم -که مورد قبول همگان و نماد روحانیت در جامعه است- اعلام میکند که یک رأی بیشتر ندارد و آن را هم اعلام نمیکند! و هم اوست که با حضور موثر و مدبرانهاش به فضای سیاسی روستا حیات میبخشد، اولویتها را گوشزد میکند و فضای آنارشیستی حاکم بر فضای انتخابات را با آرامش جایگزین میکند.
آنچه که ایران برگر را مورد غضب شبهروشنفکران قرار میدهد، این است که فیلم برخلاف انتظارشان، بهجای تمسخر مردم و فحش به حاکمیت، نوک پیکان انتقادش را به سمت مدعیانی میگیرد که از جامعهی باز، باز کردن جامهی زنان را ترویج کردند و از دموکراسی و توسعهی سیاسی، کتاب زیر بغل گرفتنش را فهمیدند. هرچند که ایران برگر برای فرار از حواشی دردسرسازی که ممکن است اکران فیلم را به خطر بیندازد، کنایههای رو و آشکار زیادی ندارد اما بهخوبی فضای سیاسی کشور را هجو میکند.
فیلم مشکل فضای سیاسی کشور را نه از ناحیهی مردم ده میداند و نه از طرف حاکمیتی که میخواهد اساس مردمسالاری را حاکم کند؛ آنچه که فضای جامعه را مغشوش میکند، عدم سنخیت میان حقیقت و واقعیت است، تعارضی که موجب میشود پدیدهای جدید به نام انتخابات بهجای افزایش امنیت و کاهش استحمار مردم نتیجهای عکس دهد. با اینهمه اما حسن بزرگ فیلم این است که میداند اگر به دنبال زدن حرفی متعالی است نباید مشابه کمدیهای سیاسی سالهای اخیر در حد گرفتن انتقام سیاسی و کشیدن یک جیغ علیه وضع موجود -مانند آنچه که در خیابانهای آرام و تلفن همراه رئیسجمهور شاهدش بودیم- بماند.